گنجور

شمارهٔ ۱۸ - در مدح ثامن الائمه علیهم‌السلام

ماهرخا ابتدای فصل بهار است
وقت گل و استماع صورت هزار است
ای که گل سرخ پیش روی تو خار است
صفحه گیتی تمام نقش و نگار است
از بس کز باغ و راغ سبزه دمیده
تا عنبی می‌دهید پیاله پیاله
باده شبنم ببین به ساغر لاله
روزی مستان شده به باغ حواله
سنبل بویا پریش کرده کلاله
شاخه گل زیر بار غنچه خمیده
کرده ز کلک بدیع مبدع اشیا
نقش عجبی بکار دیبه صحرا
کارگه چین شده است دشت سراپا
باز در اطراف کوه نرگس شهلا
سرمه به چشم سیاه خویش کشیده
تاج تبارک نهاد مرغ سلیمان
کبک چو در اج در ترانه و افغان
قمری افسرده در چین چو هزاران
بر سر سرو سهی به نغمه والحان
شاخ به شاخ از سر نشاط پریده
اصلحک الله ای نگار پری روی
ای صنم مشکمو بساخت مشگو
شو به سیاحت به سیر باغ و لب جو
تا من و تو در مدیح ضامن آهو
ذکر مسمط کنیم و فکر قصیده
قبله هفتم امام هشتم شیعه
ماه کواکب سپاه مهر طلیعه
مظهر حق اصل دین معین شریعه
آنکه ز حکمش بود برسم ودیعه
روح در اجسام خلق و نور به دیده
خسرو بطحا خدیو خطه امکان
شاه مدینه پناه ملک خراسان
آنکه به جای کلام ایزد منان
همره او بوده هر چه موسی عمران
در جبل طور گفته یا که شنیده
ای که به ادریس در مدارس تجرید
شخص تو آموخته مباحث توحید
کنز خفی را هدایت تو مقالید
خوشه توحید جبرئیل به تقلید
در ازل از خرمن جلال تو چیده
زاده موسی بن جعفر ای علوی جاه
ای که شب و روز زائر تو به درگاه
ساخته درک مقام سیر الی الله
سهل بود در زیارت تو اگر راه
با مژه سازند طی راه به عیده
ای که ملق ز کبریا به رضایی
مامن اشرف ضامن غربائی
حجت الاسلام و کعبه فقرایی
چون به صفت مظهر جمال خدایی
عقل بکنه جلال تو نرسیده
نور رخت شعله داده شمع هدا را
علم تو ظاهر نموده دین خدا را
خضر ز جوی تو برده آب بقا را
پنجه قدرت قبای صبر و صفا را
به رقد زیبا و قامت تو بریده
سیر مقام تو را به سرعت بسیار
گر که شده جبرنئیل و هم طلبکار
راه نبرده به سوی بارگه داد
بال و پرویر فتد ز کار به یک باز
صد ره اگر بر فراز سدره دویده
صبح به روی تو کرده کسب شفق را
آیت عظمی رخ تو رب فلق را
لیل و نها از تو جسته نظم نسق را
فر خدا معنی هویت حق را
چشم دل از روی حق نمای تو دیده
خاک خراسان ز مقدم تو بهشت است
بلکه بر روضه‌ات بهشت کنشت است
در بر چشم کسی که پاک سرشت است
بهر رواقت بهشت نسبت زشت است
آن که شنیده چه سود آنکه ندیده
ای شرف و اشرف نتایج آدم
شادی احباب در عزای تو ماتم
ماه صفر را غم تو کرده محرم
بهر تو ای نور چشم آدم و عالم
خون ز فلک جای اشک دیده چکیده
آنکه ز شهر مدینه در به درت کرد
سوی خراسان مصمم سفرت کرد
از شرر زهر پر ز خون جگرت کرد
بستر تو خاک و خشت جای سرت کرد
پرده شرم و حیای خویش دریده
چون اثر زهر در تن تو عیان شد
جسم عزیزت ز درد سیر ز جان شد
خاک عزایت بهفرق کون و مکان شد
نور الهی خموش گشت و عیان شد
قدر تو با این صفات و ذات حمیده
خواهر زارت بسر نبود به دوران
در دم مرگ تو ای غریب خاک خراسان
تا نگرد حال تو به دیده گریان
زین طرف و آن طرف تنت شده غلطان
لحظه به لحظه چو شخص مارگزیده
باز غم و غصه کرد روز مرا شب
سوخت دل من به حالت دل زینب
