گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶

ای مسافر اندرین ره گام عاشق‌وار زن
فرش لاف اندر نورد و گفت از کردار زن
گر نسیم مشک معنی نیست اندر جیب تو
دست همت باری اندر دامن عطار زن
هرکت از زر باز گوید اوست دقیانوس تو
گر همی دین بایدت خیمه میان غار زن
دیو طرارست پیش آهنگ حرب وی تویی
سوزن تمهید را در چشم این طرار زن
پیش از آن کز غدر عالم لال گردد جان تو
آتش درویشی اندر عالم غدار زن
منزلی کآنجا نشان خیمهٔ معشوق تست
خاک اندر سرمه ساز و بوسه بر دیوار زن
گر نثار پای معشوقان بود در راه وصل
با دو دیده در بپاش و با دو رخ ایثار زن
چون سوار راهبر گشتی تو در میدان عشق
شو پیاده آتش آندر زین و زین‌افزار زن
هوشیار از باده و مست از می دنیا چه سود
طیلسان فقر و بر فرق چنین هشیار زن
در خرابات خرابی همچو مستان گوشه‌گیر
خیمهٔ قلاشی اندر خانهٔ خمار زن
پای در میدان مهر کمزنان ملک نه
نرد بازیدی ز مستی حصل بر اسرار زن
جان و دل را در قبالهٔ عاشقی اقرار کن
پس به نام عاشقی مهری بر آن اقرار زن
گر همه دعوی کنی در عاشقی و مفلسی
چون سنایی دم درین عالم قلندروار زن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مسافر اندرین ره گام عاشق‌وار زن
فرش لاف اندر نورد و گفت از کردار زن
هوش مصنوعی: ای مسافر، در این مسیر با عشق و محبت قدم بردار. فخرفروشی را کنار بگذار و به کارهای نیک و درست خود توجه کن.
گر نسیم مشک معنی نیست اندر جیب تو
دست همت باری اندر دامن عطار زن
هوش مصنوعی: اگر خوشبوئی مشک در دستان تو نیست، پس با تلاش و همت، خود را در دامن عطار بینداز و از او بهره‌مند شو.
هرکت از زر باز گوید اوست دقیانوس تو
گر همی دین بایدت خیمه میان غار زن
هوش مصنوعی: هر کسی که زر و طلا را به خود می‌گیرد، او مانند دقیانوس است. اگر به دین و مذهب خود اهمیت می‌دهی، باید در غار چادر بزنید و در جستجوی حقیقت باشید.
دیو طرارست پیش آهنگ حرب وی تویی
سوزن تمهید را در چشم این طرار زن
هوش مصنوعی: دیو طراوت و نیرنگ پیشوای جنگ است و تو همانند سوزن، نقشه و تدبیر را در چشم این نیرنگ‌زن قرار داده‌ای.
پیش از آن کز غدر عالم لال گردد جان تو
آتش درویشی اندر عالم غدار زن
هوش مصنوعی: قبل از اینکه جان تو به خاطر خیانت دنیا بی‌صدا و بی‌حس شود، در این دنیای فریبنده، شعله‌ای از فقر و درویشی به وجود آور.
منزلی کآنجا نشان خیمهٔ معشوق تست
خاک اندر سرمه ساز و بوسه بر دیوار زن
هوش مصنوعی: محلّی که در آن نشانه‌های عشق تو وجود دارد، آنجا جایی است که خاک را با سرمه مخلوط می‌کنم و بر دیوار آن بوسه می‌زنم.
گر نثار پای معشوقان بود در راه وصل
با دو دیده در بپاش و با دو رخ ایثار زن
هوش مصنوعی: اگر قرار است در مسیر وصال معشوقان فدای آن‌ها شوی، با دو چشمت اشک بریز و با دو چهره‌ات عشق و ایثار را نشان بده.
چون سوار راهبر گشتی تو در میدان عشق
شو پیاده آتش آندر زین و زین‌افزار زن
هوش مصنوعی: زمانی که در عرصه عشق وارد می‌شوی، همچون سوارکاری که در میدان رهبری می‌کند، خود را آماده کن. اما بدان که باید از سوارکاری به پیاده‌روی تبدیل شوی و شعله‌ی آتش را بر دوش بگذاری و تمام تجهیزات سوارکاری را کنار بگذاری.
هوشیار از باده و مست از می دنیا چه سود
طیلسان فقر و بر فرق چنین هشیار زن
هوش مصنوعی: بیهوده است که در دنیا و در حین هوشیاری به باده بیفتی، زیرا چنین فردی که فقر را بر خود دارد و در نهایت خود را به دنیای فانی محدود کرده، چه ارزش و فایده‌ای دارد.
در خرابات خرابی همچو مستان گوشه‌گیر
خیمهٔ قلاشی اندر خانهٔ خمار زن
هوش مصنوعی: در یک مکان پرآشوب و شلوغ، افرادی که شیفته زندگی هستند و در گوشه‌ای نشسته‌اند، زیر چادر پارچه‌ای که نامرتب و به هم ریخته است، در خانه‌ای پر از زحمت و اضطراب به سر می‌برند.
پای در میدان مهر کمزنان ملک نه
نرد بازیدی ز مستی حصل بر اسرار زن
هوش مصنوعی: پا در میدان عشق بگذار و با حرکات زیبا و دلنشین وارد شو. دیگر نگران نباش که آیا از مستی و هیجان به درستی پیروز می‌شوی یا نه. به رازهای عشق دست خواهی یافت.
جان و دل را در قبالهٔ عاشقی اقرار کن
پس به نام عاشقی مهری بر آن اقرار زن
هوش مصنوعی: روح و قلب خود را در قرارداد عشق به ثبت برسان. سپس به نام عشق، بر آن قلب مهری بگذار.
گر همه دعوی کنی در عاشقی و مفلسی
چون سنایی دم درین عالم قلندروار زن
هوش مصنوعی: اگر در عشق و فقر خود صحبت کنی، مانند سنایی باید در این دنیا به شکل یک قلندر و نابغه رفتار کنی.

حاشیه ها

1397/06/05 04:09
علیرضا

فکر میکنم بر فرق این هشیار زن صحیح تر و با قافیه تر است