شمارهٔ ۴۱۱
روی چو ماه داری زلف سیاه داری
بر سرو ماه داری بر سر کلاه داری
خال تو بوسه خواهد لیکن هم از لب تو
هم بوسه جای داری هم بوسه خواه داری
زلف تو بر دل من بندی نهاد محکم
گفتم که بند دارم گفتا گناه داری
یکره بپرس جانا زان زلف مشکبویت
تا بر گل مورد چون خوابگاه داری
دل جایگاه دارد اندر میان آتش
تو در میان آن دل چون جایگاه داری
مست ثنای عشقست در مجلست سنایی
گر هیچ عقل داری او را نگاه داری
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی چو ماه داری زلف سیاه داری
بر سرو ماه داری بر سر کلاه داری
هوش مصنوعی: تو چهرهات مانند ماه زیباست و موهایت سیاه و زیبا، همانند سروهای بلند و دلفریب هستی، و بر سرت نیز کلاهی است که زیباییات را دوچندان کرده است.
خال تو بوسه خواهد لیکن هم از لب تو
هم بوسه جای داری هم بوسه خواه داری
هوش مصنوعی: اگرچه خال تو مورد توجه و ستایش قرار خواهد گرفت، اما من از لب تو نیز بوسهای خواهم خواست. در واقع، بوسه در خود لب تو و همچنین در خواست من از تو وجود دارد.
زلف تو بر دل من بندی نهاد محکم
گفتم که بند دارم گفتا گناه داری
هوش مصنوعی: زلف تو به قلب من چنگ انداخته و محکم بسته است. وقتی گفتم که گرفتار حبّ تو هستم، تو پاسخ دادی که این تقصیر خودت است.
یکره بپرس جانا زان زلف مشکبویت
تا بر گل مورد چون خوابگاه داری
هوش مصنوعی: ای محبوب، از آن زلف سادهات بپرس که چرا بر گل سرخ، مانند خوابگاه تو، سایه افکنده است.
دل جایگاه دارد اندر میان آتش
تو در میان آن دل چون جایگاه داری
هوش مصنوعی: دل، فضایی دارد که در وسط آتش قرار گرفته است. تو نیز در آن دل، مانند یک مقام و جایگاه حضور داری.
مست ثنای عشقست در مجلست سنایی
گر هیچ عقل داری او را نگاه داری
هوش مصنوعی: محبت عشق در مجالس عشق و وصال سرشار از شوری است. اگر اندکی عقل و فهم داشته باشی، باید این محبت را گرامی بداری و از آن مراقبت کنی.

سنایی