گنجور

شمارهٔ ۳ - ترکیب بند قصد در توحید باری عزاسمه

حمداً لک یا رب تبارک و تعالی
ای نفش نگارنده بر اسفل و اعلی
ای ذات تو از خلقت و ترکیب معرا
در خواندن وصفت، متحیر دل دانا
هر کس به طریقی ره تحقیق تو پویا
دیدار تو را طالب و اسرار تو جویا
مرغان و ملایک همه در عرش معلی
روزان و شبانند ز الطاف تو گویا
(هر یک به زبانی و به لحنی و ادایی)
(در گلشن تمجید تو در نغمه سرائی)
ای قبلەی حاجات همه ابیض و اسود
شرمنده احسان تو گر خوب و گر بد
وصف تو برونست ز اندازه و از حد
ذات تو ز اجسام صور پاک و مجرد
ارواح مقدس همه جمعند و تو مفرد
در بندگیت درج دو صد عزت سرمد
نقش قلم صنع تو نُه طاق زبرجد
مبنی ز تو صبح ازل و شام مؤبد
(هرگز ز برایت نبود فوت و فنائی)
(هستی ز تو پاینده و خود عین بقائی)
نرگس به چمن بیهشی از جام تو دارد
بلبل به گلستان به زبان نام تو دارد
هر طایر جان جا به سر دام تو دارد
هر زنده دلی گوش به پیغام تو دارد
هر گرسنەای دیده بە اطعام تو دارد
چشم طمع از مرحمت عام تو دارد
هر پادشهی خواهش انعام تو دارد
تا خود چه هوایی دل خودکام تو دارد
آیا در توفیق به روی که گشایی
از قدرِ که فرسایی و قربِ که فزایی
هرچند که از دیده و دیدار نهانی
هرچند که ظاهر نه به کون و نه مکانی
هرچند که ممکن نه به اوصاف و بیانی
هرچند نه پیدا به زمین نه به زمانی
بالله که بە هر ذره هویدا و عیانی
در چشم تو چون نوری و در جسم چو جانی
نزدیکتر از هرچه که گویند از آنی
ای کنز خفی کی تو نهان از دو جهانی
هر لمحه به ابصار پی جلوه در آئی
هر لحظه به آثار رخ خود بنمائی
تو آن احدی که احدی نیست مثالت
واقف نبود هیچ کس از هیچ کمالت
دستی نرسیده است به دامان جلالت
نی بوده و نی باشدو نی هست هُمالت
عالم همگی ریزەخور خان نوالت
در سلطنت و پادشهی نیست زوالت
جود و کرم و بخشش و عفو است خصالت
با آنکه نهانست ز انظار جمالت
ای نوگل خوشبوی چه خوش آب و هوایی
وی لاله خود روی چه با نشو و نمایی
ای آنکه به ملک لمن‌الملک امیری
بی‌مشورت شاهی و تدبیر وزیری
بی‌منشی و مستوفی و بی‌کلک دبیری
بی یاوری و یاری و مشار و مشیری
بی عون و پناهی و معینی و ظهیری
ای آنکه ز نیش پشەی خرد حقیری
در دادگری داد ز نمرود بگیری
القصه که بی‌شبه و عدیلی و نظیری
ای مخفی موجود ندانم به کجایی
کاندر همه جا نیستی و در همه جایی
ای دوست بجز درگه لطف تو دری نیست
نفع و ضرر از رد و قبول دگری نیست
با بودن فضل تو به عصیان خطری نیست
اندر بر عدل تو ز طاعت اثری نیست
امید به فردوسی و خوف از سقری نیست
هرچند که در نخل اطاعت ثمری نیست
نومید ز درگاه تو بودن هنری نیست
جز مهر تو بر تیر حوادث سپری نیست
بر علت پنهانی «صامت» تو دوائی
این بستری جرم و خطا را تو شفائی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حمداً لک یا رب تبارک و تعالی
ای نفش نگارنده بر اسفل و اعلی
هوش مصنوعی: ای پروردگار بزرگ و بلندمرتبه، ستایش و شکر تو را می‌گویم، ای نقش آفرین بر تمام سطوح هستی.
ای ذات تو از خلقت و ترکیب معرا
در خواندن وصفت، متحیر دل دانا
هوش مصنوعی: ای آفریدگار، تو از هر نوع خلقت و ترکیب جدا هستی، وقتی درباره‌ی تو صحبت می‌شود، دل عالم نیز حیرت‌زده می‌شود.
هر کس به طریقی ره تحقیق تو پویا
دیدار تو را طالب و اسرار تو جویا
هوش مصنوعی: هر کسی به روش خود به جستجوی حقیقت و یاد تو پرداخته و به دنبال کشف رازهای توست.
