قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - از راه پر مخافت عشق گوید
سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را
تا دو چشمت ز جگرمایه چو طوفان نشود
در تماشای ره عشق نیابی تو درست
تا ز نَهمَت، چمنت کوه و بیابان نشود
ای سنایی نزنی چنگ تو در پردهٔ قرب
تا به شمشیر بلا جان تو قربان نشود
سخت پِیسُست بود در طلب کوی وصال
هر کهرا مفرش او در ره حق جان نشود
هر کهرا دل بُود از شَستِ لقا راست چو تیر
خواب در دیدهٔ او جز سر پیکان نشود
تا چو بستان نشوی پِیسِپرِ خلق ز حلم
دلت از معرفت عشق چو بستان نشود
گر ز اغیار همی سود پذیرد نظرت
خیز تا شوقِ تو سرمایهٔ عصیان نشود
سستهمّت بود آن دیده هنوز از ره عشق
که برون از تکِ اندیشهٔ غولان نشود
مرد باید که درین راه چو زد گامی چند
بستهای گردد چونان که پشیمان نشود
سوز این حرف چنانش کند از شوق که گر
غرق قُلزُم شود آن سوز به نقصان نشود
مست آن راه چنان گردد کز سینهش اگر
غذی دوزخ سازی که پشیمان نشود
چون ز میدان قضا تیر بلا گشت روان
جان سپر سازد مردانه و پنهان نشود
موکب جان ستدن چون بزند لشکر شوق
او به جز بر فَرَس خاص به میدان نشود
ای خدایی که به بازار عزیزان دَرَت
نرخ جانها به جز از کفِّ تو ارزان نشود
آز بی بخش تو حقا که توانگر نشود
گبر بی یاد تو والله که مسلمان نشود
چون خردنامه نویسد ز سوی جان به دماغ
جان بنپذیرد تا نام تو عنوان نشود
من ثنا گویم خود کیست که از راه خِرد
چون بدید این کرم و عِزّ که ثناخوان نشود
آن عنایت ازلی باشد در حق خواص
ور نه هر بیهده بیفضل به دیوان نشود
گبر خواهد که بود طالب این کوی ولیک
به تکلّف هذیان آیت قرآن نشود
هفت سیاره روانند ولیک از رفتن
ماه در رفعت و در سیر چو کیوان نشود
هر کسی علم همیخواند لیکن یک تن
چون جمال الحکما بحر دُر افشان نشود
پردهٔ عصمت خواهد ز گناهان معصوم
تا سنایی گهِ طاعت سوی عصیان نشود
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مذمت عافیت جویی: در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بودقصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمالالدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی: ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
هوش مصنوعی: آتش عشق و اشتیاقی که در دل توست، به راحتی از بین نمیرود. تا زمانی که خوبیها و بدیهای دنیا برای تو برابر نباشند، این احساسات همچنان در درونت پابرجا خواهند ماند.
هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را
تا دو چشمت ز جگرمایه چو طوفان نشود
هوش مصنوعی: هیچ دریا نمیتواند قایق افکار تو را به سمت خود بکشد، تا زمانی که چشمانت به اندازه طوفان از احساسات پر نشود.
در تماشای ره عشق نیابی تو درست
تا ز نَهمَت، چمنت کوه و بیابان نشود
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، به حقیقت دست نخواهی یافت، مگر اینکه در تلاش و کوشش دائمی باشی؛ مثل اینکه اگر در کوه و بیابان تلاش نکنی، به نتیجه نخواهی رسید.
ای سنایی نزنی چنگ تو در پردهٔ قرب
تا به شمشیر بلا جان تو قربان نشود
هوش مصنوعی: ای سنایی، تو نباید در پردهٔ نزدیک شدن به خدا، با چنگ زدن به دنیای مادی، خود را در معرض خطر قرار دهی؛ زیرا با ظلمتی که در این دنیا وجود دارد، جان تو قربانی نخواهد شد.
سخت پِیسُست بود در طلب کوی وصال
هر کهرا مفرش او در ره حق جان نشود
هوش مصنوعی: هر کسی که در جستجوی عشق و وصال است، باید با سختی و تلاش مسیر را طی کند، زیرا بدون فداکاری و جانفشانی در این راه، به مقصود نخواهد رسید.
هر کهرا دل بُود از شَستِ لقا راست چو تیر
خواب در دیدهٔ او جز سر پیکان نشود
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش از دیدار محبوب پر است، مانند تیری میماند که در خواب به چشم او میخورد و دیگر چیزی جز نوک تیر را نمیبیند.
تا چو بستان نشوی پِیسِپرِ خلق ز حلم
دلت از معرفت عشق چو بستان نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که به باغ عشقی نرسی و نتوانی عشق را درک کنی، از خاموشی و آرامشت نمیتوانی برآیی و به خلق بپیوندی.
گر ز اغیار همی سود پذیرد نظرت
خیز تا شوقِ تو سرمایهٔ عصیان نشود
هوش مصنوعی: اگر از دیگران هم بهرهای ببری، حواست باشد که شوق و علاقهات باعث نشود از راه درست خارج شوی.
