گنجور

شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)

روایتست که از فرقت رسول انام
به چشم فاطمه چون روز تیره شد چون شام
بدان مخدره دوران گرفت چندان تنک
که کوفت شیشه صبر و قرار وی بر سنگ
ز دردهای دل و غصه‌های پی در پی
ز مویه گشت چو موی و زناله همچون نی
گرفت بر دل بی‌طاقتش هم و غم زور
که اوفتاد ز پا و ز درد شد رنجور
ز سینه بس که برون کرد آه عالم‌سوز
نمود بر مرض وی فزوده روز به روز
ز فرقت پدر و سخت‌گیری دوران
نمود از نفس دهر میل باغ جنان
نمود رو به علی کای انیس دل گیرم
ز دهر کرده الم یا علی ز جان سیرم
مرا بروی تو آخر نظاره افتاده
نفس ز تنگدلی در شماره افتاده
به خدمت تو اگر می‌کنی ز لطف قبول
مراست چند وصیت ایا وصی رسول
نخست آنکه اگر از بتول دلگیری
به خدمت تو زمن سر زده است تقصیری
وگر ز فاطمه داری کدورتی در دل
مرا ببخشی و سازی به وقت مرگ بحل
دوم ز بعد من ای چاره جوی احوالم
بده تسلی اطفال بی‌پر و بالم
به بی‌پناهی کلثوم من ترحم کن
به خوش زبنی با زینبم تکلم کن
جنان به دیده من می‌شود چو بیت حزن
اگر کسی نظر بد کند به روی حسن
مرا به سلسله ابتلا به بند کند
کسی اگر به حسینم صدا بلند کند
مرا به خاک لحد جای شد چو بعد از مرگ
مکن زیارت قبر من ای پسر عم ترک
ز بس به خلق خوشت در زمانه خودارم
گذر به تربت من کن که آرزو دارم
امیدوارم باشد مدام در گوشت
که هیچ وقت نگردد ز من فراموشت
بروی تربتم ای جان من به قربانت
مکن مضایقه گاهی ز صوت قرآنت
مرا جگر شده خون از مهاجر و انصار
جنازه من دلخسته را به شب بردار
نمود شاه ولایت به حالت محزون
به شب جنازه آن دلشکسته را مدفون
فدای آن بدنی کز جفای قوم عرب
به خاک ماریه افتاده بد سه روز و سه شب
در آن زمان که سر نعش آن شهد عناد
رسید با غل و زنجیر سید سجاد
به حال قافله سالار جمله اهل حرم
شدند همدم و هم ناله چون جرس با هم
برای باب چنان گشت عابدین بی‌تاب
که خلق را چو دل اهل‌بیت کرد کباب
به گریه جن و بشر ساختند از او یاری
ز سم اسب مخالف سرشک شد جاری
یتیم پرور شاه شهید زینب زار
نمود رو به تسلای عابد بیمار
جواب داد به زینب که ای ستمدیده
کسی ندیده چنین ظلم بلکه نشنیده
مگر حسین من این شهریار بی سر نیست
عزیز فاطمه ریحانه پیغمبر نیست
ببین برادر انصار و یاور او را
به خاک و خون بدن چاک اکبر او را
کسی به فکرکفن کردن شهیدان نیست
مگر حسین من ای عمه جان مسلمان نیست
که بر زمین بدن پاره پاره بی‌سر
فتاده بی‌کفن و غسل سبط پیغمبر
به جای دوش نبی گشت خاک بستر او
ز خون و خاککفن پوشه گشته پیکر او
کنند به پیکر بابم ز کینه عدوان
ز هر طرف بنگر اسب کوفیان جولان
مکن به دفتر خود (صامت) این قضیه رقم
فتاده لرزه به ارض و سماء و لوح و قلم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روایتست که از فرقت رسول انام
به چشم فاطمه چون روز تیره شد چون شام
هوش مصنوعی: در داستان آمده است که وقتی پیامبر اعظم از دنیا رفت، چهره فاطمه به اندازه‌ای داغدار و غمگین شد که مانند شب تاریک و بی‌نور به نظر می‌رسید.
بدان مخدره دوران گرفت چندان تنک
که کوفت شیشه صبر و قرار وی بر سنگ
هوش مصنوعی: بدان دختر زیبا و دلربا، زمانه به قدری سخت و تنگ‌دست شده که حتی صبر و آرامش او را نیز مانند شیشه‌ای بر سنگ می‌کوبد و می‌شکند.
ز دردهای دل و غصه‌های پی در پی
ز مویه گشت چو موی و زناله همچون نی
هوش مصنوعی: به خاطر دردهای دل و غصه‌های مکرر، صدای دل مثل ساز نی می‌زند و به حال خودش می‌گوید.
گرفت بر دل بی‌طاقتش هم و غم زور
که اوفتاد ز پا و ز درد شد رنجور
هوش مصنوعی: دل بی‌تاب او از شدت غم به شدت تحت فشار قرار گرفت و به خاطر همین دردها از پا افتاد و بیمار شد.
