شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت موسی بن جعفر(ع)
ای ز شور نشئه دنیای فانی سرگران
سرگران از ساغر سودای صهبای جهان
از جهالت سود را بنموده سودا با زیان
بشنوی تا الرحیل همرهان از کاروان
کن علاج گوش هوش خویش از رنج صنم
چند روزی داده مهلت ز امتحانت کردگار
میزنی بربام گردون گاه کوس اختیار
گه سوی تفویض میرانی سمند اقتدار
میکنی گه میل سوی جبر و در پایان کار
نیک و بدرا مینهی در گردن جف القلم
آنکه داند از طبیعت اصل بود کن فکان
میکند این کار صنع کردگار لامکان
حرق را از نار بیند غرق از آب روان
قطع را از آهن و از معده هضم آب و نان
گو بمال از خواب غفلت چشم را اندک به هم
پس چرا شد آتش سوزان گلستان بر خلیل
موسی عمران نشد بهر چه غرق رود نیل
نامد اسمعیل از تیغ خلیل از چه قتیل
در نجات یونس از بطن سمک برگو دلیل
یا نما اذعان به ایجاد حدای ذوالنعم
صنعه اللهی که دارد در همه اشیا ظهور
کی شود مستور چون حورشید غیر از چشم کور
آنکه دارد کبریا را سعی در اطفاء نور
هست چون ابلیس از سر منزل توفیق دور
در وجود وی بود شایسته معنای عدم
کن علاج این غبار لغزش عمی بصر
از غوایت شو به اقلیم هدایت ره سپر
بهر تحصیل طریق مذهب اثنی عشر
سوی طور معرفت چون پور عمران کن سفر
شو به ظل رافت موسی بن جعفر معتصم
حضرت باب الحوائج عبد صالح رکن دین
نور چشم مصطفی شبل امیرالمومنین
قبله اسلام صاحب افسر ملک یقین
پیشوای شرع احمد مقتدای راستین
فخر مکه زیب زمزم اصل ارکان حرم
شمع مصباح و چراغ دوده عبدمناف
آنکه از تیغ زبان با زمره اهلی خلاف
چون علی کرده به حفظ شرع پیغمبر مصاف
گرنبد ذاتش معین موسی دریا شکاف
بود تا صبح قیامت جای او در قعریم
پنجه الله شکلش همچو حیدر بتشکن
صرصر قهرش بلای جان عباد وئن
شهریار عالم امکان ولی ذوالمنن
واقف پنهان و پیدا کاشف سر و علن
منبع جود و سخا سرچشمه فضل و کرم
کاظم الغیظی که حلمش کرده دین را پایدار
قدرت یزدان ز ایجاد وجودش آشکار
حارث ملک و ملک فرمانده لیل و نهار
مظهر ذات خدا اسرار غیب کردگار
باعث ایجاد خلق ماسوا از بیش و کم
مصدر صنع ازل دیباچه اصل قدیم
در دریای امامت معنی فرع کریم
رهبر دنیا و دین مجموعه خلق کریم
جنت موعود باقی مخزن علم حکیم
ماه برج طاوها سر سوره نور و قلم
صد چو موسی کلیم اللهش از بهر سئوال
مانده حیران «رب ارنی» گوی در طور جمال
گرچه یکتایی بود مخصوص ذات ذوالجلال
لیک ذات وی چو ذات کردگار لایزال
از تقرب مشتبه گشته حدوثش با عدم
در عبادت خامه «عبدی اطعنی» سالها
با خدای لامکن در کنج زندان آشنا
بسته همچو شیر در زنجیر تسلیم و رضا
هشت سال آن یوسف مصر شهادت مبتلا
تازد از دنیای فانی جانب عقبی قدم
از شرار ظلم هارون مشتعل شد پیکرش
گشت از زهر جفا کاهیده جسم اطهرش
در غریبی شد برون از جسم جان انورش
نی حبیبی به ببالین نی طبیبی بر سرش
مونس وی آه عالمسوز و اشک دم به دم
وقت جان دادن بسی از زندگی دلگیر بود
جان شیرینش ز فکر الفت تن سیر بود
نالهاش از بیکسی بسیار با تاثیر بود
کند اندر پا و اندر گردنش زنجیر بود
شد مسافر چون به جنت زین دیار پرالم
با زبان حال میفرمود با باد سحر
کای صبا نزد رضا اندر مدینه کن گذر
گو ندارد ای رضا باب غریبت نوحهگر
روی بالین پدر یک دم قدم نه ای پسر
