گنجور

شمارهٔ ۸ - و برای او همچنین

ای خسرو بی‌سر ای باب گرامم
بردند ز کویت آخر سوی شامم
در شام غریبان دادند مقامم
تلخ است از این جور از بهر تو کامم
صیاد قضا بود عمری به کمینم
تا خود به کدامین درگاه نشینم
اکنون به یتیمی افکند اسیرم
کس نیست رساند پیش تو پیامم
بردار سر خویش از بهر نظاره
دوران به سکینه بسته ره چاره
ریزد ز دو چشمم اشک چو ستاره
کردند سفر را از جور حرامم
دوران ز غمت خاک آخر به سرم کرد
از سنگ عدالت بی‌بال و پرم کرد
در وای غربت خوش دربه درم کرد
در گوشه محنت جا داد مدامم
بستی ز چه رو چشم از دختر زارت
ای جان و تن من بادا به نثارت
کردند مرا دور از قرب جوارت
در کنج خرابه دادند مقامم
بگرفته ز بس شمر بر من ز ستم تنگ
شیون شده کارم چون مرغ شباهنگ
لرزد دل دشمن سوزد جگر سنگ
از ناله صبحم از گریه شامم
بر آه و فغانم یک تن ندهد گوش
از جور سنان دل در سینه زند جوش
سیلی زندم شمر بنموده فراموش
کز آل رسولم وز نسل امامم
در قید یتیمی هر کس که اسیر است
اندر نظر خلق پیوسته حقیر است
با پیک اجل گو زود آی که دیر است
شد زندگی دهر ای باب حرامم
اکنون که نمودند این قوم ز کینه
رأست به سر نی ای مهر مدینه
کن گوشه چشمی گاهی به سکینه
ای بدر منیرم ای ماه تمامم
ای گوهر یکتا از درج کرامت
ای اختر تابان در برج امامت
ای دادرس خلق در روز قیامت
شو یاور (صامت) از هول قیامم

اطلاعات

منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خسرو بی‌سر ای باب گرامم
بردند ز کویت آخر سوی شامم
هوش مصنوعی: ای خسرو بی‌سر، ای پدر عزیز من، مرا از کوی تو دور کردند و حالا به سمت شام می‌روم.
در شام غریبان دادند مقامم
تلخ است از این جور از بهر تو کامم
هوش مصنوعی: در شب غریبی، جایگاه من تلخ است و از این وضع به خاطر تو دلخوشی ندارم.
صیاد قضا بود عمری به کمینم
تا خود به کدامین درگاه نشینم
هوش مصنوعی: صیاد سرنوشت مدت‌هاست که در انتظار من است تا ببیند من به کدام در وارد می‌شوم.
اکنون به یتیمی افکند اسیرم
کس نیست رساند پیش تو پیامم
هوش مصنوعی: من اکنون در تنهایی و بی‌كس و یاوری گرفتار شده‌ام و هیچ‌کس نیست که پیامم را به تو برساند.
بردار سر خویش از بهر نظاره
دوران به سکینه بسته ره چاره
هوش مصنوعی: سر خود را به خاطر تماشای دنیا از دوش بردار و در آرامش، راهی برای حل مشکلاتت بیاب.
ریزد ز دو چشمم اشک چو ستاره
کردند سفر را از جور حرامم
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک مانند ستاره می‌ریزد، زیرا سفر را از قید و بند حرامی که برایم پیش آمده، آغاز کرده‌ام.
دوران ز غمت خاک آخر به سرم کرد
از سنگ عدالت بی‌بال و پرم کرد
هوش مصنوعی: دوران غم تو باعث شد که به آخر کارم به خاک بیفتم و از سنگینی عدالت، بدون هیچ حامی و تکیه‌گاهی شدم.
در وای غربت خوش دربه درم کرد
در گوشه محنت جا داد مدامم
هوش مصنوعی: در دوری و تنهایی، دل‌تنگی‌ها و مشکلات به سراغم آمدند و هر لحظه مرا در فضای عذاب گرفتار کردند.
بستی ز چه رو چشم از دختر زارت
ای جان و تن من بادا به نثارت
هوش مصنوعی: چرا چشمانت را از دختری که برایت عزیز است برمی‌داری؟ ای جان و بدن من، هر چیزم فدای تو باد.
کردند مرا دور از قرب جوارت
در کنج خرابه دادند مقامم
هوش مصنوعی: مرا از نزدیک شدن به تو دور کردند و در گوشه‌ای از خرابه، محلی به من داده‌اند.
بگرفته ز بس شمر بر من ز ستم تنگ
شیون شده کارم چون مرغ شباهنگ
هوش مصنوعی: از شدت ظلم و ستمی که بر من رفته، به شدت غمگین و نالان شده‌ام، مانند پرنده‌ای که در شب می‌خواند و دلتنگی‌اش را ابراز می‌کند.
لرزد دل دشمن سوزد جگر سنگ
از ناله صبحم از گریه شامم
هوش مصنوعی: دل دشمن به تپش می‌افتد و سنگ از درد می‌سوزد. صدای ناله‌ام در صبح، و گریه‌ام در شب، نشانه‌ی عواطف عمیق من است.
بر آه و فغانم یک تن ندهد گوش
از جور سنان دل در سینه زند جوش
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به ناله و فریاد من توجهی نمی‌کند، در حالی که بی‌عدالتی سنان در دل من شعله‌ور است.
سیلی زندم شمر بنموده فراموش
کز آل رسولم وز نسل امامم
هوش مصنوعی: به من سیلی می‌زند و خود را از یاد می‌برد، در حالی که من از نسل پیامبر (ص) و امامم هستم.
در قید یتیمی هر کس که اسیر است
اندر نظر خلق پیوسته حقیر است
هوش مصنوعی: هر کسی که در فقر و یتیمی گرفتار باشد، در چشم مردم همیشه بی‌ارزش و ناچیز به نظر می‌رسد.
با پیک اجل گو زود آی که دیر است
شد زندگی دهر ای باب حرامم
هوش مصنوعی: با پیام مرگ بگو که زود بیاید، چون زندگی دنیا به پایان نزدیک شده است و من هم در این دنیا حرامی هستم.
اکنون که نمودند این قوم ز کینه
رأست به سر نی ای مهر مدینه
هوش مصنوعی: اکنون که این مردم از روی کینه و دشمنی خود را نشان می‌دهند، ای مهربان، بر سر این شهر بمان.
کن گوشه چشمی گاهی به سکینه
ای بدر منیرم ای ماه تمامم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به سکینه‌ای که به من می‌تابد نگاه کن، ای ماه درخشان و کامل من.
ای گوهر یکتا از درج کرامت
ای اختر تابان در برج امامت
هوش مصنوعی: ای گوهر منحصر به فرد از ویژگی‌های نیکویی، ای ستاره درخشان در جایگاه رهبری.
ای دادرس خلق در روز قیامت
شو یاور (صامت) از هول قیامم
هوش مصنوعی: ای کسی که در روز قیامت به خلق کمک می‌کنی، در آن روز برای من پشتیبان باش تا از ترس و وحشت قیامت نجات پیدا کنم.