نداشت چه حالی به قتلگاه که یارب
دید ز نعل سمند و از سم مرکب
جسم حسین را به خون و خاک طپیده
صورت اطفال ناز پرور غمگین
روی یتیمان آل عترت یاسین
نیلی از دست شمر کافر بی‌دین
هر یکی از یک طرف به دیده خونین
رو به بیابان به پای خار خزیده
عصمت حق عترت رسول گرامی
گشته ذلیل و اسیر و کوفی و شامی
گوئی آل رسول را به تمامی
بهر کنیزی از برای غلامی
نسل معاویه پلید خریده
عارض زینب که بود مهر نقابش
موی پریشان به چهره گشت حجابش
غصه نامحرمان و بزم شرابش
زد به جهان آنچنان به قلب کبابش
شعله که مرگ خود از خدا طبیده
ای شه طوسی که ساخته ره دورت
دور مرا از حضور بزم سرورت
ای تو سلیمان و ماسوا همه مورت
گوی به خدام آستان حضورت
گفته (صامت) کننده ثبت جریده

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماهرخا ابتدای فصل بهار است
وقت گل و استماع صورت هزار است
هوش مصنوعی: ماهرخا به آغاز بهار اشاره دارد، زمانی که گل‌ها شکوفا می‌شوند و زیبایی‌های متعددی را به نمایش می‌گذارند.
ای که گل سرخ پیش روی تو خار است
صفحه گیتی تمام نقش و نگار است
هوش مصنوعی: ای کسی که گل قرمزی در مقابل توست، بدان که در جهان تنها زیبایی و زشتی وجود دارد.
از بس کز باغ و راغ سبزه دمیده
هوش مصنوعی: به دلیل بارش باران و هوای مناسب، چمن و سبزه در باغ و دشت به قدری رشد کرده‌اند که زیبایی خاصی به فضا بخشیده‌اند.
تا عنبی می‌دهید پیاله پیاله
باده شبنم ببین به ساغر لاله
هوش مصنوعی: تا وقتی که درخت انگور میوه می‌دهد و شراب می‌سازند، شبنم را در لیوان لاله‌ای ببینید.
روزی مستان شده به باغ حواله
سنبل بویا پریش کرده کلاله
هوش مصنوعی: روزی گروهی سرمست به باغی می‌روند، جایی که گل سنبل خوشبو شکوفا شده و موهای پری را نامنظم کرده است.
شاخه گل زیر بار غنچه خمیده
هوش مصنوعی: گلبرگ‌های زیبا به خاطر سنگینی غنچه‌ی جوان خم شده‌اند.
کرده ز کلک بدیع مبدع اشیا
نقش عجبی بکار دیبه صحرا
هوش مصنوعی: از قلم خلاق و نوآور، شکل‌ها و تصاویر شگفت‌انگیزی از چیزها به وجود آمده است که در طرح و زیبایی همچون عطر و بوی دل‌انگیز بیابان است.
کارگه چین شده است دشت سراپا
باز در اطراف کوه نرگس شهلا
هوش مصنوعی: دشت پر از زیبایی‌های طبیعی است و در اطراف کوه، گل‌های نرگس با زیبایی خاصی رشد کرده‌اند.
سرمه به چشم سیاه خویش کشیده
هوش مصنوعی: او اندکی سرمه به چشمان سیاه خود زده است.
تاج تبارک نهاد مرغ سلیمان
کبک چو در اج در ترانه و افغان
هوش مصنوعی: تاجی که مورد ستایش و برکت قرار گرفته، بر سر پرنده‌ای شگفت‌انگیز همچون کبک گذاشته شده است. این تصویر در حالی به نمایش درآمده که صدای آن در فضایی دلنشین و با آهنگینی خاص می‌پیچد.
قمری افسرده در چین چو هزاران
بر سر سرو سهی به نغمه والحان
هوش مصنوعی: پرنده‌ای غمگین در سایه درختی بلند مانند هزاران دیگر، با آهنگ و نغمه‌ای دل‌نشین آواز می‌خواند.
شاخ به شاخ از سر نشاط پریده
هوش مصنوعی: در اوج شادابی و خوشحالی، سرها به هم نزدیک شده و در هم تنیده است.
اصلحک الله ای نگار پری روی
ای صنم مشکمو بساخت مشگو
هوش مصنوعی: خدایا تو نگار زیبا و خوش‌فرم مرا اصلاح کن، ای محبوبی که بوی مشک از تو بر می‌خیزد.
