گنجور

شمارهٔ ۲

چنان به سوخت شرار غم تو جان مرا
که باد می‌نبرد مشت استخوان مرا
تنم ز ضعف چنان شد که کهربا یک دم
چون کاه جذب کند جسم ناتوان مرا
حدیث مهر و وفای تو کم نخواهم کرد
چون شمع گر ببری هر نفس زبان مرا
در این چمن منم ای مرغ کز سیه روزی
نخست برق فنا سوخت آشیان مرا
مکن به بلبل زار این قدر ستم ترسم
روم ز باغ و دگر نشنوی صدای مرا
اگرچه در طلبش جا ندهم خوشم که به دهر
نشان نداد کس آن یار بی‌نشان مرا
به خنده گفت برو (صامتا) فسانه مخوان
هزار همچو تو نتوان کشد کمان مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان به سوخت شرار غم تو جان مرا
که باد می‌نبرد مشت استخوان مرا
هوش مصنوعی: غم تو آنقدر در وجودم شعله‌ور شده که حتی باد هم قادر نیست مرا از این درد و رنج دور کند.
تنم ز ضعف چنان شد که کهربا یک دم
چون کاه جذب کند جسم ناتوان مرا
هوش مصنوعی: بدن من به قدری ضعیف شده که مانند کهربا می‌تواند یک لحظه جسم ناتوانم را مانند کاه به خود جذب کند.
حدیث مهر و وفای تو کم نخواهم کرد
چون شمع گر ببری هر نفس زبان مرا
هوش مصنوعی: من هرگز از یادآوری محبت و وفای تو دست نخواهم کشید، چون اگر تو مرا از گرمای وجودت محروم کنی، باز هم زبانم به یاد تو گرم و پُر از سخن خواهد بود.
در این چمن منم ای مرغ کز سیه روزی
نخست برق فنا سوخت آشیان مرا
هوش مصنوعی: در این باغ من هستم، ای پرنده‌ای که به خاطر روزهای سخت زندگیت، اولین بار آشیانه‌ام در آتش زودتر از همه سوخت.
مکن به بلبل زار این قدر ستم ترسم
روم ز باغ و دگر نشنوی صدای مرا
هوش مصنوعی: به بلبل غمگین اینقدر ظلم نکن، که می‌ترسم به باغ نروم و دیگر صدای مرا نشنوی.
اگرچه در طلبش جا ندهم خوشم که به دهر
نشان نداد کس آن یار بی‌نشان مرا
هوش مصنوعی: اگرچه نمی‌توانم او را به‌دست بیاورم و نشانی از او ندارم، اما خوشحالم که هیچ‌کس در این دنیا نتوانسته او را پیدا کند و به چشم ببیند.
به خنده گفت برو (صامتا) فسانه مخوان
هزار همچو تو نتوان کشد کمان مرا
هوش مصنوعی: با لبخند گفت برو و بی‌صدا چیزی نزن، زیرا هیچ‌کس مانند تو نمی‌تواند این بار سنگین را به دوش بکشد.

حاشیه ها

1398/07/20 14:10

اگر چه در طلبش جان دهم خوشم که به دهر----صحیح است

1398/08/01 14:11
د. ق. مصلح بدخشانی

در بیت پنجم، مصرع دوم: "روم ز باغ و دگر نشنوی صدای مرا" اگرچه با «صدا » خیلی زیباست، ولی در قافیه کمی مشکل دارد. ممکن به جای صدا، فغان یا الحان می آمد هم مشکل قافیه رفع می شود و هم مطلب منظور حاصل است.

1398/08/01 15:11
د. ق. مصلح بدخشانی

... و هم چنان می تواند به جای صدا دستان یا افغان باشد.
روم ز باغ و دگر نشنوی دستان مرا، یا
روم ز باغ و دگر نشنوی افغان مرا، یا
روم ز باغ و دگر نشنوی فغان مرا، و یا به گمان اغلب
روم ز باغ و دگر نشنوی الحان مرا! باشد.
ورنه:
در پر طاووس که زر پیکر است
سرزنش پای کجا در خور است!