در نگاه واپسینت کن مرا فارغ ز غم
داد در بغداد چون جان آن امام نامراد
چار تن حمال را هارون فرستاد از عناد
حجت حق را به روی نزدبانی جای داد
شیعیان پاک طینت جمع گشتند از وداد
تا به عزت دفن کردند آن امام محترم
داد از مظلومی نوباوه خیرالانام
زاده زهرا حسین بیمعین تشنهکام
شاه مذبوح از قفا کز ظلم بیرحمان شام
در زمین کربلا کردند جای احترام
پیکرش را پایمال سم اسبان از ستم
شمر بیدین با لب عطشان ز جسمش سرگرفت
به جدل بیدین از او انگشت و انگشتر گرفت
ساربان از بند دستش بهر بند زرگرفت
(صامت) از بهر عزایش خامه و دفتر گرفت
او فکند اندر مصیبت لرزه بر لوح و قلم
شمارهٔ ۷ - فخر در مدح اهل بیت عصمت(علیهم السلام): تا بود جان در بدن یا در دهن نطق مقالمشمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع): شام هجران است ای دل دیده امید دار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز شور نشئه دنیای فانی سرگران
سرگران از ساغر سودای صهبای جهان
هوش مصنوعی: ای کسی که از شوق و نشئه دنیای موقتی سرگشتهای، همواره به خاطر مستی و عشق به زندگی پر از لذت و گناه، در حالت سرمستی و شوروشوق هستی.
از جهالت سود را بنموده سودا با زیان
بشنوی تا الرحیل همرهان از کاروان
هوش مصنوعی: از نادانی، سود را به شکل سودا معرفی میکنند، و تا زمانی که به عاقبت کار پی ببری، باید با یاران و همسفرانت از کاروان جدا شوی.
کن علاج گوش هوش خویش از رنج صنم
هوش مصنوعی: برای درمان دل خود از درد و رنج زیبایی محبوب، باید گوش دل را زیرک و هوشیار کرد.
چند روزی داده مهلت ز امتحانت کردگار
میزنی بربام گردون گاه کوس اختیار
هوش مصنوعی: مدتی است که خداوند به تو فرصت داده تا در امتحان خود موفق شوی. آیا در این مدت نمیخواهی به فکر استفاده از این اختیار و آزادی که داری باشی؟
گه سوی تفویض میرانی سمند اقتدار
میکنی گه میل سوی جبر و در پایان کار
هوش مصنوعی: گاهی به سمت آزادی و واگذاری امور میروی و قدرت را در دستان خود میگیری، و گاهی به سوی اجبار و کنترل دچار میشوی و در نهایت، به نتیجهای میرسی.
نیک و بدرا مینهی در گردن جف القلم
هوش مصنوعی: نیک و بد را بر دوش قلم نمیگذاری.
آنکه داند از طبیعت اصل بود کن فکان
میکند این کار صنع کردگار لامکان
هوش مصنوعی: کسی که ذات و ماهیت طبیعت را میشناسد، میتواند هر چیزی را به وجود آورد; این کار، خلق و آفرینش خداوندی است که قادر به انجام هر کاری است.
حرق را از نار بیند غرق از آب روان
قطع را از آهن و از معده هضم آب و نان
هوش مصنوعی: سوزاندن را از آتش یاد میگیرد، غرق شدن را از آب جاری. قطع کردن را از آهن متوجه میشود و هضم کردن غذا و آب را از معدهاش یاد میگیرد.
گو بمال از خواب غفلت چشم را اندک به هم
هوش مصنوعی: برو و به چشمانت کمی استراحت بده تا از خواب غفلت بیدار شوی.
پس چرا شد آتش سوزان گلستان بر خلیل
موسی عمران نشد بهر چه غرق رود نیل
هوش مصنوعی: چرا آتش زایندهای به جان گلستان افتاد، اما برای خلیل پسر عمران، یعنی موسی، اتفاقی نیفتاد و او در رود نیل غرق نشد؟
نامد اسمعیل از تیغ خلیل از چه قتیل
در نجات یونس از بطن سمک برگو دلیل
هوش مصنوعی: اسماعیل به دست ابراهیم کشته نشد، اما در نجات یونس که در شکم ماهی بود، دلیلی وجود دارد.