شو به سیاحت به سیر باغ و لب جو
تا من و تو در مدیح ضامن آهو
هوش مصنوعی: به گشت و گذار در باغ و کنار آب برو، تا من و تو در ستایش و مدح ضامن آهو باشیم.
ذکر مسمط کنیم و فکر قصیده
هوش مصنوعی: موضوعاتی را که به صورت ابتدایی و مختصر بیان شده‌اند، بررسی کنیم و سپس به جزئیات و موضوعات عمیق‌تر بپردازیم.
قبله هفتم امام هشتم شیعه
ماه کواکب سپاه مهر طلیعه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که امام هشتم شیعه، به عنوان یک شخصیت مهم و محبوب، جایگاه ویژه‌ای دارد. او در میان دیگر امامان و شخصیت‌های مذهبی چنان درخشان است که مانند ماهی در میان ستاره‌ها می‌درخشد و نشانه‌ای از امید و نور است.
مظهر حق اصل دین معین شریعه
آنکه ز حکمش بود برسم ودیعه
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت وجود مقدس و ویژگی‌های آن اشاره دارد. در آن به این موضوع پرداخته می‌شود که شخصی که مظهر حق و حقیقت است، پایه‌گذار دین و شریعت می‌باشد و دستورات او به عنوان ارثیه‌ای از دانش و حکمت در نظر گرفته می‌شود. به عبارتی، حکمت و قوانین او می‌تواند به عنوان ارثی برای پیروانش تلقی شود.
روح در اجسام خلق و نور به دیده
هوش مصنوعی: روح در تن‌ها وجود دارد و نوری در چشم‌ها تابیده است.
خسرو بطحا خدیو خطه امکان
شاه مدینه پناه ملک خراسان
هوش مصنوعی: خسرو بطحا، فرمانروای بهترین سرزمین‌ها و پادشاه مدینه، پناهگاه و حامی پادشاه خراسان است.
آنکه به جای کلام ایزد منان
همره او بوده هر چه موسی عمران
هوش مصنوعی: کسی که در کنار کلام خداوند قرار دارد، هرچه که موسی پسر عمران بوده است.
در جبل طور گفته یا که شنیده
هوش مصنوعی: در کوه طور، سخنی گفته یا شنیده شده است.
ای که به ادریس در مدارس تجرید
شخص تو آموخته مباحث توحید
هوش مصنوعی: ای کسی که در مدارس ادریس، مباحث توحید را از شخصیت خود آموخته‌ای.
کنز خفی را هدایت تو مقالید
خوشه توحید جبرئیل به تقلید
هوش مصنوعی: خزانه‌ای پنهان در دست توست و کلید گنجینهٔ ایمان را فرشته جبرئیل در دستان تو قرار داده است، تا تو بتوانی از آن بهره‌برداری کنی.
در ازل از خرمن جلال تو چیده
هوش مصنوعی: در آغاز، از خزانه عظمت و شکوه تو، برداشت کرده‌اند.
زاده موسی بن جعفر ای علوی جاه
ای که شب و روز زائر تو به درگاه
هوش مصنوعی: ای فرزند موسی بن جعفر، ای نسبتی که به عالم علوی داری، تویی که در طول شب و روز، زائران بر درگاهت حاضر می‌شوند.
ساخته درک مقام سیر الی الله
سهل بود در زیارت تو اگر راه
هوش مصنوعی: درک و فهم مقام نزدیک شدن به خداوند آسان بود، اگر راهی برای دیدن تو وجود داشت.
با مژه سازند طی راه به عیده
هوش مصنوعی: با مژه‌هات مسیر را برای کسی هموار کن.
ای که ملق ز کبریا به رضایی
مامن اشرف ضامن غربائی
هوش مصنوعی: ای کسی که در علو و بزرگی مایه‌ رهایی و آرامش هستی، تو که قرارگاه و پناهگاه برترین‌ها و والاترین‌ها هستی.
حجت الاسلام و کعبه فقرایی
چون به صفت مظهر جمال خدایی
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف افرادی اشاره دارد که به عنوان نمایندگان و الگوهایی از خوبی و زیبایی‌های الهی شناخته می‌شوند. به عبارت دیگر، این افراد به جایی رسیده‌اند که صفات زیبای الهی را در خود نهادینه کرده‌اند و می‌توانند به دیگران از این جمال و زیبایی‌ها الهام ببخشند.
