قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴
شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
بلکه اندر عشق جانان شرط مردان آن بود
بر در دل بودن و فرمان جانان داشتن
دُر که از بحر عطا خیزد صدف دل ساختن
تیر کز شست قضا آید هدف جان داشتن
نوک پیکانها که بر جانها رسد، بر جان خویش
نامشان پیکان سلطانی نه پیکان داشتن
از برای جاه سلطان نز پی سگبان و سگ
دل محط رحل سگبانان سلطان داشتن
عقل ناکس روی را مصحف در آب انداختن
عشق برنا پیشه را شمشیر بران داشتن
چون ز دست دوست خوردی در مذاق از جام جان
لقمه را حلوا و بلوا هر دو یکسان داشتن
چون جمال زخم چوگان دیدی اندر دست دوست
خویشتن را پای کوبان گوی میدان داشتن
وصل بتوان خواست لیک از قهر نتوان یافتن
وقت نتوان یافت لیک از لطف بتوان داشتن
بر در میدان الا الله تیغ لا اله
هر قرینی کونه زالله بهر قربان داشتن
شرط مومن چیست؟ اندر خویشتن کافر شدن
شرط کافر چیست؟ اندر کفر ایمان داشتن
هر چه دست آویز داری جز خدا آن هیچ نیست
چون عصا پنداشتن در دست ثعبان داشتن
خویشتن را چون نمک بگداخت باید تا توان
خویشتن بر خوان ربانی نمکدان داشتن
کی توان با صدهزاران پردهٔ نا بود و بود
اهرمن را قابل انوار یزدان داشتن
کی توان با همرهان خطهٔ کون و فساد
جان خود را محرم اسرار فرقان داشتن
هم به جاه آن اگر ممکن شود در راه آن
هر دو گیهان داشتن پس بر سری آن داشتن
خویشتن اول بباید شستن از گرد حدوث
آن گهٔ خود را چو قرا ز اهل قرآن داشتن
چند ازین در جستجوی و رنگ و بوی و گفتگوی
خویشتن در تنگنای نفس انسان داشتن
چون دو شب همخوابه خواهد بود با خورشید ماه
در محاق او را چه بیم از شکل نقصان داشتن
خاک و باد و آب و آتش را به ارکان بازده
چند خواهی خویشتن موقوف دوران داشتن
تا کی اندر پردهٔ غفلت ز راه رنگ و بوی
این رباط باستانی را به بستان داشتن
خوب نبود سوخته جبریل پر در عشق تو
آن گه از رضوان امید مرغ بریان داشتن
کدخدای هر دو عالم بود خواهی پس ترا
زشت باشد زیر کیوان تخت و ایوان داشتن
بگذر از نفس بهیمی تا نباید تنت را
طمع نقل و مرغ و خمر و حور و غلمان داشتن
بگذر از عقل طبیعی تا نباید جانت را
صورت تخییل هر بیدین به برهان داشتن
تا کی از کاهل نمازی ای حکیم زشت خوی
همچو دونان اعتقاد اهل یونان داشتن
صدق بوبکری و حذق حیدری کردن رها
پس دل اندر زمرهٔ فرعون و هامان داشتن
عقل نبود فلسفه خواندن ز بهر کاملی
عقل چه بود؟ جان نبی خواه و نبی خوان داشتن
دین و ملت نی و بر جان نقش حکت دوختن
نوح و کشتی نی و در دل عشق طوفان داشتن
فقه نبود قال و قیل از بهر کسب جاه و مال
فقه چه بود؟ عقل و جان و دین به سامان داشتن
از برای سختن دعوی و معنی روز عدل
صد زبان خاموش و گویا همچو میزان داشتن
هر کجا شیریست خود را چون شکر بگداختن
هر کجا سیریست خود را چون سپندان داشتن
از پی تهذیب جان پیوسته بر خوان بلا
چاشنی گیران جان را تیز دندان داشتن
عقل را بهر تماشا گرد سروستان غیب
همچو طاووسان روحانی خرامان داشتن
چون بپویی راه دانی چیست علم آموختن
چون بجویی علم دانی چست کیهان داشتن
دین نباشد با مراد و با هوا در ساختن
دین چه باشد؟ خویشتن در حکم یزدان داشتن
چارپایی بیدم عیسی مریم تاختن
چوب دستی بیکف موسی عمران داشتن
آفتیدان عشوه ده را سر شرع آموختن
فتنهای دان دیو را مهر سلیمان داشتن
هر دم از روی ترقی بر کتاب عاشقی
«جددوا ایمانکم» در دیدهٔ جان داشتن
از برای پاکی دین در سرای خامشی
عقل دانا زندگانی را به زندان داشتن
عشق نبود درد را داروی صبر آمیختن
عشق چبود؟ ذوق را همدرد درمان داشتن
از برای غیرت معشوق هم در خون دل
ای دریغا های خونآلود پنهان داشتن
گه گهی در کوی حیرت بیفضولی گوش و لب
از دل سنگین جلاجل وز لب افغان داشتن
زهد چبود؟ هر چه جز حق روی ازو برتافتن
زهد نبود روی چون طاعون و قطران داشتن
فقر نبود باد را از خاک خفتان دوختن
