گنجور

شمارهٔ ۲۶۶

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم
هر زمان گویند دل در مهر دیگر یار بند
پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم
داشتی در بر مرا اکنون همان بر در زدی
چون ز من سیر آمدی رفتم گرانی چون کنم
گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست
گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم
هر شبی گویم که خون خود بریزم در فراق
باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم
بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار
چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم
هست آب زندگانی در لب شیرین تو
بی لب شیرین تو من زندگانی چون کنم
ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی
پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم
هم قضای آسمانی از تو در هجرم فکند
دلبرا من دفع حکم آسمانی چون کنم
بر جهان وصل باری بنده را منشور ده
تات بنمایم که من فرمان روانی چون کنم
من چو موسی مانده‌ام اندر غم دیدار تو
هیچ دانی تا علاج لن ترانی چون کنم
نیستم خضر پیمبر هست این مفخر مرا
چاره و درمان آب زندگانی چون کنم
مر مرا گویی که پیران را نزیبد عاشقی
پیر گشتیم در هوای تو جوانی چون کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم
هوش مصنوعی: بدون تو ای مایه آرامش من، چگونه می‌توانم زندگی کنم؟ وقتی تو پیش من نیستی، چطور می‌توانم شاد باشم؟
هر زمان گویند دل در مهر دیگر یار بند
پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم
هوش مصنوعی: هر بار که می‌گویند دل باید به عشق دیگری بسته شود، فکر می‌کنم که چگونه می‌توانم از عشق خود مراقبت کنم و از آن守 داری کنم.
داشتی در بر مرا اکنون همان بر در زدی
چون ز من سیر آمدی رفتم گرانی چون کنم
هوش مصنوعی: تو زمانی در آغوش من بودی، اما اکنون در را به روی من بسته‌ای. وقتی از من خسته شدی، من چگونه باید با سنگینیِ این جدایی کنار بیایم؟
گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست
گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم
هوش مصنوعی: اگر مرا بخوانی یا طرد کنی، بر تو تسلیم هستم. اگر مرا بخوانی، بنده‌ات می‌شوم و اگر مرا برانی، نمی‌دانم چه کار باید بکنم.
هر شبی گویم که خون خود بریزم در فراق
باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم
هوش مصنوعی: هر شب به خودم می‌گویم که به خاطر دوری‌ات، جانم را فدای عشق کنم، اما باز هم می‌پرسم چگونه می‌توانم میان این دنیا و آن دنیا زندگی کنم؟
بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار
چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم
هوش مصنوعی: در زمان وصال تو، من در اوج خوشبختی و آرامش بودم. اما حالا که جدایی پیش آمده، نمی‌دانم چه باید بکنم و چگونه با این غم کنار بیایم.
هست آب زندگانی در لب شیرین تو
بی لب شیرین تو من زندگانی چون کنم
هوش مصنوعی: آب زندگی در لبان شیرین تو وجود دارد و بدون لبان شیرین تو، من چگونه می‌توانم زندگی کنم؟
ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی
پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم
هوش مصنوعی: من با عشق و عاشقان زندگی کردم و در این راه به سوختنم رسید. حالا که بی‌وجود محبوب تو هستم، چگونه می‌توانم به خوشبختی دست یابم؟
هم قضای آسمانی از تو در هجرم فکند
دلبرا من دفع حکم آسمانی چون کنم
هوش مصنوعی: عزیزم، سرنوشت آسمانی مرا در دوری از تو قرار داده است. اما من چگونه می‌توانم این حکم آسمانی را رد کنم؟
بر جهان وصل باری بنده را منشور ده
تات بنمایم که من فرمان روانی چون کنم
هوش مصنوعی: خدایا، به من قدرت و هدایت بده تا بتوانم راه درست و حقیقی را نشان دهم و بفهمم چگونه باید زندگی کنم.
من چو موسی مانده‌ام اندر غم دیدار تو
هیچ دانی تا علاج لن ترانی چون کنم
هوش مصنوعی: من مانند موسی در غم دیدن تو مانده‌ام. آیا می‌دانی چگونه می‌توانم درمان کنم وقتی نمی‌توانم تو را ببینم؟
نیستم خضر پیمبر هست این مفخر مرا
چاره و درمان آب زندگانی چون کنم
هوش مصنوعی: من مانند خضر، که پیامبری است جاودانه، نیستم. او دارویی برای مشکلات و درمان زندگی دارد، اما من نمی‌دانم چگونه باید از آب زندگی بهره‌برم.
مر مرا گویی که پیران را نزیبد عاشقی
پیر گشتیم در هوای تو جوانی چون کنم
هوش مصنوعی: به من بگو که آیا عاشقی در سن پیری مناسب است؟ ما در عشق تو به سن پیری رسیدیم، حالا چه کنیم تا همچنان جوانی را احساس کنیم؟

خوانش ها

شمارهٔ ۲۶۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/01/29 14:03

سلام
بیت آخر، مصرع آخر
با توجه به وزن غزل به نظر می رسد «پیر گشتیم» صحیح نیست و احتمالاً درستِ آن «پیر گشتم» باشد.
ممنون از توجهتون

1395/01/29 15:03

تمام غزل اول شخص است، ردیف «چون کنم»، «هر شبی گویم»، «بودم اندر وصل تو صاحبقران ...»، «ساختم با عاشقان تا سوختم ...»، «... در هجرم فکند»، «من چو موسی مانده ام ...»، «نیستم خضر پیمبر ...» و در مصرع ماقبل آخر «مر مرا گویی که ...» همه دلالت بر اول شخص (متکلم وحده) می کند لذا بجز موضوع وزن که عرض کردم با توجه به این شواهد «پیر گشتیم» در مصرع آخر به «پیر گشتم» تبدیل شود صحیح تر به نظر می رسد.
ارادتمند شما انجو

1399/03/21 07:05
سام

بیت آخر همان ‘پیر گشتیم ‘ صحیح است، دلیل اول آنکه در دیوان سنایی با مقدمه استاد بدیع الزمان فروزانفر که تاییدی بر معتبر بودن نسخه است با همین املا نوشته شده است.هر آنچه شاعر بگوید هم آنست چه صحیح بنظر آید و چه نیاید. نکته دیگر اینکه با توجه به مصراع اول همین بیت ، ،شاعر به صورت جمع (پیران را نزیبد)مورد خطاب قرار گرفته است و پاسخ شاعر هم به صورت جمع(پیران) بیان شده است. حتما دلیلی بر جمع بودن پیران وجود داشته وگرنه شاعر میتوانسته بطور مثال بگوید:
مرمرا گویی که در پیری نزیبد عاشقی
پیر گشتم در هوای تو جوانی چون کنم