مرغان و ملایک همه در عرش معلی
روزان و شبانند ز الطاف تو گویا
هوش مصنوعی: پرندگان و فرشتگان همه در آسمان‌های بالا، چه در روز و چه در شب، به لطف و رحمت تو مشغول‌اند.
(هر یک به زبانی و به لحنی و ادایی)
(در گلشن تمجید تو در نغمه سرائی)
هوش مصنوعی: هر کس به شیوه و سبک خاص خود، در ستایش تو و زیبایی‌های تو صحبت می‌کند و آواز می‌خواند.
ای قبلەی حاجات همه ابیض و اسود
شرمنده احسان تو گر خوب و گر بد
هوش مصنوعی: ای جان عالم و مقصود همه دعاها، همه‌ی رنگ‌ها و حال‌ها در برابر لطف و نیکی تو شرمنده‌اند، چه خوب باشیم و چه بد.
وصف تو برونست ز اندازه و از حد
ذات تو ز اجسام صور پاک و مجرد
هوش مصنوعی: توصیف تو فراتر از اندازه و حد و مرز است و ذات تو از اشیاء و صور مادی و محسوس پاک و خالی است.
ارواح مقدس همه جمعند و تو مفرد
در بندگیت درج دو صد عزت سرمد
هوش مصنوعی: همه ارواح پاک و مقدس دور هم جمعند و تو در ستایش و بندگی‌ات به تنهایی در این میان حضوری پر از عزت و عظمت داری.
نقش قلم صنع تو نُه طاق زبرجد
مبنی ز تو صبح ازل و شام مؤبد
هوش مصنوعی: نقش خالق تو مانند نُه طاق زبرجد است، که پایه‌اش از تو شکل گرفته و صبح ازل تا شام جاودان از آن سرچشمه می‌گیرد.
(هرگز ز برایت نبود فوت و فنائی)
(هستی ز تو پاینده و خود عین بقائی)
هوش مصنوعی: هیچ چیز در زندگی من به اندازه وجود تو اهمیت ندارد و از توست که زندگی و وجودم پابرجا و جاودانه است.
نرگس به چمن بیهشی از جام تو دارد
بلبل به گلستان به زبان نام تو دارد
هوش مصنوعی: نرگس در چمن به خاطر عشق و زیبایی تو به خواب و حالتی خاص دچار شده است و بلبل در گلستان به خاطر نام تو آواز می‌خواند.
هر طایر جان جا به سر دام تو دارد
هر زنده دلی گوش به پیغام تو دارد
هوش مصنوعی: هر پرنده‌ای که در دلش زندگی وجود دارد، در دام تو گرفتار است و هر موجود زنده‌ای به پیام‌های تو توجه می‌کند.
هر گرسنەای دیده بە اطعام تو دارد
چشم طمع از مرحمت عام تو دارد
هوش مصنوعی: هر شخص گرسنه‌ای به لطف و بخشش تو امید دارد و انتظار کمک از تو دارد.
هر پادشهی خواهش انعام تو دارد
تا خود چه هوایی دل خودکام تو دارد
هوش مصنوعی: هر پادشاهی آرزوی بخشش و لطف تو را دارد، ولی نمی‌داند که دل خودخواه تو چه خواسته‌هایی دارد.
آیا در توفیق به روی که گشایی
از قدرِ که فرسایی و قربِ که فزایی
هوش مصنوعی: آیا در موفقیت، به سوی چه چیزی روی می‌آوری، از چه چیزی می‌کاهیدی و به چه چیزی نزدیک‌تر می‌شوی؟
هرچند که از دیده و دیدار نهانی
هرچند که ظاهر نه به کون و نه مکانی
هوش مصنوعی: اگرچه که از نظر و ملاقات دور هستیم، ولی وجودی که دارم نه به شکل و نه به مکان محدود نمی‌شود.
هرچند که ممکن نه به اوصاف و بیانی
هرچند نه پیدا به زمین نه به زمانی
هوش مصنوعی: هرچند که ممکن است توصیف و بیانش دشوار باشد و نه در زمین و نه در زمان قابل مشاهده باشد.
بالله که بە هر ذره هویدا و عیانی
در چشم تو چون نوری و در جسم چو جانی
هوش مصنوعی: به خدا قسم که هر ذره‌ای از وجودت در چشمانت مانند نوری درخشنده و در کالبدت همچون جانی زنده است.
نزدیکتر از هرچه که گویند از آنی
ای کنز خفی کی تو نهان از دو جهانی
هوش مصنوعی: تو از هر چیزی که می‌گویند به ما نزدیک‌تر هستی، ای گنج پنهان، زیرا تو از دو جهان پنهان هستی.