فقر چبود؟ بود را از بود عریان داشتن
از برای زاد راه اندر چراگاه صفا
پیش جانان جان بیجان خوان بینان داشتن
عقل و جان پستان بستانست طفل راه را
گر تو مردی تا کی از پستان و بستان داشتن
عشق دنیا کافری باشد که شرط مومنست
صحن بازی جان رندان را به زندان داشتن
چون ز شبهت خویشتن را تربیت کردی ترا
از جوارح ظلم باشد چشم احسان داشتن
چون طعامش پاک دادی پس مسلم باشدت
چون سگ اصحاب کهف او را نگهبان داشتن
تا ترا در خاکدان ناسوت باشد میزبان
کی توان لاهوت را در خانه مهمان داشتن
خویش و جان را در دو گیتی از برای خویشتن
چار میخ عقل و نفس و چار ارکان داشتن
خاکپاشان دیگرند و باد پیمایان دگر
کی توان ساسانیان را ز آل سامان داشتن
سینه نتوان خانهٔ «ام الخبائث» ساختن
چون بصر نتوان فدای ام غیلان داشتن
تا کی از نار هوا نز روی هویت چنین
خویشتن را بیهده مدهوش و حیران داشتن
زشت باشد خویشتن بستن بر آدم وانگهی
نفس آدم را غلام نفس شیطان داشتن
تا بیابی بوی یوسف بایدت یعقوبوار
رخت و بخت و عقل و جان در بیت احزان داشتن
قابل تکلیف شرعی تا خرد با تست از آنک
چاره نبود اسب کودن را ز پالان داشتن
کو کمال حیرتی تا مر ترا رخصت بود
صورت جان را نه کافر نه مسلمان داشتن
کو جمال طاعتی تا مر ترا فتوی دهد
از برای چشم بد خالی ز عصیان داشتن
گرچه برخوانند حاضر لیک نتوان از گزاف
برفراز خوان مگس را همچو اخوان داشتن
دوزخ آشامان بدند ایشان و اینان کاهلان
این خسان را کی توان هم سنگ ایشان داشتن
دشمن خود باش زیرا جز هوا نبود ترا
تا تو یار خویش باشی یار نتوان داشتن
تا کی اندر صدر «قال الله» یا «قال الرسول»
قبله تخییل فلان یا قیل بهمان داشتن
خوب نبود عیسی اندر خانه پس در آستین
از برای توتیا سنگ سپاهان داشتن
چون بزیر این دو گویی گوی شو چون این و آن
از پی شاهان گذار آیین چوگان داشتن
تا کی اندر کار دنیا تا کی اندر شغل دین
از حریصی خویشتن دانا و نادان داشتن
اهل دنیا اهل دین نبوند ازیرا راست نیست
هم سکندر بودن و هم آب حیوان داشتن
برکه خندد پس خضر چون با شما بیند همی
گور کن در بحر و کشتی در بیابان داشتن
چون ز راه صدق و صفوت نز من آید نز شما
صدق بوذر داشتن یا عشق سلمان داشتن
بوهریرهوار باید باری اندر اصل و فرع
گه دل اندر دین و گه دستی در انبان داشتن
دین ز درویشان طلب زیرا که شاهان را مقیم
رسم باشد گنجها در جای ویران داشتن
از خود و از خلق نرهی تا نگردد بر تو خوش
در دبیرستان حیرت لوح نسیان داشتن
چند بر باد هوا خسبی همی عفریتوار
خویشتن در آب و آتش همچو دیوان داشتن
راحت از دیوان نجویی پس ز دیوان دور شو
باز هل همواره دیوان را به دیوان داشتن
کی توان از خلق متواری شدن پس در ملا
مشعله در دست و مشک اندر گریبان داشتن
شاعری بگذار و گرد شرع گرد ایرا ترا
زشت باشد بیمحمد نظم حسان داشتن
ورت خرسندی درین منزل ولی نعمت بود
رو که چون من بینیازی از فراوان داشتن
باد بیرون کن ز سر تا جمع گردی بهر آنک
خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن
راستی اندر میان داوری شرطست از آنک
چون الف زو دور شد دستی در امکان داشتن
گر چو خورشیدی نباید تا بوی غماز خویش
توبه باید کرد ازین رخسار رخشان داشتن
بی طمع زی چون سنایی تا مسلم باشدت
خویشتن را زین گرانجانان تن آسان داشتن
باد کم کن جان خود را تا توانی همچنو
خاک پای خاکپاشان خراسان داشتن
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب: کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتنقصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۵: دست اندر لام لا خواهم زدن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
هوش مصنوعی: شایسته مردان این نیست که تنها با عشق معشوق در دل زندگی کنند؛ بلکه باید قلب خود را برای پیوند و هماهنگی با او و همچنین با دوری از او آماده کنند.
