گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد

ای چو نعمان‌بن ثابت در شریعت مقتدا
وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا
از تو روشن راه حجت همچو گردون از نجوم
از تو شادان اهل سنت همچو بیمار از شفا
کس ندیده میل در حکمت چو در گردون فساد
کس ندیده جور در صدرت چو در جنت وبا
بدر دین از نور آثار تو می‌گردد منیر
شاخ حرص از ابر احسان تو می‌یابد نما
هر که شاگرد تو شد هرگز نگردد مبتدع
هر که مداح تو شد هرگز نگردد بی‌نوا
ملک شرع مصطفا آراستی از عدل و علم
همچنان چون بوستانها را به فروردین صبا
بدعت و الحاد و کفر از فر تو گمنام شد
شاد باش ای پیشکار دین و دنیا مرحبا
تا گریبان قدر بگشاد، چرخ آب گون
پاک دامن‌تر ز تو قاضی ندید اندر قضا
گرچه ناهموار بود از پیشکاران کار حکم
پیش ازین، لیکن ز فر عدلت اندر عهد ما
آن چنان شد خاندان حکم کز بیم خدای
می‌کند مر خاک را از باد، عدل تو جدا
شد قوی دست آنچنان انصاف کز روی ستم
شمع را نکشد همی بی امر تو باد هوا
روز و شب هستند همچون مادران مهربان
در دعای نیک تو هم مدعی هم مدعا
دستها برداشته، عمر تو خواهان از خدای
از برای پایداریت اهل شهر و روستا
چون به شاهین قضا انصاف سنجی‌گاه حکم
جبرئیل از سد ره گوید با ملایک در ملا
حشمت قاضی امین باید، درین ره بدرقه
دانش قاضی امین زیبد، درین در پادشا
رایت دین هر زمان عالی همی گردد ز تو
ای نکو نام از تو شهر و ملک شاهنشه علا
هر کسی صدر قضا جوید بی‌انصاف و عدل
لیک داند شاه ما از دانش و عقل و دها
گرگ را بر میش کردن قهرمان، باشد ز جهل
گربه را بر پیه کردن پاسبان، باشد خطا
از لقا و صدر و باد و داد و برد ابر دو ریش
هیچ جاهل کی شدست اندر شریعت مقتدا
علم و اصل و عدل و تقوی، باید اندر شغل حکم
ور نه شوخی را به عالم، نیست حد و منتها
دان که هر کو صدر دین بی‌علم جوید نزد عقل
بر نشان جهل او، خود قول او باشد گوا
خود گرفتم هر کسی برداشت چوبی چون کلیم
معجزی باری بباید تا کند چوب اژدها
هر کسی قاضی نگردد، بی‌ستحقاق از لباس
هرکسی موسی نگردد بی‌نبوت از عصا
دانش عبدالودودی باید اندر طبع و لفظ
تا بود مر مرد را، در صدر دین، زیب و بها
ور نه بس فخری نباشد مر سها را از فلک
چون ندارد نور چون خورشید و مه نجم سها
از قلب مفتی نگردد بی‌تعلم هیچ کس
علم باید تا کند درد حماقت را دوا
صد علی در کوی ما بیش‌ست با زیب و جمال
لیک یک تن را نخواند هیچ عاقل مرتضا
حاسدت روزهٔ خموشی نذر کرد از عاجزی
تا تو بر جایی و بادت تا به یوم‌الدین بقا
تا خمش باشد حسودت، زان که تا بر چرخ شمس
جلوه‌گر باشد، نباشد روزه بگشودن روا
ای نبیرهٔ قاضی با محمدت محمود، آنک
بود چون تو پاک طبع و پاک دین و پارسا
دان که از فر تو و از دولت مسعود شاه
ملک دین شد با صیانت، کار دین شد با نوا
شاه ما محمودی و تو نیز محمودی چو او
شاد باش ای جان ما پیش دو محمودی فدا
ملک چون در خانهٔ محمودیان زیبد همی
همچنان در خانهٔ محمودیان زیبد قضا
هیچ چشم از هیچ قاضی آن ندید اندر جهان
کز تو دید این چشم من ز انعام و احسان و سخا
لیک اگر همچون به خیلا بودی آن وعده دراز
گر دو چندان صله بودی، هم هبا بودی، هبا
