گنجور

شمارهٔ ۱۳ - وفات اسکندر

شنیدستم که اسکندر چه شد وقت
که از دنیا سوی عقبی کشید رخت
وصیت کرد با یاران همزاد
که چون شد جانم از قید غم آزاد
ز تاج و تخت جویم چون کناره
شوم بر مرک چوبین سواره
به تابوتم چو جا دادید محزون
نهیدم دست از تابوت بیرون
تنم را همچنان اندر عماری
بگردانید اندر هر دیاری
کسی چون گشت پیدا تا برد وی
به سر دست بیرون ماندنم پی
یقین دانید کانجا هست خاکم
در آنجا جا دهید اندر مغاکم
پس آنگه پشت پا بر بیش و کم زد
ز دنیا جانب عقبی قدم زد
پی فرموده آن شاه دانا
به تابوتش نهادند و از آنجا
ندیدمانش به صد افغان و شیون
همه شال عزا بسته به گردن
به پیرامون تابوت سکندر
نوردیدند گیتی را سراسر
ز دانایان اسرار نهفته
نشد این گوهر ناسفته سفته
به یک شهری رسیدند آخر کار
یکی از نکته سنجان هشوار
در آن کشور شکست او قفل این گنج
که کرد آن خلق را آسوده از رنج
به گفت اسکندر این حکمی که فرمود
بجز تنبیه خلقش نیست مقصود
که تا انجام کار خود بدانید
از این دفتر خط خود را بخوانید
که اسکندر از آن کشور ستانی
وز آن طبل و نفیر کاویانی
از آن آوازه و لشگر کشیدن
وز آن صف‌های دشمن را دریدن
از آن سیم و زر و گنج و خزینه
از آن لعل و گهرهای ثمینه
چو دست او ز دنیا گشت کوتاه
نبرد از سلطنت چیزی به همراه
چنین بر خلق عالم کرد حالی
که رفتم از جهان با دست خالی
خوش آن آزاد مردان تهیدست
کز این صهبا نگردیدند سر مست
به سوی اوج رفعت پر گشادند
قدم اندر سر عالم نهادند
به مثل (صامت) از دنیای فانی
شدند عازم به ملک جاودانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدستم که اسکندر چه شد وقت
که از دنیا سوی عقبی کشید رخت
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که اسکندر در زمان مرگش چه حسی داشت و چگونه به دنیای دیگر رفت.
وصیت کرد با یاران همزاد
که چون شد جانم از قید غم آزاد
هوش مصنوعی: او به همراهان خود وصیت کرد که وقتی جانم از گرفتاری‌های غم رها شد، آنها چه کاری باید انجام دهند.
ز تاج و تخت جویم چون کناره
شوم بر مرک چوبین سواره
هوش مصنوعی: من از تاج و تخت پادشاهی و مقام و منزلت بیزارم و زمانی که از آن کنار بروم، با کمال آرامش بر اسبی چوبین سوار می‌شوم.
به تابوتم چو جا دادید محزون
نهیدم دست از تابوت بیرون
هوش مصنوعی: وقتی که مرا در تابوت گذاشتید، غمگین و ناراحت بودم، به همین خاطر دستم را از تابوت بیرون نگذاشتم.
تنم را همچنان اندر عماری
بگردانید اندر هر دیاری
هوش مصنوعی: تنم را در هر جایی که می‌خواهید بگردانید و در میان مردم قرار دهید، مانند اینکه داخل یک تابوت یا سرداب هستم.
کسی چون گشت پیدا تا برد وی
به سر دست بیرون ماندنم پی
هوش مصنوعی: زمانی که کسی در زندگی ظاهر شد و مرا به اوج رساند، دیگر در وضعیت قبلی خود باقی نماندم.
یقین دانید کانجا هست خاکم
در آنجا جا دهید اندر مغاکم
هوش مصنوعی: به یقین بدانید که من در اینجا هستم و شما می‌توانید نزد من بیایید و در اعماق وجودم جا بگیرید.
پس آنگه پشت پا بر بیش و کم زد
ز دنیا جانب عقبی قدم زد
هوش مصنوعی: سپس او بی‌اعتنا به فراوانی و کمی، از دنیا دل بر کند و به سمت زندگی پس از مرگ گام نهاد.
پی فرموده آن شاه دانا
