قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - نه هر که به طور رود موسی عمران شود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
کفر در دیدهٔ انصاف تو پنهان نشود
تا چو بستان نشوی پی سپر خلق ز شوق
دلت از شوق ملک روضه و بستان نشود
تا مهیا نشوی حال تو نیکو نشود
تا پریشان نشوی کار به سامان نشود
تا تو در دایرهٔ فقر فرو ناری سر
خانهٔ حرص تو و آز تو ویران نشود
تا تو خوشدل نشوی در پی دلبر نرسی
تا که از جان نبری جفت تو جانان نشود
هر که در مصر شود یوسف چاهی نبود
و آنکه بر طور شود موسی عمران نشود
تو چنان والهٔ نانی ز حریصی که اگر
جان شود خالی از جسم تو یک نان نشود
صد نمازت بشود باک نداری به جوی
چست میباشی تا خدمت سلطان نشود
راه مخلوقان گیری و نیندیشی هیچ
دیو بر تخت سلیمان چو سلیمان نشود
دامن عشق نگهدار که در دیدهٔ عقل
سرو آزاد تو جز خار مغیلان نشود
مرد باید که سخندان بود و نکته شناس
تا چو میگوید از آن گفته پشیمان نشود
گر فرشته بزند راه تو شیطان تو اوست
دیو دیوان تو با دیو به زندان نشود
بی خود از هیچ به کفر آیی و این نیست عظیم
با خود از هیچ به دین آیی و درمان نشود
دست بتگر ببر و زینت بتخانه بسوز
گر بت نفس و هوای تو مسلمان نشود
کم زن بد دل یک لخت به عذرا نزند
عاشق مصلح در مصلحت جان نشود
خانهٔ سودا ویران کن و آسان بنشین
حامل عاقل با زیره به کرمان نشود
خواجه گر مردی زین نکته برون آی و مپای
صوفی صافی در خدمت دهقان نشود
گر تو رنگ آوری و طیره شوی غم نخورم
سنگ اگر لعل شود جز به بدخشان نشود
در سراپردهٔ فقر آی و ز اوباش مترس
سینهٔ جاهل جز غارت شیطان نشود
شربت از دست سنایی خور و ایمن میباش
زان که گاه طمع او بر در خصمان نشود
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمالالدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی: ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشودقصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید: درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
کفر در دیدهٔ انصاف تو پنهان نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوب و بد دنیا برای تو یکسان نشود، نخواهی توانست کفر را در نگاه عادلانهات پنهان کنی.
تا چو بستان نشوی پی سپر خلق ز شوق
دلت از شوق ملک روضه و بستان نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مانند باغی پرشکوه نشوی، دیگران برای تو سپر و محافظ نخواهند بود. شوق و علاقهات به باغ و بستان باید از شوق به دل و زیبایی ملک باشد تا واقعاً به آن زیبایی دست یابی.
تا مهیا نشوی حال تو نیکو نشود
تا پریشان نشوی کار به سامان نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که آماده نشوی، وضعیت خوبی نخواهی داشت و تا زمانی که مضطرب نباشی، کارها به خوبی پیش نخواهد رفت.
تا تو در دایرهٔ فقر فرو ناری سر
خانهٔ حرص تو و آز تو ویران نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دام فقر نیفتی، خانهٔ طمع و آز و حرص تو ویرانه نخواهد شد.
تا تو خوشدل نشوی در پی دلبر نرسی
تا که از جان نبری جفت تو جانان نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو خوشحال و راضی نشوی، نمیتوانی به آن کسی که دوستش داری برسی. تا زمانی که از جان خودت مایه نگذاری، جفت تو نیز به محبوبی که میخواهی تبدیل نخواهد شد.
هر که در مصر شود یوسف چاهی نبود
و آنکه بر طور شود موسی عمران نشود
هوش مصنوعی: هر کس به مصر برود، یوسف نخواهد بود و هر کس به کوه طور برود، موسی ابن عمران نخواهد شد. به عبارت دیگر، هر کسی نمیتواند به مقام یا ویژگیهای دیگران دست یابد و برای هر فردی سرنوشت و تجربیات خاص خود وجود دارد.
تو چنان والهٔ نانی ز حریصی که اگر
جان شود خالی از جسم تو یک نان نشود
هوش مصنوعی: تو به قدری شیفتهٔ نان هستی که اگر جانت از بدنت خارج شود، حتی یک تکه نان هم نخواهی داشت.
صد نمازت بشود باک نداری به جوی
چست میباشی تا خدمت سلطان نشود
هوش مصنوعی: شما نگران این نیستید که نمازشما چند بار به تأخیر بیفتد، چون به خاطر پیوستگی و چابکی خود، تا زمانی که برای خدمت به سلطان آماده نشوید، دچار مشکل نخواهید شد.