بلکه اندر عشق جانان شرط مردان آن بود
بر در دل بودن و فرمان جانان داشتن
هوش مصنوعی: در عشق معشوق، مردان واقعی کسی هستند که در دل خود حضور محبوب را احساس کنند و از او پیروی کنند.
دُر که از بحر عطا خیزد صدف دل ساختن
تیر کز شست قضا آید هدف جان داشتن
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که از دل ناشی میشود، مانند گوهری است که از دریا بیرون میآید. انسان باید تلاش کند تا این گوهر را در دلش بسازد، چرا که زندگی هدفی دارد که از شرایط مختلف به دست میآید و برای داشتن جان و روح باید به این هدف توجه کرد.
نوک پیکانها که بر جانها رسد، بر جان خویش
نامشان پیکان سلطانی نه پیکان داشتن
هوش مصنوعی: اگر پیکانها به جان انسانها برسند، تنها بر جان خودشان نامشان به عنوان پیکان سلطانی شناخته میشود و نه به عنوان پیکانهایی معمولی.
از برای جاه سلطان نز پی سگبان و سگ
دل محط رحل سگبانان سلطان داشتن
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن مقام و موقعیت سلطنت، نباید خود را به خدمت سگها و نگهبانان آنها درآورید. بلکه باید خود را در برابر آنهایی قرار دهی که صاحب مقام و قدرت هستند.
عقل ناکس روی را مصحف در آب انداختن
عشق برنا پیشه را شمشیر بران داشتن
هوش مصنوعی: عقل ناتوان به راحتی بر روی آب کتابی را به زمین میزند، اما عشق جوان به مانند شمشیری تیز و برنده است که قدرت و شجاعت خاصی دارد.
چون ز دست دوست خوردی در مذاق از جام جان
لقمه را حلوا و بلوا هر دو یکسان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی که از دست دوست چیزی نوش جان میکنی، بافت و طعم آن مانند شیرینی و آز وخشم بیتفاوت است.
چون جمال زخم چوگان دیدی اندر دست دوست
خویشتن را پای کوبان گوی میدان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و جراحت تیرکمان را در دست دوست دیدی، خود را در میدان نشان بده و با تمام وجود به مبارزه بپرداز.
وصل بتوان خواست لیک از قهر نتوان یافتن
وقت نتوان یافت لیک از لطف بتوان داشتن
هوش مصنوعی: میتوان به وصال خواهش کرد، اما در برابر خشم نمیتوان آن را پیدا کرد. نمیتوان زمانی برای وصال یافت، اما میتوان از لطف و محبت بهرهمند شد.
بر در میدان الا الله تیغ لا اله
هر قرینی کونه زالله بهر قربان داشتن
هوش مصنوعی: در میدان توحید و یکتاپرستی، هیچ چیزی جز خداوند وجود ندارد و این تیغ که نشانهی برتری الوهیت است، برای قربانی کردن هر چیزی که غیر از اوست، مورد استفاده قرار میگیرد.
شرط مومن چیست؟ اندر خویشتن کافر شدن
شرط کافر چیست؟ اندر کفر ایمان داشتن
هوش مصنوعی: شرط مؤمن بودن چیست؟ این است که در درون خود مانند کافرها فکر نکند. و شرط کافر بودن چیست؟ این است که در دل خود با وجود کفر، به ایمان نیز فکر کند.
هر چه دست آویز داری جز خدا آن هیچ نیست
چون عصا پنداشتن در دست ثعبان داشتن
هوش مصنوعی: هر چه داشته باشی که غیر از خدا باشد، به درد نمیخورد، مانند این است که فکر کنی عصا در دست یک مار سمی، میتواند به تو کمک کند.
خویشتن را چون نمک بگداخت باید تا توان
خویشتن بر خوان ربانی نمکدان داشتن
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی در مهمانی الهی و در کنار سفره پرنعمتش حضور داشته باشی، باید خودت را مانند نمک ذوب کنی و از خودگذشتگی داشته باشی.
کی توان با صدهزاران پردهٔ نا بود و بود
اهرمن را قابل انوار یزدان داشتن
هوش مصنوعی: نمیتوان با وجود صدها پردهای که وجود و عدم را میپوشانند، اهرمن (نیروی شر) را قادر به دریافت نورهای الهی دانست.
کی توان با همرهان خطهٔ کون و فساد
جان خود را محرم اسرار فرقان داشتن
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند در کنار همسفران دنیای فاسد، جان خود را به رازهای حقیقت وقوف بخشیده و محفوظ نگه دارد؟
هم به جاه آن اگر ممکن شود در راه آن
هر دو گیهان داشتن پس بر سری آن داشتن
هوش مصنوعی: اگر ممکن باشد که هر دو جهان را در اختیار داشته باشیم، در آن صورت دارای مقام و بزرگی خواهیم بود.
