شمارهٔ ۱۲۷
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندیکه سال عیش همیشه به جا بود!
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود
ای آمده به طمع وصال نگار خویش
نشنیدهای که عشق برای بلا بود
پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع
تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود
دیدار وی همان بود و سوختن همان
گویی فنای وی همه اندر بقا بود
آن را که زندگیش به عشقست مرگ نیست
هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندیکه سال عیش همیشه به جا بود!
هوش مصنوعی: اگر عمرم به پایان رسد، اشکالی ندارد، چون سالهای شادی همیشه باقی خواهد ماند!
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
هوش مصنوعی: عشق به پایان نمیرسد و همواره ادامه دارد؛ بنابراین مدت زمان، مانند سال و ماه، در این عشق بیمعناست.
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود
هوش مصنوعی: ای کاش که عشق هرگز یک لحظه هم از زندگیام جدا نمیشد.
ای آمده به طمع وصال نگار خویش
نشنیدهای که عشق برای بلا بود
هوش مصنوعی: ای کسی که به امید رسیدن به معشوق آمدهای، آیا ندانستهای که عشق همیشه با درد و رنج همراه است؟
پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع
تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود
هوش مصنوعی: پروانهی ناتوان، جانش را فدای شمع میکند، زیرا تنها یک نگاه به شمع برایش روشنی و دلگرمی محسوب میشود.
دیدار وی همان بود و سوختن همان
گویی فنای وی همه اندر بقا بود
هوش مصنوعی: دیدن او همانند سوختن است و این نشان میدهد که فانی شدن در او به نوعی باقی ماندن در وجود اوست.
آن را که زندگیش به عشقست مرگ نیست
هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود
هوش مصنوعی: کسی که زندگیاش پر از عشق است، هرگز نمیمیرد؛ هرگز گمان نکن که او را زوال و نیستی در بر خواهد گرفت.