یا نما اذعان به ایجاد حدای ذوالنعم
هوش مصنوعی: باید به وجود آورنده نعمتها که حد و مرزی ندارد، اعتراف کنی.
صنعه اللهی که دارد در همه اشیا ظهور
کی شود مستور چون حورشید غیر از چشم کور
هوش مصنوعی: خدای نیرویی که در همه چیز نمایان است، چه زمانی میتواند پنهان باشد؟ مانند خورشید که فقط برای چشمان نابینا نادیده میماند.
آنکه دارد کبریا را سعی در اطفاء نور
هست چون ابلیس از سر منزل توفیق دور
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد عظمت و بزرگی خداوند را خاموش کند، مانند ابلیس از مقام موفقیت و رستگاری دور است.
در وجود وی بود شایسته معنای عدم
هوش مصنوعی: او در وجود خود به چیزی شایسته دست یافته که معادل هیچچیز است.
کن علاج این غبار لغزش عمی بصر
از غوایت شو به اقلیم هدایت ره سپر
هوش مصنوعی: برای درمان این غبار ناشی از لغزشهای چشمانت، از وسوسهها دوری کن و به سرزمین هدایت قدم بگذار.
بهر تحصیل طریق مذهب اثنی عشر
سوی طور معرفت چون پور عمران کن سفر
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن راه مذهب دوازده امامی، مانند پور عمران به سفر معرفت برو.
شو به ظل رافت موسی بن جعفر معتصم
هوش مصنوعی: در سایه مهربانی موسی بن جعفر معتصم قرار بگیر.
حضرت باب الحوائج عبد صالح رکن دین
نور چشم مصطفی شبل امیرالمومنین
هوش مصنوعی: حضرت باب الحوائج، بندهی شایسته و رکن دین، نور چشم پیامبر خدا و فرزند امیرالمؤمنین است.
قبله اسلام صاحب افسر ملک یقین
پیشوای شرع احمد مقتدای راستین
هوش مصنوعی: این متن به شخصیت بزرگ اسلامی اشاره دارد که رهبری معنوی و دینی را بر عهده دارد. او به عنوان مقام معظم و الگوی اسلامی شناخته میشود و مشخصههای بارزی چون مقام و عظمت دارد. این رهبر نه تنها پیشوای دین است، بلکه الگوی درست و قابل اعتمادی برای پیروانش نیز محسوب میشود.
فخر مکه زیب زمزم اصل ارکان حرم
هوش مصنوعی: مکه با زیبایی چشمنواز چشمه زمزم خود، به عنوان اساس و پایهگذار حرمت شناخته میشود.
شمع مصباح و چراغ دوده عبدمناف
آنکه از تیغ زبان با زمره اهلی خلاف
هوش مصنوعی: شمع و چراغ روشنایی میآورند، اما در عین حال دود هم تولید میکنند. کسی که از زبانش به تندی استفاده میکند، در میان گروهی که فکر میکنند درست میگویند، با مشکلاتی روبهرو خواهد شد.
چون علی کرده به حفظ شرع پیغمبر مصاف
گرنبد ذاتش معین موسی دریا شکاف
هوش مصنوعی: علی به خاطر حفظ قوانین پیامبر در میدان نبرد قرار گرفته است، همانطور که موسی در مواجهه با دریا، خداوند او را یاری کرد و دریا را شکافت.
بود تا صبح قیامت جای او در قعریم
هوش مصنوعی: جای او تا روز قیامت در دل من باقی است.
پنجه الله شکلش همچو حیدر بتشکن
صرصر قهرش بلای جان عباد وئن
هوش مصنوعی: پنجه خداوند مانند حیدر (علی) که بتها را میشکند، با قهری مانند طوفان، بلای جان بندگانش است.
شهریار عالم امکان ولی ذوالمنن
واقف پنهان و پیدا کاشف سر و علن
هوش مصنوعی: شاه بزرگ جهان هستی، یک فرد نیکوکار است که به خوبی از همه چیز آگاه است و رازها و حقایق نهفته و آشکار را کشف میکند.