به تابوتش نهادند و از آنجا
هوش مصنوعی: بر اساس دستور آن پادشاه عاقل، او را در تابوت قرار دادند و از آن محل بیرون بردند.
ندیدمانش به صد افغان و شیون
همه شال عزا بسته به گردن
هوش مصنوعی: او را با صدای ناله و زاری ندیدیم، همه به نشانه عزا، شال مشکی به گردن انداخته‌اند.
به پیرامون تابوت سکندر
نوردیدند گیتی را سراسر
هوش مصنوعی: در اطراف تابوت سکندر، جهانیان گرد آمدند و دور آن را پر کردند.
ز دانایان اسرار نهفته
نشد این گوهر ناسفته سفته
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که از دانایان و عالمان، رازهای پنهان فاش نمی‌شود و این گوهر ارزشمند هم به راحتی در دسترس نیست.
به یک شهری رسیدند آخر کار
یکی از نکته سنجان هشوار
هوش مصنوعی: به یک شهر رسیدند و در نهایت یکی از افراد دانا و زیرک نکته‌ای را متوجه شد.
در آن کشور شکست او قفل این گنج
که کرد آن خلق را آسوده از رنج
هوش مصنوعی: در آن دیار، شکست او باعث شد که این گنج به روی آن مردم باز شود و آنها از زحمت و رنج آزاد شوند.
به گفت اسکندر این حکمی که فرمود
بجز تنبیه خلقش نیست مقصود
هوش مصنوعی: اسکندر می‌گوید که دستوری که صادر کرده‌ام، هدفش تنها تنبیه مردم است و چیز دیگری مد نظر نیست.
که تا انجام کار خود بدانید
از این دفتر خط خود را بخوانید
هوش مصنوعی: برای انجام کار خود، به یاد داشته باشید که می‌توانید به نوشته‌های خود نگاهی بیندازید تا از آنها بهره‌برداری کنید.
که اسکندر از آن کشور ستانی
وز آن طبل و نفیر کاویانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اسکندر، از آن سرزمین غنایمی را به دست می‌آورد و همچنین به صدای طبل و شیپورهای کاویانی اشاره می‌کند. این اشاره به تاریخ و فرهنگ آن زمان دارد و نشان‌دهنده‌ی قدرت و عظمت آن دوران است.
از آن آوازه و لشگر کشیدن
وز آن صف‌های دشمن را دریدن
هوش مصنوعی: از آن سر و صدا و تجمع نیروها و از آن که صفوف دشمن را بشکنند و نابود کنند.
از آن سیم و زر و گنج و خزینه
از آن لعل و گهرهای ثمینه
هوش مصنوعی: از آن طلا و نقره و گنجینه‌ها و از آن سنگ‌های قیمتی و ارزشمند.
چو دست او ز دنیا گشت کوتاه
نبرد از سلطنت چیزی به همراه
هوش مصنوعی: وقتی که او از دنیا رفت و قدرتش به پایان رسید، دیگر چیزی از سلطنت به همراه نداشت.
چنین بر خلق عالم کرد حالی
که رفتم از جهان با دست خالی
هوش مصنوعی: زندگی در حالتی برای مردم به وجود آمد که وقتی من از دنیا می‌روم، هیچ چیز با خود نمی‌برم.
خوش آن آزاد مردان تهیدست
کز این صهبا نگردیدند سر مست
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن مردان آزاد و بی‌نیاز که از این شراب هنوز مست نشده‌اند و خود را تسلیم نکرده‌اند.
به سوی اوج رفعت پر گشادند
قدم اندر سر عالم نهادند
هوش مصنوعی: آنها به سوی اوج و بلندی‌ها پرواز کردند و گام‌هایشان را بر سر عالم گذاشتند.
به مثل (صامت) از دنیای فانی
شدند عازم به ملک جاودانی
هوش مصنوعی: مانند افرادی خاموش و بی‌صدا، از دنیای فانی و ناپایدار به سوی سرزمین ابدیت و جاودانگی در حرکت هستند.

حاشیه ها

1398/08/03 17:11

شوم بر مرکب چوبین.....----ندیمانش به صد....----درست است