گنجور

شمارهٔ ۳۰۴

جوانی کردم اندر کار جانان
که هست اندر دلم بازار جانان
چو شکر می‌گدازم ز آب دیده
ز شوق لعل شکربار جانان
ز من برد اندک اندک زندگانی
خلاف وعدهٔ بسیار جانان
فغان ای مردمان فریاد فریاد
ز شوق دیدن و گفتار جانان
از آن دو نرگس خونخوار جانان
ز چشم مست ناهشیار جانان
فغان زان سنبل سیراب مشکین
دمیده بر رخ گلنار جانان
همه شب زار گریم تا سحرگاه
همی بوسم در و دیوار جانان
چو مجنونم دوان در عشق لیلی
همی جویم به جان آثار جانان
ستاره بر من مسکین بگرید
اگر گویی بدو اسرار جانان
ازین شهرم ولیکن چون غریبان
بمانده در غم و تیمار جانان
ولیکن تا روان دارم ندارم
من مسکین سر آزار جانان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوانی کردم اندر کار جانان
که هست اندر دلم بازار جانان
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، تمام تلاش و انرژی‌ام را صرف عشق و محبوبی کردم که در دل من همچنان جایی دارد و همیشه در خیال من حاضر است.
چو شکر می‌گدازم ز آب دیده
ز شوق لعل شکربار جانان
هوش مصنوعی: از شوق لب‌های شیرین معشوق، اشک‌های من مانند شکر آب می‌شود.
ز من برد اندک اندک زندگانی
خلاف وعدهٔ بسیار جانان
هوش مصنوعی: زندگی من به آرامی و به تدریج از دست می‌رود و این در حالی است که محبوبم وعده‌های زیادی به من داده بود.
فغان ای مردمان فریاد فریاد
ز شوق دیدن و گفتار جانان
هوش مصنوعی: آنگاه ای مردم، فریاد و فغان! از شادی دیدن و سخن گفتن معشوق.
از آن دو نرگس خونخوار جانان
ز چشم مست ناهشیار جانان
هوش مصنوعی: چشمان جذاب و نازنین محبوبم به شدت قلب مرا می‌رباید و در عالم خواب و بی‌خبری فرومی‌برد.
فغان زان سنبل سیراب مشکین
دمیده بر رخ گلنار جانان
هوش مصنوعی: آه از آن سنبل خوشبو که به رنگ مشکی بر روی چهره گلنار محبوب من شکفته است.
همه شب زار گریم تا سحرگاه
همی بوسم در و دیوار جانان
هوش مصنوعی: شب‌ها به شدت گریه می‌کنم و تا سپیده‌دم، به عشق محبوبم در و دیوار را می‌بوسم.
چو مجنونم دوان در عشق لیلی
همی جویم به جان آثار جانان
هوش مصنوعی: من همچون مجنونی هستم که در عشق لیلی در حال دویدن است و با تمام وجود به دنبال نشانه‌هایی از محبوبم می‌گردم.
ستاره بر من مسکین بگرید
اگر گویی بدو اسرار جانان
هوش مصنوعی: اگر به ستاره بگویی رازهای محبوب را، آنچنان برای من بیچاره خواهد گرید.
ازین شهرم ولیکن چون غریبان
بمانده در غم و تیمار جانان
هوش مصنوعی: من در این شهر هستم، اما مانند بیگانگان در غم و ناراحتی محبوبم به سر می‌برم.
ولیکن تا روان دارم ندارم
من مسکین سر آزار جانان
هوش مصنوعی: اما تا زمانی که زنده‌ام، من بیچاره آرامش سر دردساز محبوبم را ندارم.