خویشتن اول بباید شستن از گرد حدوث
آن گهٔ خود را چو قرا ز اهل قرآن داشتن
هوش مصنوعی: انسان باید ابتدا خود را از آلودگیها و مشکلات دنیوی پاک کند، تا بتواند به مقام و منزلت بالاتری دست یابد و مانند اهل قرآن به خویشتنداری و معرفت دست یابد.
چند ازین در جستجوی و رنگ و بوی و گفتگوی
خویشتن در تنگنای نفس انسان داشتن
هوش مصنوعی: انسان در جستجوی خود و ویژگیهایش، به دنبال زیباییها و گفتگوهای دلنشین است، اما در عمق وجود خود احساس تنگنا و محدودیت میکند.
چون دو شب همخوابه خواهد بود با خورشید ماه
در محاق او را چه بیم از شکل نقصان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی که ماه دو شب با خورشید در کنار هم خواهد بود، نباید نگران نقصان و کمبود خود باشد.
خاک و باد و آب و آتش را به ارکان بازده
چند خواهی خویشتن موقوف دوران داشتن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی متوجه شوی که در زندگیات چه تأثیری داری، باید به چهار عنصر اصلی خلقت یعنی خاک، باد، آب و آتش توجه کنی و از آنها بهرهبرداری کنی. این عناصر، بنیاد وجود و دنیای تو هستند و شناخت آنها میتواند به تو کمک کند تا درک بهتری از مسیر زندگیات داشته باشی.
تا کی اندر پردهٔ غفلت ز راه رنگ و بوی
این رباط باستانی را به بستان داشتن
هوش مصنوعی: برای چه مدت باید در غفلت بمانیم و از زیباییها و جذابیتهای این مکان قدیمی غافل باشیم؟
خوب نبود سوخته جبریل پر در عشق تو
آن گه از رضوان امید مرغ بریان داشتن
هوش مصنوعی: در عشق تو، حتی جبریل هم که فرشتهای بزرگ است، دچار سوختگی شده و انتظار ندارد که حتی از بهشت رضوان، مرغ بریان را به دست آورد. این تصویر نشاندهندهی شدت عشق و فدای بزرگ جبریل است.
کدخدای هر دو عالم بود خواهی پس ترا
زشت باشد زیر کیوان تخت و ایوان داشتن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی کدخدای عالم و هر دوی جهان باشی، پس داشتن تخت و ایوان زیر آسمان و دنیای بزرگ، برای تو زشت و ناپسند است.
بگذر از نفس بهیمی تا نباید تنت را
طمع نقل و مرغ و خمر و حور و غلمان داشتن
هوش مصنوعی: از خواستههای دنیوی و مادی بگذر تا دیگر نیازی به آرزوهای خام مانند لذتهای دنیایی، زنان زیبا و مشروبات نداشته باشی.
بگذر از عقل طبیعی تا نباید جانت را
صورت تخییل هر بیدین به برهان داشتن
هوش مصنوعی: از عقل عادی و معمولی فراتر برو، زیرا نباید به خاطر داشتن برهانی که از طرف هر بیدینی ارائه میشود، جانت را به شیوۀ خیالپردازی بسپارید.
تا کی از کاهل نمازی ای حکیم زشت خوی
همچو دونان اعتقاد اهل یونان داشتن
هوش مصنوعی: ای حکیم، تا کی میخواهی به تنبلی و سهلانگاری ادامه دهی؟ تو با این روش زشت و ناپسند، درست مانند کسانی هستی که اعتقادات نادرست دارند و به اصول خود پایبند نیستند.
صدق بوبکری و حذق حیدری کردن رها
پس دل اندر زمرهٔ فرعون و هامان داشتن
هوش مصنوعی: با صداقت و مهارت ابوبکر و علی، رها کردن این صفات، باعث میشود که دل در زمرهٔ فرعون و هامان قرار بگیرد.
عقل نبود فلسفه خواندن ز بهر کاملی
عقل چه بود؟ جان نبی خواه و نبی خوان داشتن
هوش مصنوعی: فلسفه خواندن بیعقل سودی ندارد، پس عقل برای چه چیزی است؟ بهتر است که به دنبال روح پیامبر و شناخت او باشیم و در کنار آن به یادگیری هم بپردازیم.
دین و ملت نی و بر جان نقش حکت دوختن
نوح و کشتی نی و در دل عشق طوفان داشتن
هوش مصنوعی: دین و ملت مانند نی هستند و بر جان انسان به گونهای با حکت متصل شدهاند. نوح و کشتی او نماد اراده و تلاش در برابر طوفان عشق و دشواریها هستند.