سستهمّت بود آن دیده هنوز از ره عشق
که برون از تکِ اندیشهٔ غولان نشود
هوش مصنوعی: چشمهایی که ضعیف و سست ارادهاند، هنوز در مسیر عشق ناتوان هستند و نمیتوانند از تفکرات و نگرانیهای بزرگ و غولآسا فراتر بروند.
مرد باید که درین راه چو زد گامی چند
بستهای گردد چونان که پشیمان نشود
هوش مصنوعی: مرد باید در مسیر زندگی وقتی قدمی برمیدارد، به گونهای عمل کند که بعدها دچار پشیمانی نشود.
سوز این حرف چنانش کند از شوق که گر
غرق قُلزُم شود آن سوز به نقصان نشود
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که شدت و عمق احساسات و اشتیاق شخص به قدری است که حتی اگر در تاریکی و دشواری هم قرار گیرد، این احساسات هیچگاه کمرنگ و کمتر نمیشود. در واقع، عشق و احساسات واقعی نمیتوانند تحت تأثیر مشکلات و شرایط سخت قرار گیرند.
مست آن راه چنان گردد کز سینهش اگر
غذی دوزخ سازی که پشیمان نشود
هوش مصنوعی: مست آن راه به قدری غرق در عشق و اشتیاق میشود که حتی اگر از درد و عذاب شنید، باز هم احساس پشیمانی نخواهد کرد.
چون ز میدان قضا تیر بلا گشت روان
جان سپر سازد مردانه و پنهان نشود
هوش مصنوعی: وقتی تقدیر و سرنوشت آدمی را با مشکلات و سختیها مواجه میکند، او باید با شهامت و شجاعت عمل کند و به طور پنهانی به مقابله با چالشها بپردازد.
موکب جان ستدن چون بزند لشکر شوق
او به جز بر فَرَس خاص به میدان نشود
هوش مصنوعی: وقتی که شوق او به شدت طغیانی میکند و مانند لشکری به تهاجم میآید، دیگر هیچ چیزی جز عشق و خواستهاش نمیتواند در میدان قلب من حضور پیدا کند.
ای خدایی که به بازار عزیزان دَرَت
نرخ جانها به جز از کفِّ تو ارزان نشود
هوش مصنوعی: ای خدای عزیز که در بازار محبوبان، ارزش جانها تنها به دست تو تعیین میشود و جز از تو هیچکس نمیتواند آن را پایین بیاورد.
آز بی بخش تو حقا که توانگر نشود
گبر بی یاد تو والله که مسلمان نشود
هوش مصنوعی: اگر کسی به لطف و بخشش تو دسترسی نداشته باشد، هرگز به ثروت و prosperity نخواهد رسید، و همچنین بدون یاد و محبت تو، هرگز کسی به حقیقت ایمان نخواهد آورد.
چون خردنامه نویسد ز سوی جان به دماغ
جان بنپذیرد تا نام تو عنوان نشود
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و حکمت از جانب روح نوشته میشود، روح نمیتواند آن را بپذیرد تا زمانی که نام تو در آن مورد اشاره قرار نگیرد.
من ثنا گویم خود کیست که از راه خِرد
چون بدید این کرم و عِزّ که ثناخوان نشود
هوش مصنوعی: من در ستایش گویندهای هستم که وقتی بزرگی و کرامت او را با چشمان عقل و درک خود میبیند، هیچکس نمیتواند از ستایش او دریغ کند.
آن عنایت ازلی باشد در حق خواص
ور نه هر بیهده بیفضل به دیوان نشود
هوش مصنوعی: این سخن بیانگر این است که توجه و نعمتهای الهی تنها شامل حال افراد خاص و برگزیده میشود و اگر کسی بدون شایستگی و بهرهمندی از فضیلتها به جایی برسد، آن جایگاه به خاطر بیارزشیاش تنها به صورت ظاهری است و ارزش واقعی ندارد.
گبر خواهد که بود طالب این کوی ولیک
به تکلّف هذیان آیت قرآن نشود
هوش مصنوعی: سخت است که کسی بخواهد وارد این مسیر شود اما فقط با تظاهر و سر و صدا نمیتوان به حقیقت رسید.
هفت سیاره روانند ولیک از رفتن
ماه در رفعت و در سیر چو کیوان نشود
هوش مصنوعی: هفت سیاره در حال حرکت هستند، اما با رفتن ماه در بلندی و در چرخش، مانند زحل نمیتواند از جای خود بلند شود.
هر کسی علم همیخواند لیکن یک تن
چون جمال الحکما بحر دُر افشان نشود
هوش مصنوعی: هر کسی در حال مطالعه و یادگیری علم است، اما هیچ کس مانند جمالالحکما، که دریایی از گوهرهای ارزشمند است، نمیتواند باشد.
پردهٔ عصمت خواهد ز گناهان معصوم
تا سنایی گهِ طاعت سوی عصیان نشود
هوش مصنوعی: به خاطر گناهان معصوم، پردهای از پاکی نیاز است؛ تا سنایی، در زمانی که در حال عبادت است، به بیراهه نرود.