ز سینه بس که برون کرد آه عالم‌سوز
نمود بر مرض وی فزوده روز به روز
هوش مصنوعی: از دل به اندازه‌ای آه کشید که بیماری او هر روز بیشتر می‌شود و به شدت عالم را می‌سوزاند.
ز فرقت پدر و سخت‌گیری دوران
نمود از نفس دهر میل باغ جنان
هوش مصنوعی: از دوری پدر و سختی‌های زمان، دل‌تنگی و آرزوی بهشت در دل من افزایش یافته است.
نمود رو به علی کای انیس دل گیرم
ز دهر کرده الم یا علی ز جان سیرم
هوش مصنوعی: ای علی، تو همدم و همراه دل منی. از رنج‌های دنیا خسته‌ام و از زندگی سیر.
مرا بروی تو آخر نظاره افتاده
نفس ز تنگدلی در شماره افتاده
هوش مصنوعی: من به دلیل تنگدلی و مشکلاتی که دارم، آخرین نگاه‌هایم به توست و نفس‌هایم در اضطراب به شماره افتاده‌اند.
به خدمت تو اگر می‌کنی ز لطف قبول
مراست چند وصیت ایا وصی رسول
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر لطف و محبتش به من خدمت می‌کند، این خدمت به خاطر خواسته‌ها و نصیحت‌های پیامبر است.
نخست آنکه اگر از بتول دلگیری
به خدمت تو زمن سر زده است تقصیری
هوش مصنوعی: اگر از بتول (مریم) ناراحت هستی، به خاطر این که من به خدمت تو آمده‌ام، تقصیری ندارم.
وگر ز فاطمه داری کدورتی در دل
مرا ببخشی و سازی به وقت مرگ بحل
هوش مصنوعی: اگر از فاطمه در دل تو کدورتی وجود دارد، آن را ببخش و در هنگام مرگ، مرا به حال خود رها کن.
دوم ز بعد من ای چاره جوی احوالم
بده تسلی اطفال بی‌پر و بالم
هوش مصنوعی: دوم، بعد از من، ای کسی که در پی حل مشکلات من هستی، به بچه‌های بدون سرپرست آرامش بده و از درد و رنج آن‌ها کم کن.
به بی‌پناهی کلثوم من ترحم کن
به خوش زبنی با زینبم تکلم کن
هوش مصنوعی: به وضعیت بی‌پناهی کلثوم رحم کن و با زینب با خوش‌زبانی صحبت کن.
جنان به دیده من می‌شود چو بیت حزن
اگر کسی نظر بد کند به روی حسن
هوش مصنوعی: بهشت در دیدگان من مانند منزلتی غم‌انگیز می‌شود، اگر کسی با نگاه بد به چهره زیبایی بنگرد.
مرا به سلسله ابتلا به بند کند
کسی اگر به حسینم صدا بلند کند
هوش مصنوعی: اگر شخصی بر من افزون کند و من را به سختی‌ها بیفکند، فقط کافی است نام حسین را بلند بردارد تا احساس کنم در قید و بند قرار گرفته‌ام.
مرا به خاک لحد جای شد چو بعد از مرگ
مکن زیارت قبر من ای پسر عم ترک
هوش مصنوعی: پس از مرگ، وقتی که به خاک سپرده شدم، دیگر برای زیارت قبرم نیامده و آن را ترک کن، ای پسر عم.
ز بس به خلق خوشت در زمانه خودارم
گذر به تربت من کن که آرزو دارم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو در نظر مردم بسیار خوشایند و محبوبی، من آرزو دارم که به زیارت خاک من بیایی.
امیدوارم باشد مدام در گوشت
که هیچ وقت نگردد ز من فراموشت
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه در ذهنت باشد که هرگز فراموشت نکنم.
بروی تربتم ای جان من به قربانت
مکن مضایقه گاهی ز صوت قرآنت
هوش مصنوعی: ای جان من، بر روی خاک من بیا و برایم دریغ نکن که گاهی صدای قرآن را بشنوم.
مرا جگر شده خون از مهاجر و انصار
جنازه من دلخسته را به شب بردار
هوش مصنوعی: عشق و دلتنگی من به خاطر فراق دوستان و هم‌میهنانم به حدی رسیده که جگرم از درد خونین شده است. اکنون می‌خواهم که در شبی تاریک، جسد غم‌زده‌ام را از این دنیا بردارند.
نمود شاه ولایت به حالت محزون
به شب جنازه آن دلشکسته را مدفون
هوش مصنوعی: عکس و نشانه‌های سلطنت، به حالتی غم‌انگیز، در شب تدفین دل شکسته‌ای به خاک سپرده می‌شود.