فقه نبود قال و قیل از بهر کسب جاه و مال
فقه چه بود؟ عقل و جان و دین به سامان داشتن
هوش مصنوعی: فقه به معنای دانش دینی نیست که فقط به سخنپردازی و جلب شهرت و پول بپردازد. بلکه فقه واقعی، داشتن فهم درست، عقل سلیم، و حفظ دین و جان است.
از برای سختن دعوی و معنی روز عدل
صد زبان خاموش و گویا همچو میزان داشتن
هوش مصنوعی: برای اثبات حق و حقیقت و نشان دادن روزی که عدالت برقرار میشود، صدها زبان خاموش و دلی پرگو وجود دارد که همچون ترازو انصاف را اندازهگیری میکنند.
هر کجا شیریست خود را چون شکر بگداختن
هر کجا سیریست خود را چون سپندان داشتن
هوش مصنوعی: هر جا که شیر وجود دارد، باید خود را مانند شکر نرم و انعطافپذیر کنیم؛ و هر جا که سیر هستیم، باید خود را مانند اسپند پاک و دلنشین نگهداریم.
از پی تهذیب جان پیوسته بر خوان بلا
چاشنی گیران جان را تیز دندان داشتن
هوش مصنوعی: برای تربیت و پاکسازی روح، باید همواره با مشکلات و چالشها دست و پنجه نرم کرد و در این راه، با هوشیاری و دقت، آمادهی مواجهه با سختیها و تجارب زندگی باشیم.
عقل را بهر تماشا گرد سروستان غیب
همچو طاووسان روحانی خرامان داشتن
هوش مصنوعی: عقل را برای مشاهده زیباییهای پنهان و نهان نگهدار، مانند طاووسهای روحانی که با درشتی و زیبایی خود جلوه میکنند و با وقار حرکت میکنند.
چون بپویی راه دانی چیست علم آموختن
چون بجویی علم دانی چست کیهان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی که به جستجوی علم میپردازی، در حقیقت میفهمی که علم چیست و چگونه به دست میآید. اما اگر به دنبال درک عمیقتری از کیهان و حقیقتهای بزرگتر باشی، آن زمان است که میفهمی علم و دانش واقعی به چه معناست.
دین نباشد با مراد و با هوا در ساختن
دین چه باشد؟ خویشتن در حکم یزدان داشتن
هوش مصنوعی: اگر دین با خواستهها و آرزوهای آدمی سازگار نباشد، پس چه معنایی دارد؟ در چنین حالتی، آدمی خود را مانند خدا برای خود پنداشته و در موقعیت قضاوت و داوری قرار میگیرد.
چارپایی بیدم عیسی مریم تاختن
چوب دستی بیکف موسی عمران داشتن
هوش مصنوعی: یک حیوان بدون دم مانند معجزه عیسی مریم میتازد و یه عصای بدون دست مانند عصای موسی را در اختیار دارد.
آفتیدان عشوه ده را سر شرع آموختن
فتنهای دان دیو را مهر سلیمان داشتن
هوش مصنوعی: عشق را مانند یک آفت میدانند که اگر به درستی بر آن تسلط نداشته باشی، میتواند باعث فتنه و آشفتگی شود. همچنین، دیو را به عنوان موجودی میشناسند که اگر مهر و محبت سلیمان را داشته باشد، میتواند به خطرناکترین صورت نمایان شود.
هر دم از روی ترقی بر کتاب عاشقی
«جددوا ایمانکم» در دیدهٔ جان داشتن
هوش مصنوعی: با هر لحظه که در مسیر پیشرفت عشق قرار میگیری، باید با نگاهی عمیق و جاننواز به مفهوم ایمان تازهسازی نگاه کنی.
از برای پاکی دین در سرای خامشی
عقل دانا زندگانی را به زندان داشتن
هوش مصنوعی: برای حفظ دین خالص و پاک، انسان باید در سکوت و آرامش فکری، زندگی را در محدودیت و نظم نظممند اداره کند.
عشق نبود درد را داروی صبر آمیختن
عشق چبود؟ ذوق را همدرد درمان داشتن
هوش مصنوعی: عشق، تنها آرامشدهنده درد نیست و صبر را با خود درآمیخته است. عشق چیست که ذوق را همدرد کرده و درمانی برای آن فراهم میکند؟
از برای غیرت معشوق هم در خون دل
ای دریغا های خونآلود پنهان داشتن
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و عشقی که به معشوق دارم، در دل خود غم و دردهای عمیق را پنهان میکنم و تنها در سکوت به دردهای خود میسوزم.
گه گهی در کوی حیرت بیفضولی گوش و لب
از دل سنگین جلاجل وز لب افغان داشتن
هوش مصنوعی: گاهی در کوی حیرت، بدون اینکه مزاحمی وجود داشته باشد، گوش و لب را به حالتی سنگین و آرام میگذارم و از لبانم نالهای به گوش میرسد.
