گنجور

شمارهٔ ۴۹

من نمی‌گویم چرا با دوستانت کین بود
خود بگوی ای نازنین شرط محبت این بود
حال دل‌های شهیدان غمت از لاله پرس
کوس راپایش ز داغ دوستی رنگین بود
تیر تو نگذاشت دیگر آرزویی در دلم
منت از وی تا قیامت بر دل خونین بود
زیر تیغت گر که خندیدم عجب ناید تو را
آب شمشیرت زبس ای نوش لب شیرین بود
خوش رسیدی وقت مردم بر سرم آری خوشست
شمع رویت جانسپاری را که در بالین بود
بس بود افسوس قاتل بهر قتلم خونبها
گر ترا ای شوخ رحمی بر دل سنگین بود
دستها را از تاسف بهر (صامت) رنجه کن
گریه از شمع لازم بهر درد دین بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من نمی‌گویم چرا با دوستانت کین بود
خود بگوی ای نازنین شرط محبت این بود
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که چرا با دوستانت دشمنی بود، خودت بگو، ای عزیز، که شرط محبت اینگونه است.
حال دل‌های شهیدان غمت از لاله پرس
کوس راپایش ز داغ دوستی رنگین بود
هوش مصنوعی: احوال دل‌های شهیدان را از لاله‌ها بپرس، چون رنگین بودن لاله‌ها نشانه عشق و دوستی است که در دل آن‌ها وجود دارد.
تیر تو نگذاشت دیگر آرزویی در دلم
منت از وی تا قیامت بر دل خونین بود
هوش مصنوعی: عشق و احساس تو باعث شد که دیگر نتوانم به هیچ آرزویی در دل داشته باشم و همیشه حسرت و درد جدایی تا پایان عمر، بر دل من خواهد ماند.
زیر تیغت گر که خندیدم عجب ناید تو را
آب شمشیرت زبس ای نوش لب شیرین بود
هوش مصنوعی: اگر زیر تیغ تو خندیدم، جای تعجب ندارد. تو که آنقدر قدرتمندی که آب شمشیرت هم خنک است و لب‌های شیرین تو مرا مسحور کرده است.
خوش رسیدی وقت مردم بر سرم آری خوشست
شمع رویت جانسپاری را که در بالین بود
هوش مصنوعی: خوش آمدی! زمانی که مردم دور من هستند، دیدن چهره‌ات برایم بسیار دلپذیر است. جانم را فدای نور رویت می‌کنم، همان‌طور که در کنار بستر من بودی.
بس بود افسوس قاتل بهر قتلم خونبها
گر ترا ای شوخ رحمی بر دل سنگین بود
هوش مصنوعی: به اندازه کافی حسرت می‌خورم که قاتل به خاطر کشتنم، هیچ دیه‌ای نمی‌پردازد. اگر تو، ای خوش‌خلق، بر دلم رحمی داشته باشی، این برایم سنگین است.
دستها را از تاسف بهر (صامت) رنجه کن
گریه از شمع لازم بهر درد دین بود
هوش مصنوعی: دست‌هایت را برای غم و اندوه به حرکت درآور و از شمع گریه کن، زیرا این گریه به خاطر دغدغه دین لازم است.

حاشیه ها

1398/07/21 01:10

کو (سرا پایش) زداغ دوستی رنگین بود--- خوش رسیدی وقت مردن بر سرم آری خوشست---درست است