گنجور

شمارهٔ ۳۰ - و برای او همچنین

امروز بود وقت عزای علی‌اکبر
سوزد دل عالم ز برای علی‌اکبر
هر کس که شدی طالب دیدار پیمبر
می‌کرد تماشای لقای علی‌اکبر
گردید مهیای خزان گلشن ایجاد
از داغ قد سرو رسای علی‌اکبر
تا شام غم از کرببلا بر سر نی بود
جای سر از جسم جدای علی اکبر
چون جان به فدای شه لب تشنه نمودند
جان همه عالم به فدای علی اکبر
آگاه کسی نیست ز داغ دل لیلی
در کون و مکان غیر خدای علی اکبر
در کرب و بلا کاش ذبیح الله بودی
تا هدیه کند جان به منای علی اکبر
ذرات دو عالم همه یکجا شده حیران
از دوستی و عهد و وفای علی اکبر
در راه پدر داد سر و سرور دین شد
احسنت ز صدق و ز صفای علی اکبر
امید شهان در صف محشر همه اینست
سازند مکان زیر لوای علی اکبر
همخوابه قبر پسر فاطمه گردید
شد قبر حسین قبله نمای علی اکبر
کن گریه که تا کنج شبستان لحد را
روشن کنی از نور و ضیای علی اکبر
خون دل لیلی که شد از دیده روانه
گردید شب عیش حنای علی اکبر
زینب به تن خود ز محن ساخته صد چاک
پیراهن طاقت چون قبای علی اکبر
پیوسته به سینه زند از غصه سکینه
در ماریه از کرب و بلای علی اکبر
(صامت) نکند شاهی کونین تمنا
گردد چو سگ کوی گدای علی‌اکبر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز بود وقت عزای علی‌اکبر
سوزد دل عالم ز برای علی‌اکبر
هوش مصنوعی: امروز زمان عزاداری برای علی‌اکبر است و دل تمام دنیا به خاطر او سوخته و غمگین است.
هر کس که شدی طالب دیدار پیمبر
می‌کرد تماشای لقای علی‌اکبر
هوش مصنوعی: هر کسی که خواهان دیدار پیامبر (ص) بود، باید به تماشای روی علی‌اکبر (ع) می‌پرداخت.
گردید مهیای خزان گلشن ایجاد
از داغ قد سرو رسای علی‌اکبر
هوش مصنوعی: به زودی فصل خزان برای گلستان وجود آماده می‌شود و این به دلیل اثر عمیق و داغی است که از قد سروی به نام علی‌اکبر بر جا مانده است.
تا شام غم از کرببلا بر سر نی بود
جای سر از جسم جدای علی اکبر
هوش مصنوعی: تا وقتی که غم کربلا بر سر نی قرار دارد، سر علی اکبر از جسمش جدا نخواهد شد.
چون جان به فدای شه لب تشنه نمودند
جان همه عالم به فدای علی اکبر
هوش مصنوعی: وقتی جان خود را برای شه تقدیم کردند و در حالی که تشنه بودند، همه موجودات به خاطر علی اکبر جانشان را فدای او کردند.
آگاه کسی نیست ز داغ دل لیلی
در کون و مکان غیر خدای علی اکبر
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از درد دل لیلی در این جهان و مکان آگاه نیست، جز خداوند علی اکبر.
در کرب و بلا کاش ذبیح الله بودی
تا هدیه کند جان به منای علی اکبر
هوش مصنوعی: کاش در محشر و دشواری‌ها، تو هم مانند حضرت ابراهیم (ذبیح الله) بودی تا جان خود را به خاطر منِ علی اکبر، هدیه می‌کردی.
ذرات دو عالم همه یکجا شده حیران
از دوستی و عهد و وفای علی اکبر
هوش مصنوعی: تمام موجودات عالم در شگفتی و حیرت از دوستی و وفاداری علی اکبر جمع شده‌اند.
در راه پدر داد سر و سرور دین شد
احسنت ز صدق و ز صفای علی اکبر
هوش مصنوعی: در مسیر پدر، علی اکبر جانش را فدای دین کرد و این عمل او به خاطر صدق و پاکی‌اش ستودنی و شایسته تحسین است.
امید شهان در صف محشر همه اینست
سازند مکان زیر لوای علی اکبر
هوش مصنوعی: امید شاهان در روز رستاخیز این است که مکانی برای خود بسازند زیر پرچم علی اکبر.
همخوابه قبر پسر فاطمه گردید
شد قبر حسین قبله نمای علی اکبر
هوش مصنوعی: پسر فاطمه در خاک آرام گرفت و قبر حسین به سمت قبله‌ای برای علی اکبر تبدیل شد.
کن گریه که تا کنج شبستان لحد را
روشن کنی از نور و ضیای علی اکبر
هوش مصنوعی: بخواب و بگذر، اما می‌خواهم که با اشک‌های خود، تاریکی گور را از نور و روشنی علی اکبر پرکنم.
خون دل لیلی که شد از دیده روانه
گردید شب عیش حنای علی اکبر
هوش مصنوعی: اشک های لیلی بر دلش جاری شد و شب جشن و شادی علی اکبر تحت تاثیر این غم قرار گرفت.
زینب به تن خود ز محن ساخته صد چاک
پیراهن طاقت چون قبای علی اکبر
هوش مصنوعی: زینب با تن خود از درد و مصیبت، به شکلی پر از چاک و آسیب، پیراهنی مانند لباس علی اکبر به وجود آورده است. تحمل سختی‌ها و تلخی‌ها او را به این حالت رسانده است.
پیوسته به سینه زند از غصه سکینه
در ماریه از کرب و بلای علی اکبر
هوش مصنوعی: غمی همیشگی در دل احساس می‌شود که به خاطر مصیبت‌های علی اکبر جان‌سوز است. این غم به مانند ماری در سینه می‌پیچد و همیشه وجود دارد.
(صامت) نکند شاهی کونین تمنا
گردد چو سگ کوی گدای علی‌اکبر
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که کسی که در زندگی خود به مقام و ثروت رسیده است، نمی‌تواند به آرزوی داشتن مقام و نعمت‌های بالاتر دچار شود، همچون سگی که در کوچه یک فقیر به دنبال لقمه‌ای نان است. به عبارتی دیگر، انسانی که در زندگی خود به آرامش و هدف خاصی نرسیده، ممکن است همواره در پی چیزهای بیشتر و بزرگ‌تر باشد، در حالی که کسی که از حقیقت و ارزش‌های واقعی آگاه است، دیگر دچار این تمناهای بی‌پایه نخواهد شد.