زهد چبود؟ هر چه جز حق روی ازو برتافتن
زهد نبود روی چون طاعون و قطران داشتن
هوش مصنوعی: زهد یعنی چی؟ هر چیزی که جز حقیقت باشد، روی از آن برگرداندن، زهد نیست. هرگاه کسی از حق روی برگرداند، مثل این است که دچار طاعون و مواد سمی شده باشد.
فقر نبود باد را از خاک خفتان دوختن
فقر چبود؟ بود را از بود عریان داشتن
هوش مصنوعی: فقر به معنای کمبود و نداشتن است. آدمی که در فقر به سر میبرد، حتی نمیتواند از چیزهای ساده و طبیعی لذت ببرد. در این بیان، اشاره به این است که فقر باعث میشود انسان از زیباییها و نعمتهای زندگی محروم بماند و نمیتواند از داشتههایش بهرهبرداری کند. این حالت، آدمی را از امکانات و خوشیها دور میسازد و او را به احساس عریانی و بینوا بودن میکشاند.
از برای زاد راه اندر چراگاه صفا
پیش جانان جان بیجان خوان بینان داشتن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصد و هدف، در کنار معشوق و در محیطی آرام و دلنشین زندگی کردن، حتی اگر در سختی و کمبود غذا باشیم، ارزشمند است.
عقل و جان پستان بستانست طفل راه را
گر تو مردی تا کی از پستان و بستان داشتن
هوش مصنوعی: عقل و روح مانند شیر مادر هستند که به کودک زندگی میبخشند. اما اگر تو به بلوغ رسیدهای، چرا هنوز به شیر مادر و نعمتهای کودکی چنگ میزنی؟
عشق دنیا کافری باشد که شرط مومنست
صحن بازی جان رندان را به زندان داشتن
هوش مصنوعی: عشق به دنیا میتواند گمراهکننده باشد، اما برای مؤمن لازم است که در فضای زندگی خود، هنرمندانه و با مهارت، زندگی را هدایت کند و میان آزادی و محدودیت توازن برقرار کند.
چون ز شبهت خویشتن را تربیت کردی ترا
از جوارح ظلم باشد چشم احسان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی که شخصیت و وجود خود را بهتر کردهای، نباید با اعمال زشت و ناپسند از خود ظلم و ستم نشان دهی. به جای آن باید نیت نیکی داشته باشی و به دیگران با چشم خوبی نگاه کنی.
چون طعامش پاک دادی پس مسلم باشدت
چون سگ اصحاب کهف او را نگهبان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی خوراک او را پاک و حلال کردی، پس میتوانی مطمئن باشی که مانند سگی که در کنار اصحاب کهف بوده، او را محافظت خواهد کرد.
تا ترا در خاکدان ناسوت باشد میزبان
کی توان لاهوت را در خانه مهمان داشتن
هوش مصنوعی: زمانی که تو در این دنیا و در جسم مادی زندگی میکنی، چگونه میتوانی به دنیای روحانی و جاودانی دسترسی پیدا کنی یا آنجا را در قلب و وجود خود جای دهی؟
خویش و جان را در دو گیتی از برای خویشتن
چار میخ عقل و نفس و چار ارکان داشتن
هوش مصنوعی: انسان باید در زندگی خود به دو جنبهی مهم توجه کند: یکی به عقل و دیگری به نفس. برای رسیدن به کمال و تحقق در این دنیا و آخرت، باید این دو بعد را مورد توجه قرار دهد و چهار اصل اساسی را در زندگی خود رعایت کند.
خاکپاشان دیگرند و باد پیمایان دگر
کی توان ساسانیان را ز آل سامان داشتن
هوش مصنوعی: دیگر کسانی هستند که بر خاک میپاشند و با باد حرکت میکنند، چگونه میتوان ساسانیان را از نسل سامان جدا کرد؟
سینه نتوان خانهٔ «ام الخبائث» ساختن
چون بصر نتوان فدای ام غیلان داشتن
هوش مصنوعی: سینهات را نمیتوان به منزلی برای بدیها تبدیل کرد، همانطور که نمیتوانی دیدگاه و بصیرت خود را از دست بدهی تا تحت تأثیر اموری نادرست قرار بگیری.
تا کی از نار هوا نز روی هویت چنین
خویشتن را بیهده مدهوش و حیران داشتن
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر خواستههای نفسانیات، خود را به هرز و حیرانی بیندازی؟ چرا نمیخواهی هویت واقعیات را بشناسی و زندگیات را به شکل معقولتری پیدا کنی؟
زشت باشد خویشتن بستن بر آدم وانگهی
نفس آدم را غلام نفس شیطان داشتن
هوش مصنوعی: پنهان کردن خود از دیگران، کار زشتی است و در کنار آن، این که انسان غلام نفس و خواستههای شیطان باشد، نیز نکوهیده است.
تا بیابی بوی یوسف بایدت یعقوبوار
رخت و بخت و عقل و جان در بیت احزان داشتن
هوش مصنوعی: برای اینکه از عطر و زیبایی یوسف بینصیب نشوی، باید مثل یعقوب، همه چیزهای باارزش و جانت را در میان درد و اندوه نگهداری.