هر عطا کاندر برات وعده افتاد ای بزرگ
آن عطا نبود که باشد مایهٔ رنج و عنا
لاجرم هر جا که رفتم نزد هر آزاد مرد
من ثنا گفتم ترا، وان کو شنید از من دعا
درها در رشته کردم بهر شکرت کز خرد
جوهری عقل داند کرد آن در را بها
تو مرا این شکر و ثناها را غنیمت دان از آنک
بر صحیفهٔ عمر نبود یادگاری چون ثنا
تا بیابد حاجی و غازی همی اندر دو اصل
در مناسک حکم حج وندر سیر حکم غزا
از چنین ارکانها چون حاجیان بادت ثواب
وز چنین انصافها چون غازیان بادت جزا
باد شام حاسدت تا روز عقبی بی‌صباح
باد صبح ناصحت چون روز محشر بی مسا
بادی اندر دولت و اقبال، تا باشد همی
از ثنا و شکر و مدح تو سنایی را سنا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چو نعمان‌بن ثابت در شریعت مقتدا
وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا
هوش مصنوعی: تو مانند نعمان‌بن ثابت هستی که در علم و شریعت پیشرو و الگو است، و در زمینه قوانین دینی مانند حجت و پیشوای دین محمد (ص) به شمار می‌روی.
از تو روشن راه حجت همچو گردون از نجوم
از تو شادان اهل سنت همچو بیمار از شفا
هوش مصنوعی: از تو راهنمایی حق واضح و روشن است مانند اینکه آسمان با ستاره‌ها درخشان است. اهل سنت نیز به لطف تو خوشحال و شاداب‌اند مانند بیماران که از درمان و شفا بهره‌مند می‌شوند.
کس ندیده میل در حکمت چو در گردون فساد
کس ندیده جور در صدرت چو در جنت وبا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس فساد را در حکمت به اندازه‌ای که در آسمان دیده می‌شود، ندیده است؛ همچنین هیچ‌کس جور و ستم را در وجود خود به اندازه‌ای که در بهشت می‌تواند وجود داشته باشد، تجربه نکرده است.
بدر دین از نور آثار تو می‌گردد منیر
شاخ حرص از ابر احسان تو می‌یابد نما
هوش مصنوعی: در دین، نور و روشنی از نشانه‌ها و آثار تو می‌آید، و شاخ و برگ حرصی که در دل مردم وجود دارد، از باران احسان و بخشش تو رونق می‌گیرد.
هر که شاگرد تو شد هرگز نگردد مبتدع
هر که مداح تو شد هرگز نگردد بی‌نوا
هوش مصنوعی: هر کسی که به شاگردی تو درآید، هرگز دچار انحراف نخواهد شد و هر کسی که در ستایش تو باشد، هرگز خالی از نعمت نخواهد ماند.
ملک شرع مصطفا آراستی از عدل و علم
همچنان چون بوستانها را به فروردین صبا
هوش مصنوعی: امام معصومین، مانند پیامبر که علم و عدل را به زیبا‌ترین شکل سامان دادند، به مانند باغ‌هایی هستند که در فصل بهار به طراوت و شکوفایی دست پیدا می‌کنند.
بدعت و الحاد و کفر از فر تو گمنام شد
شاد باش ای پیشکار دین و دنیا مرحبا
هوش مصنوعی: ای پیشکار دین و دنیا، خوشحال باش! زیرا بدعتها و کفرها به خاطر وجود تو ناپدید شده‌اند و از ذهن‌ها دور گشته‌اند.
تا گریبان قدر بگشاد، چرخ آب گون
پاک دامن‌تر ز تو قاضی ندید اندر قضا
هوش مصنوعی: هنگامی که قدر به سراغ گریبانش رفت، در جریان هستی هیچ قاضی پاکدامنی را بهتر از تو ندید.
گرچه ناهموار بود از پیشکاران کار حکم
پیش ازین، لیکن ز فر عدلت اندر عهد ما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه کارهای پیشینیان ناپسند و نامنظم بود، اما در زمان ما به لطف عدالت، اوضاع تغییر کرده است.