منبع جود و سخا سرچشمه فضل و کرم
هوش مصنوعی: این بیت به ویژگیهای نیکوکاری و بخشندگی اشاره دارد. میگوید که فردی که دارای این صفات است، همچون منبعی از لطف و فضیلت است که همیشه آماده برای کمک و بخشش به دیگران میباشد.
کاظم الغیظی که حلمش کرده دین را پایدار
قدرت یزدان ز ایجاد وجودش آشکار
هوش مصنوعی: کاظم الغیظ به کسی گفته میشود که با صبر و بردباریاش دین را محکم و استوار نگه داشته است. قدرت خداوند از وجود او به وضوح نمایان است.
حارث ملک و ملک فرمانده لیل و نهار
مظهر ذات خدا اسرار غیب کردگار
هوش مصنوعی: حارث به عنوان یک فرمانده قوی، در زندگی روزانه و شبانه با قدرت و حکمت مدیریت میکند و تجلیگاه صفات الهی و رمز و رازهای عالم است.
باعث ایجاد خلق ماسوا از بیش و کم
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که چیزی باعث به وجود آمدن موجودات و روشهای مختلف میشود، بدون اینکه به کم و زیاد آنها توجهی داشته باشد.
مصدر صنع ازل دیباچه اصل قدیم
در دریای امامت معنی فرع کریم
هوش مصنوعی: خلق و آفرینش از ابتدا بخشی از بنیاد قدیم است که در دریای امامت به معنای فرع و شاخهای از بزرگی و شرافت قرار دارد.
رهبر دنیا و دین مجموعه خلق کریم
جنت موعود باقی مخزن علم حکیم
هوش مصنوعی: رهبر جهانیان و دین، مجموعهای از انسانهای نیکوکار است که همچون بهشتی پایدار و منبعی از دانش و حکمت به شمار میروند.
ماه برج طاوها سر سوره نور و قلم
هوش مصنوعی: ماه درخشانتر از همیشه، در درخشش خود نماد روشنایی و آگاهی است.
صد چو موسی کلیم اللهش از بهر سئوال
مانده حیران «رب ارنی» گوی در طور جمال
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت افرادی اشاره میکند که مانند حضرت موسی با خداوند گفتگو کرده و به دنبال درک و شناخت جمال الهی هستند. آنها در تلاشند تا به حقیقت و زیبایی الهی برسند و به همین خاطر در سرگردانی و حیرت به سر میبرند. آنها با وجود سوالات و نیاز درونیشان، هنوز نتوانستهاند به جواب و روشنایی مورد نظر خود دست یابند.
گرچه یکتایی بود مخصوص ذات ذوالجلال
لیک ذات وی چو ذات کردگار لایزال
هوش مصنوعی: هرچند که یکتایی ویژه و منحصر به ذات خداوند بلندمرتبه است، اما ذات او نیز مانند ذات پروردگار همیشه باقی و بینهایت است.
از تقرب مشتبه گشته حدوثش با عدم
هوش مصنوعی: از نزدیکی و نزدیکی به حقایق، پیدایش مخلوق با عدم و نبود در هم آمیخته شده است.
در عبادت خامه «عبدی اطعنی» سالها
با خدای لامکن در کنج زندان آشنا
هوش مصنوعی: در طول سالها در عبادت، قلم من با خدای نامحدود در زندانی آشنا شده است که به آن مشغول بودهام.
بسته همچو شیر در زنجیر تسلیم و رضا
هشت سال آن یوسف مصر شهادت مبتلا
هوش مصنوعی: او مانند شیری که در زنجیر باشد، تسلیم و راضی به سر برده و در طول هشت سال، همچون یوسف مصر، در آزمایش و سختی قرار داشته است.
تازد از دنیای فانی جانب عقبی قدم
هوش مصنوعی: از دنیای زودگذر فاصله بگیر و به سوی آخرت حرکت کن.
از شرار ظلم هارون مشتعل شد پیکرش
گشت از زهر جفا کاهیده جسم اطهرش
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم هارون، بدن او در آتش خشم و ناراحتی سوخت و به خاطر زهر ستم، جسم پاک او ضعیف و فرسوده شد.
در غریبی شد برون از جسم جان انورش
نی حبیبی به ببالین نی طبیبی بر سرش
هوش مصنوعی: در تنهایی، جان او از جسم جدا شده است. نه محبوبی بالای سرش است و نه پزشکی برای درمانش حضور دارد.
