شمارهٔ ۱۵۰
هر کو به خرابات مرا راه نماید
زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
ره کو بگشاید در میخانه به من بر؟
ایزد درِ فردوس بَرو بر بگشاید
ای جمعِ مسلمانان! پیران و جوانان!
در شهر شما کس را خود مزد نباید
گویند: «سنایی را شد شرم به یک بار
رفتن به خرابات ورا شرم نیاید»
دایم به خرابات مرا رفتن از آنست
کالا به خرابات مرا دل نگشاید
من میروم و رفتن و خواهم رفتن
کمتر غمم اینست که گویند نشاید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر کو به خرابات مرا راه نماید
زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
هوش مصنوعی: هر کسی که مرا به میخانه راهنمایی کند، بار غم و نگرانی را از وجودم برمیدارد.
ره کو بگشاید در میخانه به من بر؟
ایزد درِ فردوس بَرو بر بگشاید
هوش مصنوعی: راهی که به میخانه میرسد، به من گشوده میشود؛ خداوند در بهشت هم در را به روی من باز میکند.
ای جمعِ مسلمانان! پیران و جوانان!
در شهر شما کس را خود مزد نباید
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، چه پیر و چه جوان، در شهر شما هیچکس نباید برای خود دستمزد و پاداش بگیرد.
گویند: «سنایی را شد شرم به یک بار
رفتن به خرابات ورا شرم نیاید»
هوش مصنوعی: میگویند سنایی به خاطر یک بار رفتن به میخانه خجالت کشید، اما او برای این کار شرمنده نیست.
دایم به خرابات مرا رفتن از آنست
کالا به خرابات مرا دل نگشاید
هوش مصنوعی: هرچند که من به خرابات میروم و در آنجا غم را فراموش میکنم، اما دل من هرگز راضی نمیشود که با آنجا سازگار شود.
من میروم و رفتن و خواهم رفتن
کمتر غمم اینست که گویند نشاید
هوش مصنوعی: من میروم و تصمیم دارم که همیشه بروم، اما بر غم من کمتر از این است که دیگران بگویند این کار درست نیست.