آن چنان شد خاندان حکم کز بیم خدای
می‌کند مر خاک را از باد، عدل تو جدا
هوش مصنوعی: خاندان حکومتی به قدری تحت تاثیر خداوند قرار گرفته‌اند که از ترس او، خاک را از باد و هوای ناعادلانه جدا می‌کنند و به سمت عدالت پیش می‌روند.
شد قوی دست آنچنان انصاف کز روی ستم
شمع را نکشد همی بی امر تو باد هوا
هوش مصنوعی: دست قوی انصاف به قدری توانمند است که حتی با وجود ظلم و ستم، هیچ چیزی را بدون اجازه تو از بین نمی‌برد، حتی شمع را.
روز و شب هستند همچون مادران مهربان
در دعای نیک تو هم مدعی هم مدعا
هوش مصنوعی: روز و شب مانند مادران مهربان هستند که به خوبی برای تو دعا می‌کنند و در عین حال خواسته‌ها و آرزوهای تو را نیز مورد توجه قرار می‌دهند.
دستها برداشته، عمر تو خواهان از خدای
از برای پایداریت اهل شهر و روستا
هوش مصنوعی: دست‌ها را بالا برده‌اند و از خداوند عمر تو را می‌خواهند تا پایدار بمانی، چه در شهر و چه در روستا.
چون به شاهین قضا انصاف سنجی‌گاه حکم
جبرئیل از سد ره گوید با ملایک در ملا
هوش مصنوعی: زمانی که در قضا و قضاوت به دقت و انصاف نگاه می‌کنی، فرمان جبرئیل به همراه فرشتگان در بین آنها بیان می‌شود.
حشمت قاضی امین باید، درین ره بدرقه
دانش قاضی امین زیبد، درین در پادشا
هوش مصنوعی: حشمت و بزرگواری قاضی امین ضروری است، در این مسیر باید از دانش و آگاهی او بهره‌مند شد، زیرا او در این درگاه پادشاهی مناسب است.
رایت دین هر زمان عالی همی گردد ز تو
ای نکو نام از تو شهر و ملک شاهنشه علا
هوش مصنوعی: هر زمان ارزش و عظمت دین به خاطر تو افزایش می‌یابد، ای کسی که نام نیکو داری؛ از تو، شهر و سرزمین پادشاهی به اوج سعادت می‌رسند.
هر کسی صدر قضا جوید بی‌انصاف و عدل
لیک داند شاه ما از دانش و عقل و دها
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال قدرت و مقام است بدون انصاف و عدالت، اما می‌داند که پادشاه ما دارای دانش، عقل و دلسوزی است.
گرگ را بر میش کردن قهرمان، باشد ز جهل
گربه را بر پیه کردن پاسبان، باشد خطا
هوش مصنوعی: اگر قهرمان، گرگ را بر میش بگیرد، ناشی از ناآگاهی است. همچنین اگر نگهبان، گربه را بر روی چربی بگذارد، اشتباه کرده است.
از لقا و صدر و باد و داد و برد ابر دو ریش
هیچ جاهل کی شدست اندر شریعت مقتدا
هوش مصنوعی: در پیوند با امکانات و زیبایی‌های طبیعی چون دیدار، آرامش، نسیم و انصاف، هیچ جاهلی در اصول دین مقام والایی نداشته است.
علم و اصل و عدل و تقوی، باید اندر شغل حکم
ور نه شوخی را به عالم، نیست حد و منتها
هوش مصنوعی: برای تصدیق قضاوت و داوری، باید علم، ریشه درست، عدالت و تقوی وجود داشته باشد؛ وگرنه، شوخی و بازی با عالم به پایان و محدودیتی نخواهد رسید.
دان که هر کو صدر دین بی‌علم جوید نزد عقل
بر نشان جهل او، خود قول او باشد گوا
هوش مصنوعی: بدان که هر کسی که به دنبال مقام و جایگاه والای دین باشد، اما بدون علم و دانش تلاش کند، عقل او نشان‌دهنده جهل او خواهد بود و خود گفته‌های او شهادت بر نادانی‌اش می‌دهد.
خود گرفتم هر کسی برداشت چوبی چون کلیم
معجزی باری بباید تا کند چوب اژدها
هوش مصنوعی: من هر کسی را که خودم قبول کرده‌ام، به نوعی مبرا می‌دانم. مثل کلیم (حضرت موسی) که معجزه‌ای را طلب کرد تا چوبش مانند اژدها شود.