هر لمحه به ابصار پی جلوه در آئی
هر لحظه به آثار رخ خود بنمائی
هوش مصنوعی: هر لحظه با چشمانت زیبایی خاصی را به نمایش می‌گذاری و اثار چهره‌ات را نمایان می‌سازی.
تو آن احدی که احدی نیست مثالت
واقف نبود هیچ کس از هیچ کمالت
هوش مصنوعی: تو یگانه‌ای که هیچ کس نمی‌تواند مانند تو باشد، هیچ کس از کمالات تو آگاه نیست.
دستی نرسیده است به دامان جلالت
نی بوده و نی باشدو نی هست هُمالت
هوش مصنوعی: هیچ دستی به مقام و عظمت تو نرسیده است و نه بوده، نه خواهد بود و نه هست که بتواند تو را عطا کند.
عالم همگی ریزەخور خان نوالت
در سلطنت و پادشهی نیست زوالت
هوش مصنوعی: تمام خلائق مانند مهمانانی هستند که در خانۀ تو، یعنی در سلطنت و پادشاهی‌ات، از نعمت‌های تو بهره‌مند می‌شوند و هیچ نقص و زوالی در آن نیفتاده است.
جود و کرم و بخشش و عفو است خصالت
با آنکه نهانست ز انظار جمالت
هوش مصنوعی: سخاوت، بخشندگی، گذشت و عفو، از ویژگی‌های توست، هرچند که این صفات در زیباییِ تو پنهان است.
ای نوگل خوشبوی چه خوش آب و هوایی
وی لاله خود روی چه با نشو و نمایی
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو، هوای دلپذیری داری و ای لاله زیبا، چه شکوفایی و رشدی را تجربه کرده‌ای.
ای آنکه به ملک لمن‌الملک امیری
بی‌مشورت شاهی و تدبیر وزیری
هوش مصنوعی: ای کسی که در سرزمین فرمانروایی، صاحب قدرت و مقام هستی، بی‌نیاز از مشورت با شاه و بدون نیاز به تدبیر و صلاح‌دید وزیر.
بی‌منشی و مستوفی و بی‌کلک دبیری
بی یاوری و یاری و مشار و مشیری
هوش مصنوعی: بی‌توجهی و بی‌تجربگی، و بی‌حقه و فریبکاری در کار دبیری همراه با بی‌کمکی و یاری نکردن و مشورت و رفاقت نیست.
بی عون و پناهی و معینی و ظهیری
ای آنکه ز نیش پشەی خرد حقیری
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ یاری و پناهی نداری و هیچ کمکی در کنارت نیست، تو که از نیش پشه‌ای بی‌مقدار آزار می‌کشی.
در دادگری داد ز نمرود بگیری
القصه که بی‌شبه و عدیلی و نظیری
هوش مصنوعی: در روز قیامت و در دادرسی، حتی نمرود (پادشاه ظالم) نیز به حق خود خواهد رسید. به هر حال، او را نمی‌توان بدون شواهد و مدرک محاکمه کرد، زیرا او بی‌نظیر و بی‌همتاست.
ای مخفی موجود ندانم به کجایی
کاندر همه جا نیستی و در همه جایی
هوش مصنوعی: ای موجودی که حضور تو در همه جا حس می‌شود، ولی من نمی‌دانم کجایی. تو در همه جا نیستی، اما در عین حال در همه جا حضور داری.
ای دوست بجز درگه لطف تو دری نیست
نفع و ضرر از رد و قبول دگری نیست
هوش مصنوعی: ای دوست، جز درگاه مهربانی تو جایی نیست و هیچ نفع و ضرری از پذیرش یا رد دیگران وجود ندارد.
با بودن فضل تو به عصیان خطری نیست
اندر بر عدل تو ز طاعت اثری نیست
هوش مصنوعی: با داشتن کرامت و لطف تو، ترسی از نافرمانی وجود ندارد؛ زیرا در سایه عدالتت، هیچ نشانی از اطاعت نخواهد بود.
امید به فردوسی و خوف از سقری نیست
هرچند که در نخل اطاعت ثمری نیست
هوش مصنوعی: به فردوسی امیدی داریم و از مستی و غفلت نمی‌ترسیم، هرچند که در درخت اطاعت، میوه‌ای دیده نمی‌شود.
نومید ز درگاه تو بودن هنری نیست
جز مهر تو بر تیر حوادث سپری نیست
هوش مصنوعی: ناامید شدن از تو هنر نیست، زیرا جز محبت تو، چیزی نمی‌تواند در برابر مشکلات و سختی‌ها محافظت کند.
بر علت پنهانی «صامت» تو دوائی
این بستری جرم و خطا را تو شفائی
هوش مصنوعی: در پنهانی که در وجود تو نهفته است، درمانی برای تمامی گناهان و اشتباهات من هستی.