گنجور

شمارهٔ ۵۷

تا سرو کار بدان طره پر خم دارم
از پریشانی ایام چرا غم دارم
شب هجران و تب فرقت و گلهای فراق
شکر صد شکر که هر عیش فراهم دارم
لخت دل خون جگر قسمت امروز منست
روز نا آمده را بهر چه ماتم دارم
بی‌نیاز است چنان دیده‌ام از دولت فقر
که جهان را به یکی مور مسلم دارم
من که هرگز ندهم ملک قناعت از دست
از غنیمت ز سلیمان چه مگر کم دارم
چشم امید من از خواجه خویش است ارنه
عار در بندگی از سلطنت جم دارم
زخمی غمزه خونریز نگارم (صامت)
به جز او کی ز کسی دیده مرهم دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سرو کار بدان طره پر خم دارم
از پریشانی ایام چرا غم دارم
هوش مصنوعی: تا زمانی که به موهای بلند و نرم او توجه دارم، از بی‌نظمی و دشواری‌های روزگار چرا باید غمگین باشم؟
شب هجران و تب فرقت و گلهای فراق
شکر صد شکر که هر عیش فراهم دارم
هوش مصنوعی: در شب‌های دوری و احساس درد ناشی از جدایی، با وجود تمام غم‌ها و سختی‌ها، شکرگزارم که همه خوشی‌ها و لذت‌ها برای من مهیا است.
لخت دل خون جگر قسمت امروز منست
روز نا آمده را بهر چه ماتم دارم
هوش مصنوعی: امروز دلم پر از درد و غم است و نمی‌دانم چرا باید برای روزی که هنوز نیامده، این‌قدر نگران باشم.
بی‌نیاز است چنان دیده‌ام از دولت فقر
که جهان را به یکی مور مسلم دارم
هوش مصنوعی: من دیده‌ام که کسی به wealth و ثروت نیازی ندارد، به حدی که می‌توانم کل جهان را به یک مور کوچک قناعت دهم.
من که هرگز ندهم ملک قناعت از دست
از غنیمت ز سلیمان چه مگر کم دارم
هوش مصنوعی: من هرگز قناعت و زندگی ساده‌ام را از دست نمی‌دهم. حتی اگر از ثروت سلیمان هم بهره‌مند شوم، باز هم به آن نیاز ندارم و چیزی نمی‌خواهم که کم داشته باشم.
چشم امید من از خواجه خویش است ارنه
عار در بندگی از سلطنت جم دارم
هوش مصنوعی: چشم امید من به مولای خودم است، وگرنه در خدمتگذاري به او، عیبی نمی‌بینم که بخواهم از سلطنت جم احساس خجالت کنم.
زخمی غمزه خونریز نگارم (صامت)
به جز او کی ز کسی دیده مرهم دارم
هوش مصنوعی: درد و جراحتی که از نگاه زیبای محبوبم به من می‌رسد، باعث می‌شود که هیچ‌کس دیگری را نداشته باشم که بتواند به من تسلی و آرامش دهد.