هر کسی قاضی نگردد، بی‌ستحقاق از لباس
هرکسی موسی نگردد بی‌نبوت از عصا
هوش مصنوعی: هر فردی نمی‌تواند به مقام قضاوت برسد، و هیچ کس بدون شایستگی نمی‌تواند همانند موسی، پیامبر باشد.
دانش عبدالودودی باید اندر طبع و لفظ
تا بود مر مرد را، در صدر دین، زیب و بها
هوش مصنوعی: دانش و علم فردی شریف و دوست‌داشتنی باید در خلق و گفتار او باشد تا شخص را در جایگاه بالای دین، زیبا و ارزشمند جلوه دهد.
ور نه بس فخری نباشد مر سها را از فلک
چون ندارد نور چون خورشید و مه نجم سها
هوش مصنوعی: اگر سها (ستاره‌ای کوچک) نور و درخشش خورشید و ماه را نداشته باشد، نباید به خود ببالد که از آسمان برتر است. در واقع، برتری تنها در داشتن نور و درخشش واقعی است.
از قلب مفتی نگردد بی‌تعلم هیچ کس
علم باید تا کند درد حماقت را دوا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند بدون دانش و علم از قلب عالم بگذرد. برای درمان درد نادانی، باید آگاهی و فهم را به دست آورد.
صد علی در کوی ما بیش‌ست با زیب و جمال
لیک یک تن را نخواند هیچ عاقل مرتضا
هوش مصنوعی: در کوی ما بسیاری از افراد زیبا و جوانمرد وجود دارند، اما هیچ فرد عاقلی نمی‌تواند فقط یکی از آن‌ها را به نام رستمی بداند.
حاسدت روزهٔ خموشی نذر کرد از عاجزی
تا تو بر جایی و بادت تا به یوم‌الدین بقا
هوش مصنوعی: حسادت تو باعث شد که او به خاطر ناتوانی‌اش، سکوت را بر خود لازم بدارد تا تو در اوج باشی و اثر وجودت تا روز قیامت ادامه داشته باشد.
تا خمش باشد حسودت، زان که تا بر چرخ شمس
جلوه‌گر باشد، نباشد روزه بگشودن روا
هوش مصنوعی: تا زمانی که حسود تو در فکر و خیال خود مشغول است، چون خورشید به دور خود می‌تابد و نور افشانی می‌کند، بهتر است روزه‌ات را نگشایی.
ای نبیرهٔ قاضی با محمدت محمود، آنک
بود چون تو پاک طبع و پاک دین و پارسا
هوش مصنوعی: ای نوهٔ قاضی، همان‌طور که محمد با اخلاق و شایسته است، تو نیز همچون او از نظر خوبی، دین‌داری و پاکی روح برخورداری.
دان که از فر تو و از دولت مسعود شاه
ملک دین شد با صیانت، کار دین شد با نوا
هوش مصنوعی: بدان که به خاطر زیبایی و عظمت تو، و همچنین به دلیل حاکمیت نیکو و قدرت مسعود شاه، دین و امور مذهبی با حفاظت و نگهداری تو، به بهترین حالت رسیده‌اند و به‌وسیله نوا و سرود به رونق افتاده است.
شاه ما محمودی و تو نیز محمودی چو او
شاد باش ای جان ما پیش دو محمودی فدا
هوش مصنوعی: پادشاه ما محمود است و تو نیز همانند او محمودی. پس ای محبوب من، شاد باش. جانم فدای دو محمود.
ملک چون در خانهٔ محمودیان زیبد همی
همچنان در خانهٔ محمودیان زیبد قضا
هوش مصنوعی: وقتی که فرشتگان الهی در خانهٔ محمودیان زندگی می‌کنند، مقدر نیز در همین خانه و در همان فضا جریان خواهد داشت.
هیچ چشم از هیچ قاضی آن ندید اندر جهان
کز تو دید این چشم من ز انعام و احسان و سخا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دنیا ندیده است که چشمی به اندازه چشمان من از مهربانی و بخشش تو بهره‌مند شده باشد.
لیک اگر همچون به خیلا بودی آن وعده دراز
گر دو چندان صله بودی، هم هبا بودی، هبا
هوش مصنوعی: اگر تو نیز مانند خیال می‌بودی، آن وعده‌ی طولانی اگر دو برابر هم نیکو بود، باز هم بی‌فایده و بی‌هدف می‌نمود.