فدای آن بدنی کز جفای قوم عرب
به خاک ماریه افتاده بد سه روز و سه شب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی از عشق و فداکاری می‌پردازد. گویا گوینده به بدنی فداکار و نازنین اشاره دارد که به دلیل بی‌مهری و بی‌اعتنایی قوم عرب، به خاک افتاده و به مدت سه روز و سه شب رنج کشیده است. گوینده با بیان فضای احساسی و تلخ این شرایط، عاطفه و احترام خود را نسبت به آن شخص ابراز می‌کند.
در آن زمان که سر نعش آن شهد عناد
رسید با غل و زنجیر سید سجاد
هوش مصنوعی: در آن مقطع زمانی که پیکر شهید عزیز حضرت سید الشهداء با زنجیر و اسارت به نمایش گذاشته شد، احساسات و خاطراتی تلخ بار دیگر زنده می‌شود.
به حال قافله سالار جمله اهل حرم
شدند همدم و هم ناله چون جرس با هم
هوش مصنوعی: اهل حرم به همراه قافله سالار خود به سوگ نشسته و اندوهی مشترک دارند، همان‌طور که جرس به یکدیگر یاری می‌رسانند و هم نوا می‌شوند.
برای باب چنان گشت عابدین بی‌تاب
که خلق را چو دل اهل‌بیت کرد کباب
هوش مصنوعی: عابدین به شدت نگران و مضطرب شد، به‌طوری که حال مردم را مانند دل اهل‌بیت داغ و سوخته کرد.
به گریه جن و بشر ساختند از او یاری
ز سم اسب مخالف سرشک شد جاری
هوش مصنوعی: از ناراحتی و درد انسانی، دیوانگان و موجودات غیرانسانی نیز به گریه افتادند. اشک‌ها مانند آب ریخته شده از سم اسبی که در حال جنگ است، جاری شد.
یتیم پرور شاه شهید زینب زار
نمود رو به تسلای عابد بیمار
هوش مصنوعی: شاه شهید زینب، که یتیمان را مورد محبت و حمایت قرار می‌دهد، با نگاهی دلسوزانه بر عابد بیمار می‌نگرد و تلاش می‌کند او را تسلّی دهد.
جواب داد به زینب که ای ستمدیده
کسی ندیده چنین ظلم بلکه نشنیده
هوش مصنوعی: به زینب گفتند که ای مظلومه، کسی نه تنها چنین ظلمی را ندیده بلکه حتی درباره‌اش هم نشنیده است.
مگر حسین من این شهریار بی سر نیست
عزیز فاطمه ریحانه پیغمبر نیست
هوش مصنوعی: آیا حسین من این پادشاه بی‌سر نیست، عزیز دختر فاطمه و گل پیامبر نیست؟
ببین برادر انصار و یاور او را
به خاک و خون بدن چاک اکبر او را
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیتی ناراحت‌کننده از جانباختن و سوگواری برای کسی است که به شدت مورد حمله قرار گرفته و آسیب دیده است. اشاره به برادر و یاری می‌کند که در میدانی از جنگ و نبرد به خاک و خون افتاده و جسمش تکه‌تکه شده است. در واقع، این تصویر نمادین از فدای عظیم و داغی عمیق ناشی از فقدان یک عزیز در دل کسانی که او را می‌ستایند، پرده برمی‌دارد.
کسی به فکرکفن کردن شهیدان نیست
مگر حسین من ای عمه جان مسلمان نیست
هوش مصنوعی: کسی در فکر تدفین شهیدان نیست جز حسین، ای عمه جان، كه مسلمان وجود ندارد.
که بر زمین بدن پاره پاره بی‌سر
فتاده بی‌کفن و غسل سبط پیغمبر
هوش مصنوعی: بدنی که بر زمین افتاده و پاره پاره شده، بدون سر و بدون کفن، متعلق به نوه پیامبر است.
به جای دوش نبی گشت خاک بستر او
ز خون و خاککفن پوشه گشته پیکر او
هوش مصنوعی: در این بیت به این معنا اشاره شده که به جای آنکه پیامبر بر روی تشک نرم استراحت کند، بدن او اینک بر روی خاک و خون قرار گرفته و کفن او نیز از خاک ساخته شده است. این تصویر نشان‌دهنده‌ی شرایط سخت و دشواری است که پیامبر با آن روبرو شده است.
کنند به پیکر بابم ز کینه عدوان
ز هر طرف بنگر اسب کوفیان جولان
هوش مصنوعی: از کینه و دشمنی، به بدن پدرم آسیب می‌زنند، و در هر سو، اسب‌سواران کوفه را می‌بینم که در حال تاخت و تاز هستند.
مکن به دفتر خود (صامت) این قضیه رقم
فتاده لرزه به ارض و سماء و لوح و قلم
هوش مصنوعی: این قضیه را در یادداشت‌هایت ثبت نکن، زیرا وقوع آن باعث لرزش زمین، آسمان، و قوانین طبیعی شده است.