قابل تکلیف شرعی تا خرد با تست از آنک
چاره نبود اسب کودن را ز پالان داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که انسان در سن خردسالی باشد، نمیتواند به خوبی وظایف و انتخابهای شرعی خود را درک کند. به نوعی به کنایه بیان میکند که اگر فردی از درک صحیح و لازم برخوردار نباشد، به مانند اسب نادانی میماند که از بار خود بیخبر است و نمیتواند خوب عمل کند. پس در واقع، رشد فکری و درک مسئله ضروری است تا به مسئولیتها رسیدگی کرد.
کو کمال حیرتی تا مر ترا رخصت بود
صورت جان را نه کافر نه مسلمان داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم جستجوی نهایت شگفتی و حیرت انسان اشاره دارد. به بیان دیگر، این حیرت ممکن است انسان را از قید و بندهای مذهبی و دستهبندیها آزاد کند. در این حالت، فرد میتواند جوهر واقعی خود را درک کند و بیقید و شرط، نه به عنوان کافر و نه به عنوان مسلمان، به ذات و حقیقت وجود خویش نزدیک شود.
کو جمال طاعتی تا مر ترا فتوی دهد
از برای چشم بد خالی ز عصیان داشتن
هوش مصنوعی: به زیبایی اطاعت پروردگار توجه کن تا بر تو حکمی صادر کند که نگاه بد و آزارهای آن نتواند به تو آزاری برساند، زیرا دوری از گناه و معصیت محافظتت میکند.
گرچه برخوانند حاضر لیک نتوان از گزاف
برفراز خوان مگس را همچو اخوان داشتن
هوش مصنوعی: اگرچه میخوانند و در دسترس هستند، اما نمیتوان مانند مگسی که بر روی سفره نشسته است، با بیاحتیاطی و گزاف از آن بالا رفت.
دوزخ آشامان بدند ایشان و اینان کاهلان
این خسان را کی توان هم سنگ ایشان داشتن
هوش مصنوعی: دوزخیان افرادی هستند که همواره در حال گناه و نافرمانیاند، و از سوی دیگر افرادی هم هستند که تن به تنبلی و سستی دادهاند. این گروه از انسانها چطور میتوانند با آن تهدیدهای بزرگ و عذابآور همتراز و برابر قرار بگیرند؟
دشمن خود باش زیرا جز هوا نبود ترا
تا تو یار خویش باشی یار نتوان داشتن
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و به درون خود نگاهی دقیق بنداز، زیرا هیچ چیز جز آرزوهایت تو را نمیشناسند. فقط در صورتی میتوانی به دوستی دست یابی که اول خودت را دوست داشته باشی.
تا کی اندر صدر «قال الله» یا «قال الرسول»
قبله تخییل فلان یا قیل بهمان داشتن
هوش مصنوعی: تا کی میخواهید تنها به گفتار خدا و پیامبر تکیه کنید و به خیالهای خود یا به نقل قولهای دیگران اهمیت دهید؟
خوب نبود عیسی اندر خانه پس در آستین
از برای توتیا سنگ سپاهان داشتن
هوش مصنوعی: عیسی در خانه خوب نبود، پس به خاطر تو سنگی از سپاهان در آستین نگهداشته است.
چون بزیر این دو گویی گوی شو چون این و آن
از پی شاهان گذار آیین چوگان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی زیر این دو حرف میزنی، مانند بازیکن چوگان عمل کن و همچون دیگران از پی فرمانروایان برو، زیرا باید آداب و رسوم بازی چوگان را رعایت کنی.
تا کی اندر کار دنیا تا کی اندر شغل دین
از حریصی خویشتن دانا و نادان داشتن
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در امور دنیا و همچنین در مسائل دینی مشغول هستیم. آیا نمیدانید که این حرص و طمع باعث میشود هم حکیم و هم نادان به دو راه رفته و از حقیقت دور شوند؟
اهل دنیا اهل دین نبوند ازیرا راست نیست
هم سکندر بودن و هم آب حیوان داشتن
هوش مصنوعی: افراد دنیاطلب نمیتوانند دیندار باشند، زیرا نمیتوان هم مانند سکندر فرمانروایی کرد و هم به دنبال آب حیات بود.
برکه خندد پس خضر چون با شما بیند همی
گور کن در بحر و کشتی در بیابان داشتن
هوش مصنوعی: آببرکه خوشحال میشود وقتی خضر را میبیند، زیرا او با شماست. در این حال، گور را در دریا میکند و کشتی را در بیابان نگه میدارد.
چون ز راه صدق و صفوت نز من آید نز شما
صدق بوذر داشتن یا عشق سلمان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی کسی با صداقت و پاکی به من نزدیک میشود، نشاندهنده این است که او ویژگیهایی چون راستگویی بوذر یا عشق سلمان را داراست.