هر عطا کاندر برات وعده افتاد ای بزرگ
آن عطا نبود که باشد مایهٔ رنج و عنا
هوش مصنوعی: هر بخششی که در زندگی به تو وعده داده شده، ای بزرگوار، آن بخشش واقعی نیست اگر باعث رنج و زحمت تو شود.
لاجرم هر جا که رفتم نزد هر آزاد مرد
من ثنا گفتم ترا، وان کو شنید از من دعا
هوش مصنوعی: به ناچار هر جا که رفتم و با هر انسانی آزاده روبرو شدم، از تو ستایش کردم و آن کسی که این سخنان را از من شنید، برای تو دعا کرد.
درها در رشته کردم بهر شکرت کز خرد
جوهری عقل داند کرد آن در را بها
هوش مصنوعی: من درهای زیادی را برای شکرگزاری ایجاد کرده‌ام، زیرا خرد، جوهری از عقل را می‌شناسد که آن در را ارزشمند می‌کند.
تو مرا این شکر و ثناها را غنیمت دان از آنک
بر صحیفهٔ عمر نبود یادگاری چون ثنا
هوش مصنوعی: تو از من این محبت و ستایش را قدر بدان، زیرا در دفتر زندگی، هیچ یادگاری بهتر از ستایش وجود ندارد.
تا بیابد حاجی و غازی همی اندر دو اصل
در مناسک حکم حج وندر سیر حکم غزا
هوش مصنوعی: برای اینکه حاجی و مجاهد به دو اصل اصلی در احکام حج و قوانین جهاد آشنا شوند، باید در این زمینه‌ها اطلاعات و آگاهی لازم را کسب کنند.
از چنین ارکانها چون حاجیان بادت ثواب
وز چنین انصافها چون غازیان بادت جزا
هوش مصنوعی: به خاطر ارکان و اصولی که همچون حاجیان از آن بهره‌مند می‌شوی، پاداش و ثواب کسب کن و از چنین عدل و انصاف‌هایی که مانند خویش‌کاری غازیان است، جزای شایسته‌ای ببر.
باد شام حاسدت تا روز عقبی بی‌صباح
باد صبح ناصحت چون روز محشر بی مسا
امیدوارم صبح کسی که دلسوز تو است و تو را نصیحت میکند مثل روز محشر بدون غروب باشد.
بادی اندر دولت و اقبال، تا باشد همی
از ثنا و شکر و مدح تو سنایی را سنا
هوش مصنوعی: پیشرفت و خوشبختی تا زمانی ادامه دارد که سنایی به خاطر ستایش و agradecimento تو به شهرت برسد.

حاشیه ها

1389/07/10 08:10
سنا

که بوده است این قاضی؟

1396/03/27 16:05
موسی روستایی

قاضی عبدالودود بن عبدالصمد » ملقب به امین الملّه از قاضی القضات شهر غزنین بود. سنایی دو سروده در مدح وی دارد.
شاعر، وی را مقتدای شریعت و پیشوای دین پیامبر معرفی کرده و با نعمان بن ثابت برابر نهاده و عدل و علم قاضی را سبب آبادی دین پیامبر دانسته است و در چندین بیت به جایگاه دینی این شخص اشاره کرده و در بیتی به حکم و امر نافذ قاضی این گونه اشاره دارد:
شد قوی دست آن چنان انصاف کز روی ستم *** شمع را نکشد همی بی امر تو باد هوا
(سنایی/21)
و شایستگی و استحقاق قاضی را در امر قضاوت با تمثیلی چنین بیان می کند:
از لقب مفتی نگردد بی تعلّم هیچ کس *** علم باید تا کند درد حماقت را دوا
صدعلی در کوی ما بیش است با زیب و جمال *** لیک یک تن را نخواند هیچ عاقل مرتضا
(سنایی/21)
در سروده ی دوم، شاعر با توصیف طبع ممدوح در علم و سخاوت قصیده را آغاز می کند. دو فضیلتی که به گفته ی پروفسور د. بروین « در انجام وظایف قضاوت و پشتیبانی از شاعران لازم است » ( دی بروین، 1378: 136 ).