مونس وی آه عالمسوز و اشک دم به دم
هوش مصنوعی: دوست و یاور او، سبب درد و رنج من است و با هر دم اشک هایم را میریزد.
وقت جان دادن بسی از زندگی دلگیر بود
جان شیرینش ز فکر الفت تن سیر بود
هوش مصنوعی: زمانی که او به مرگ نزدیک میشد، به شدت از زندگی ناراضی و دلتنگ بود. جان شیرینش به خاطر اندیشههای عاشقانه و پیوندها، دلزده و خسته شده بود.
نالهاش از بیکسی بسیار با تاثیر بود
کند اندر پا و اندر گردنش زنجیر بود
هوش مصنوعی: او به شدت از تنهایی خود مینالد و این نالهاش بسیار تأثیرگذار است. زنجیری که بر پا و گردنش است، نشاندهندهی اسارت و در بند بودن اوست.
شد مسافر چون به جنت زین دیار پرالم
هوش مصنوعی: زمانی که مسافر به بهشت میرسد، احساس راحتی و خوشی عمیقی نسبت به دنیای پر از رنج و مشکلات خود پیدا میکند.
با زبان حال میفرمود با باد سحر
کای صبا نزد رضا اندر مدینه کن گذر
هوش مصنوعی: او با زبان حال به باد سحر میگوید که ای نسیم صبح، در مدینه به نزد رضا برو و به او پیام برسان.
گو ندارد ای رضا باب غریبت نوحهگر
روی بالین پدر یک دم قدم نه ای پسر
هوش مصنوعی: ای رضا، اگرچه تو غریبی، اما در کنار پدر در بستر مرگ، صدای نوحهگری به گوش میرسد. پسر، یک لحظه هم پایاین نرو.
در نگاه واپسینت کن مرا فارغ ز غم
هوش مصنوعی: در آخرین نگاهی که به من میاندازی، مرا از غمها رها کن.
داد در بغداد چون جان آن امام نامراد
چار تن حمال را هارون فرستاد از عناد
هوش مصنوعی: در بغداد، هارون الرشید به دلیل دشمنی و کینهای که داشت، چهار نفر از حاملان بار را فرستاد تا جان آن امام نامیمون را بگیرند.
حجت حق را به روی نزدبانی جای داد
شیعیان پاک طینت جمع گشتند از وداد
هوش مصنوعی: حق به خوبی در دل نگهبانانش جای گرفت و شیعیان خوش نیت و پاک، دور هم جمع شدند.
تا به عزت دفن کردند آن امام محترم
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن امام بزرگوار را با احترام به خاک سپردند.
داد از مظلومی نوباوه خیرالانام
زاده زهرا حسین بیمعین تشنهکام
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از مظلومیت و بیپناهی کودکی صحبت میکند که فرزند بهترین انسانها، یعنی حضرت زهرا و امام حسین است. این کودک در حال تحمل تشنگی و درد است و به ناچار از ظلم و ستمی که بر او روا داشته شده، گلهمند است.
شاه مذبوح از قفا کز ظلم بیرحمان شام
در زمین کربلا کردند جای احترام
هوش مصنوعی: شاه بیدفاع از پشت به قتل رسید، چرا که در شام ظالمهای بیرحم در سرزمین کربلا، جایگاه احترام به او را از بین بردند.
پیکرش را پایمال سم اسبان از ستم
هوش مصنوعی: بدن او به خاطر ظلم و ستم زیر پاهای اسبها قرار گرفته است.
شمر بیدین با لب عطشان ز جسمش سرگرفت
به جدل بیدین از او انگشت و انگشتر گرفت
هوش مصنوعی: شمر که انسان بیایمانی بود، با وجود تشنگی از بدن خود به جدل پرداخت و از او انگشت و انگشتر را گرفت.
ساربان از بند دستش بهر بند زرگرفت
(صامت) از بهر عزایش خامه و دفتر گرفت
هوش مصنوعی: ساربان به خاطر این که دستش را به زنجیر طلا ببندد، قلم و کاغذی برای عزاداریاش تهیه کرد.
او فکند اندر مصیبت لرزه بر لوح و قلم
هوش مصنوعی: او در سختی و مشکلات، تأثیر عمیقی بر نوشتهها و آثار به جا گذاشت.