شمارهٔ ۱۸
مرحبا مرحبا برای هلالا
آسمان را نمای کل کمالا
چند ازین پرده ز آفتاب برون آی
جان ما را بخر ز دست خیالا
اندر آی اندر آی تا بشناسیم
از جمال تو حال را ز محالا
ای همه روی بر خرام به منظر
تا رهد دیده زین شب همه خالا
اشهب صبح در گریزد از شرم
چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
روشنی را نشان به اوج شرف بر
تیرگی را فگن به برج و بالا
ای ز پرده زمانه آمده اینجا
مرحبا مرحبا تعالی تعالا
عقل و دینمان ببر تراست مباحا
جان و دلمان ببر تراست حلالا
تا سنایی چو دید گوید ای مه
حبذا و جهک المبارک فالا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرحبا مرحبا برای هلالا
آسمان را نمای کل کمالا
هوش مصنوعی: سلام و درود بر ماهی که در آسمان میدرخشد و زیبایی کامل را به نمایش میگذارد.
چند ازین پرده ز آفتاب برون آی
جان ما را بخر ز دست خیالا
هوش مصنوعی: کمی از این حجاب و پرده کنار برو تا جان ما از دست خیال و توهم نجات یابد.
اندر آی اندر آی تا بشناسیم
از جمال تو حال را ز محالا
هوش مصنوعی: بیا و وارد شو تا از زیبایی تو حال و وضعیت را بشناسیم و در این راه از سختیها گذر کنیم.
ای همه روی بر خرام به منظر
تا رهد دیده زین شب همه خالا
هوش مصنوعی: ای همه، به آرامی و ناز به جلو بیایید تا چشمانم از این شب تار و غمگین رها شود.
اشهب صبح در گریزد از شرم
چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
هوش مصنوعی: از سر زیبایی و روشنی صبح، رنگین کمان به خجالت میافتد. چونکه در جوار او، اسب سپید با طیب خاطر میتازند و به حرکت در میآید.
روشنی را نشان به اوج شرف بر
تیرگی را فگن به برج و بالا
هوش مصنوعی: روشنی و بلندای احترام را به چشمان او نشان بده و تاریکی را به بالای برجها پرتاب کن.
ای ز پرده زمانه آمده اینجا
مرحبا مرحبا تعالی تعالا
هوش مصنوعی: ای کسی که از پرده زمانه و روزگار به اینجا آمدهای، خوش آمدی، خوش آمدی! برافراشته و باعظمت باش!
عقل و دینمان ببر تراست مباحا
جان و دلمان ببر تراست حلالا
هوش مصنوعی: خود را به تو سپردهایم و تمام وجودمان را برای تو آزاد میدانیم و در واقع برای تو حلال میدانیم.
تا سنایی چو دید گوید ای مه
حبذا و جهک المبارک فالا
هوش مصنوعی: هنگامی که سنایی این را دید، میگوید: ای ماه، چه خوب و خوشیمنی!