بوهریرهوار باید باری اندر اصل و فرع
گه دل اندر دین و گه دستی در انبان داشتن
هوش مصنوعی: انسان باید به گونهای رفتار کند که در عین پیروی از اصول و فروع دین، همواره دلش در پیشگاه خداوند باشد و در عین حال، دستی هم بر امور دنیوی و معیشتی خود داشته باشد.
دین ز درویشان طلب زیرا که شاهان را مقیم
رسم باشد گنجها در جای ویران داشتن
هوش مصنوعی: از درویشان دین را جستوجو کن، زیرا شاهان به اصول و آداب خود پایبندند و ثروتها را در مکانهای خراب و بیاستفاده نگه میدارند.
از خود و از خلق نرهی تا نگردد بر تو خوش
در دبیرستان حیرت لوح نسیان داشتن
هوش مصنوعی: اگر از خود و دیگران دور شوئی، خوشحالی برایت حاصل نخواهد شد و در مدرسه حیرت، فراموشی همچون لوحی در دستانت خواهد بود.
چند بر باد هوا خسبی همی عفریتوار
خویشتن در آب و آتش همچو دیوان داشتن
هوش مصنوعی: چندین بار خواب بر باد رفتهای، همچون موجودی وحشی، باید خود را در دل آب و آتش برپا نگهداری و کنترل کنی.
راحت از دیوان نجویی پس ز دیوان دور شو
باز هل همواره دیوان را به دیوان داشتن
هوش مصنوعی: به راحتی از دیوانگی نگریز، پس از دیوانگی دور شو. همیشه دیوانگی را به دیوانگی گره نزن.
کی توان از خلق متواری شدن پس در ملا
مشعله در دست و مشک اندر گریبان داشتن
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند از میان مردم پنهان شود، در حالی که شعلهای در دست و مشک در آغوش دارد؟
شاعری بگذار و گرد شرع گرد ایرا ترا
زشت باشد بیمحمد نظم حسان داشتن
هوش مصنوعی: شاعری را بپذیر که در مسیر دین و راه محمد قرار دارد، زیرا داشتن شعر زیبا بدون پیروی از او، ناپسند و زشت است.
ورت خرسندی درین منزل ولی نعمت بود
رو که چون من بینیازی از فراوان داشتن
هوش مصنوعی: در این خانه خوشحالی و رضایت معیاری است که نشان میدهد من بدون داشتن زیاد چیزها هم میتوانم بینیاز و راضی باشم.
باد بیرون کن ز سر تا جمع گردی بهر آنک
خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن
هوش مصنوعی: باد را از سر خود دور کن تا گرد و غبار جمع شود، زیرا هیچ چیز دیگری جز باد نمیتواند خاک را بینظم نگه دارد.
راستی اندر میان داوری شرطست از آنک
چون الف زو دور شد دستی در امکان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی که قضاوت و انصاف در میان باشد، راستگویی اهمیت پیدا میکند؛ زیرا اگر از مفهوم صادقانه و واقعی فاصله بگیریم، دستیابی به امکانها و فرصتها دشوار خواهد بود.
گر چو خورشیدی نباید تا بوی غماز خویش
توبه باید کرد ازین رخسار رخشان داشتن
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی مانند خورشید درخشان باشی و نشاندهنده غم و اندوه خودت باشی، باید از داشتن این چهره زیبای خویش توبه کنی.
بی طمع زی چون سنایی تا مسلم باشدت
خویشتن را زین گرانجانان تن آسان داشتن
هوش مصنوعی: بدون انتظار و طمع زندگی کن مانند سنایی تا خودت را به خوبی بشناسی و از زندگی آسان خیال بافی کنی که برای جانت ارزشمند نیست.
باد کم کن جان خود را تا توانی همچنو
خاک پای خاکپاشان خراسان داشتن
هوش مصنوعی: باد را آرام کن و جان خود را تا جایی که میتوانی مهار کن، تا مانند خاکی که زیر پای خاکپاشان خراسان است، باشی.
حاشیه ها
1395/10/11 03:01
آرام نوبری نیا
با درود فراوان؛
طبق اصلاحیه استاد مرتضی الهی قمشه ای ، لازم دانستم مورد اشتباه را به عرض برسانم.
مصرع دوم از بیت شماره 45، عبارت “باد” بجای “بود”.
فقر نبود باد را از خاک خفتان دوختن
فقر چبود؟ بود را از باد عریان داشتن
پاینده باشید.
1404/01/05 15:04
سفید
باد بیرون کن ز سر تا جمع گردی بهر آنک
خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن...!
عجب بیتی
1404/01/05 15:04
سفید
صدق بوذر داشتن یا عشق سلمان داشتن...
1404/01/05 15:04
سفید
از برای غیرت معشوق هم در خون دل
ای دریغاهای خونآلود پنهان داشتن...

سنایی