راه مخلوقان گیری و نیندیشی هیچ
دیو بر تخت سلیمان چو سلیمان نشود
هوش مصنوعی: به مردم راهنمایی کن و به کارهای آنها فکر کن، چون هیچ موجودی نمیتواند به مقام سلیمان برسد و در باغ شیرینیها و قدرت او بنشیند.
دامن عشق نگهدار که در دیدهٔ عقل
سرو آزاد تو جز خار مغیلان نشود
هوش مصنوعی: عشق را خوب حفظ کن، چون از نگاه عقل، زیبایی و آزادی تو فقط به شکل خارهای بیارزش جلوه میکند.
مرد باید که سخندان بود و نکته شناس
تا چو میگوید از آن گفته پشیمان نشود
هوش مصنوعی: مرد باید توانایی خوب صحبت کردن و درک نکات دقیق را داشته باشد تا وقتی چیزی میگوید، از آن گفتهاش پشیمان نشود.
گر فرشته بزند راه تو شیطان تو اوست
دیو دیوان تو با دیو به زندان نشود
هوش مصنوعی: اگر یک فرشته به تو نشان دهد که راهت شیطانی است، بدان که او در واقع همان شیطان است. هیچ دوری وجود ندارد که با دیو گرفتار نشود.
بی خود از هیچ به کفر آیی و این نیست عظیم
با خود از هیچ به دین آیی و درمان نشود
هوش مصنوعی: بیجهت از هیچ به کفر میرسی و این امر چندان مهم نیست، اما وقتی با خود از هیچ به دین میرسی، درمان نمیشوی.
دست بتگر ببر و زینت بتخانه بسوز
گر بت نفس و هوای تو مسلمان نشود
هوش مصنوعی: اگر دست مجسمهساز را بگیری و زینتهای معبد بتها را بسوزانی، اما اگر بت نفس و هوس تو به دین و ایمان تبدیل نشود، چه فایدهای دارد؟
کم زن بد دل یک لخت به عذرا نزند
عاشق مصلح در مصلحت جان نشود
هوش مصنوعی: نترس از اینکه کسی با بدبینی به تو نگاه کند، زیرا کسی که عاشق واقعی است، در مواقع سختی و مشکلات به خاطر مصلحت جانش از عشق خود چشمپوشی نمیکند.
خانهٔ سودا ویران کن و آسان بنشین
حامل عاقل با زیره به کرمان نشود
هوش مصنوعی: خانهٔ پر از آرزوها و افکار پراکنده را خراب کن و بیدغدغه و راحت زندگی کن. آدم خردمند با فکر و تدبیر، به سختی به مقصد نمیرسد.
خواجه گر مردی زین نکته برون آی و مپای
صوفی صافی در خدمت دهقان نشود
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مردی واقعی باشی، از این نکته آگاه شو و نگذار که صوفیهای ظاهری در زندگیات کمرنگ شوند، چرا که صوفی ناب نمیتواند در خدمت کشاورز باشد.
گر تو رنگ آوری و طیره شوی غم نخورم
سنگ اگر لعل شود جز به بدخشان نشود
هوش مصنوعی: اگر تو نقاشی کنی و رنگها را به کار ببری، من نگران نخواهم شد. سنگ اگرچه زیباست، ولی فقط در بدخشان (استانی در افغانستان) میتواند به لعل تبدیل شود.
در سراپردهٔ فقر آی و ز اوباش مترس
سینهٔ جاهل جز غارت شیطان نشود
هوش مصنوعی: به دنیای فقیران وارد شو و از تبهکاران نترس، زیرا دل جاهلان جز به غارت شیطان نمیتپد.
شربت از دست سنایی خور و ایمن میباش
زان که گاه طمع او بر در خصمان نشود
هوش مصنوعی: از دست سنایی شربتی بنوش و ایمن باش، زیرا طمع او هرگز به درون دشمنانش نمیرسد.
حاشیه ها
1397/04/04 00:07
علیرضا
به به عالیه
1399/04/18 17:07
گلناز
یکسان شدن نیک و بد منظور تعصب نداشتن و داشتن حالت خنثی است که نتیجه آن میشود مصرع دوم
حاشیه زدن بر اثار بزرگان ، کاری مناسب بزرگتر از ایشان است....
امثال بنده همان به که زتقصیر خویش در فهم و عمل ، عذر به درگاه خدای آورم...
و محظوظ شدن ام از این آثار را ابراز کنم...
خدایت بیامرزاد حکیم سخن ، سنایی
1399/12/09 21:03
محمد عباسی
تا پریشان نشوی کار به سامان نرسد!
این قصیده بسیار تاثیر گذار و دوست داشتنی است. لذت میبرم. و مصرعی که دکر کردم برای من همیشه نوید دهنده و بسیار تاثیر گذار بوده است.