گنجور

شمارهٔ ۳۸۰

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
قالت: «رایٰ فُؤادي من هَجْرِکِ الْقیامه»
گفتم که: «عشق و دل را باشد علامتی هم»
قالَت: «دُموعُ عَیني لَمْ تَکْفِ بِالْعَلامه»
گفتا که: «می چه سازی؟» گفتم: «که مر سفر را»
قالَت: «فَمُرْ صَحیحاً بِالْخیرِ و السَّلامه»
گفتم: «وفا نداری» گفتا که: «آزمودی؟»
مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّب؛ حَلَّتْ بِهِ النَّدامه
گفتم: «وداع نایی واندر برم نگیری؟»
قالَت: «تُریدُ وَصلي سِراً و لا کَرامه»
گفتا: «بگیر زلفم» گفتم: «ملامت آید»
قالَت: «أَ لَسْتَ تَدري الْعِشقَ و الْمَلامه؟»

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
قالت: «رایٰ فُؤادي من هَجْرِکِ الْقیامه»
هوش مصنوعی: روزی ناگهان نامه‌ای از معشوقم رسید که در آن نوشته بود: «دوست من، به خاطر جدایی تو، زندگی‌ام به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است.»
گفتم که: «عشق و دل را باشد علامتی هم»
قالَت: «دُموعُ عَیني لَمْ تَکْفِ بِالْعَلامه»
هوش مصنوعی: گفتم که عشق و دل نشانه‌ای دارند، او گفت: «اشک‌های چشمانم خود نشانه‌اند.»
گفتا که: «می چه سازی؟» گفتم: «که مر سفر را»
قالَت: «فَمُرْ صَحیحاً بِالْخیرِ و السَّلامه»
هوش مصنوعی: گفت: «چه می‌کنی؟» گفتم: «در پی سیر و سفر هستم.» او گفت: «پس با خوبی و سلامتی سفر کن.»
گفتم: «وفا نداری» گفتا که: «آزمودی؟»
مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّب؛ حَلَّتْ بِهِ النَّدامه
هوش مصنوعی: در جریان گفتگو، من به او گفتم که وفاداری نداری و او پاسخ داد: آیا از سخنان من آزموده‌ای؟ من نیز فهمیدم که وقتی کسی را امتحان کرده باشی، پشیمانی به همراه دارد.
گفتم: «وداع نایی واندر برم نگیری؟»
قالَت: «تُریدُ وَصلي سِراً و لا کَرامه»
هوش مصنوعی: گفتم: «از تو خداحافظی می‌کنم و می‌روم، امیدوارم که مرا رها نکنی.» او پاسخ داد: «تو می‌خواهی به وصالی برسی، اما بدون احترام و بزرگ‌داشت.»
گفتا: «بگیر زلفم» گفتم: «ملامت آید»
قالَت: «أَ لَسْتَ تَدري الْعِشقَ و الْمَلامه؟»
هوش مصنوعی: او گفت: «زلف من را بگیر»؛ من پاسخ دادم: «نخستین کار، سرزنش خواهد بود». او گفت: «آیا نمی‌دانی عشق و سرزنش چطور در هم تنیده‌اند؟»

حاشیه ها

1393/07/05 16:10
رضا

حافظ انگار از این شعر خوشش نیامده و می فرماید
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
هر چند کازمودم از وی نبود سودم من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم و الله ما راینا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین حتی یذوق منه کاسا من الکرامه

1393/11/21 10:01

سلام
من در وبلاگم ترجمه ای از شعر رو نوشتم ... خوشحال میشم سر بزنید
پیوند به وبگاه بیرونی

1393/11/22 16:01

قالت: رای فوادی من هجرک القیامه
گفت: در قلب من از دوری تو قیامت برپاست.
قالت: دموع عینی لم تکف بالعلامه
گفت آیا اشک چشمم به عنوان نشانه کفایت نمی کند؟
قالت: فمر صحیحا بالخیر و السلامه
گفت: امیدوارم سفرت به خیر و سلامتی بگذرد.
من جرب المجرب حلت به الندامه
هر کس که آزموده ها را بیازماید، فقط پشیمانی عایدش می شود. (آزموده را آزمودن خطاست)
قالت: ترید وصلی سرا و لا کرامه
گفت: تو بودن با من را پنهانی می خواهی (نمی خواهی من در آشکار به تو مهر بورزم)
قالت: الست تدری العشق و الملامه
گفت آیا عشق به همراه ملامت دیده ای؟

ترجمه ی کلی
دیشب (در زمانی که انتظارش را نداشتم) از معشوقم نامه ای به من رسید ... (در نامه گفته شده بود): در قلب من از دوری تو قیامت برپاست.
(به او پاسخ دادم): عشق علامت و نشانه (ی آشکاری) دارد ... گفت: آیا اشک چشمم به عنوان نشانه کفایت نمی کند؟
گفت برای چه در حال آماده شدن هستی؟ .. گفتم: می خواهم به سفر بروم ... گفت: امیدوارم سفرت به خیر و سلامتی بگذرد.
گفتم: تو خیلی بی وفایی ... گفت: مگر آزمایش کردی (که به این نتیجه رسیدی؟) ... (در پاسخ گفتم:) هر کس که آزموده ها را بیازماید، فقط پشیمانی عایدش می شود.
گفتم: برای بدرقه ی من نمی آیی و برای خداحافظی مرا به آغوش نمی کشی؟ (رسم مرسوم خداحافظی را به جای نمی آوری؟) ... گفت: تو بودن با من را پنهانی می خواهی (نمی خواهی من در آشکار به تو مهر بورزم)
گفت: این تکه موی مرا بگیر ... گفتم: سزاوار سرزنش می شوم ... گفت آیا عشق به همراه ملامت دیده ای؟ ( استفام انکاری است ... عشق و ملامت یک جا جمع نمی شوند)
*(به موی کنار گوش زلف می گویند)
*(زلف در اصطلاح صوفیه به معنی قرب آمده ... زلف را به نشانه ی نزدیکی و همراهی داده)

1397/03/20 01:06
بیگانه

سلام و درود
و سپاس فراوان از آقا یا خانم رسولی بابت زحمت و لطف بی دریغشان...
اجرتان با خدا

1398/01/12 11:04
کاظم ذبیحی

با سپاس از مشارکت دوستان
جناب رسولی! سپاس که معنای ابیات را عهده دار شدید. فقط در مصرع : الست تدری معنا را کمی دیگرگونه شرح فرمودید. اینطور باید باشد: آیا نمی دانی که عشق و ملامت همواره همراه هم هستند؟
که دقیقا عکس فرمایش شما منظور حکیم سنایی است.