عقل بکنه جلال تو نرسیده
هوش مصنوعی: عقل قادر به درک عظمت و جلال تو نیست.
نور رخت شعله داده شمع هدا را
علم تو ظاهر نموده دین خدا را
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو مانند نوری است که شمع هدایت را روشن می‌کند و علم و آگاهی تو حقیقت دین خدا را آشکار می‌سازد.
خضر ز جوی تو برده آب بقا را
پنجه قدرت قبای صبر و صفا را
هوش مصنوعی: ابتدا، خضر (که نماد جاودانگی و بقا است) از جوی تو آب زندگی را به‌دست آورده است. او با قدرت و نیروی خود، لباس صبر و پاکی را به تن کرده است. این اشاره به ارزش‌های انسانی و معنوی دارد که با تحمل و صفا به دست می‌آید.
به رقد زیبا و قامت تو بریده
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و قامت لطیف تو، دل عاشقانه‌ام بی‌تاب شده است.
سیر مقام تو را به سرعت بسیار
گر که شده جبرنئیل و هم طلبکار
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است مقام و جایگاه تو به سرعت پیشرفت کند و حتی مانند جبرئیل باشد، اما در عین حال باید توجه داشته باشی که طلباتی از تو وجود دارد.
راه نبرده به سوی بارگه داد
بال و پرویر فتد ز کار به یک باز
هوش مصنوعی: در راهی که به درگاه خدا منتهی نمی‌شود، اگر پرواز و بال و قدرت هم داشته باشی، باز هم به نتیجه‌ای نخواهی رسید.
صد ره اگر بر فراز سدره دویده
هوش مصنوعی: اگر هزار بار هم بر بلندی درخت سدره بدوید،
صبح به روی تو کرده کسب شفق را
آیت عظمی رخ تو رب فلق را
هوش مصنوعی: صبح با نور چهره تو، شفق را به کمال می‌آراید و چهره تو همانند نشانه‌ای بزرگ برای صبحگاهان است.
لیل و نها از تو جسته نظم نسق را
فر خدا معنی هویت حق را
هوش مصنوعی: شب و روز از تو فاصله گرفته‌اند، نظم و ترتیب جهان به خواست خداوند به وجود آمده است و این نشانگر حقیقت وجود خداوند است.
چشم دل از روی حق نمای تو دیده
هوش مصنوعی: چشم دل من به زیبایی‌های واقعی تو نگاهی می‌کند.
خاک خراسان ز مقدم تو بهشت است
بلکه بر روضه‌ات بهشت کنشت است
هوش مصنوعی: خاک خراسان به سبب حضور تو مانند بهشت شده است، اما حقیقتاً بهشت واقعی در وجود توست.
در بر چشم کسی که پاک سرشت است
بهر رواقت بهشت نسبت زشت است
هوش مصنوعی: در چشمان شخصی که روحی پاک دارد، هر چیزی که بهشت را به یاد بیاورد، حس خوبی به همراه ندارد.
آن که شنیده چه سود آنکه ندیده
هوش مصنوعی: کسی که فقط شنیده و ندیده، چه فایده‌ای برایش دارد؟
ای شرف و اشرف نتایج آدم
شادی احباب در عزای تو ماتم
هوش مصنوعی: ای بزرگ‌ترین و والاترین مقام نتایج انسانی، شادی دوستان در عزای تو تبدیل به غم و اندوه شده است.
ماه صفر را غم تو کرده محرم
بهر تو ای نور چشم آدم و عالم
هوش مصنوعی: در ماه صفر، غم تو باعث شده است که این ماه به حالتی خاص و محرم تبدیل شود، زیرا تو ای نور چشم انسان‌ها و جهانیان، در دل‌هایمان جا داری.
خون ز فلک جای اشک دیده چکیده
هوش مصنوعی: آسمان از گریه‌های ما پر شده و اشک‌هایمان به صورت خون درآمده است.
آنکه ز شهر مدینه در به درت کرد
سوی خراسان مصمم سفرت کرد
هوش مصنوعی: کسی که از شهر مدینه به دور و بی‌جا شده و به سمت خراسان عزم سفر کرده است.
از شرر زهر پر ز خون جگرت کرد
بستر تو خاک و خشت جای سرت کرد
هوش مصنوعی: از درد شدیدی که در دل داری، زمین و خاک مجلسی برای سر تو فراهم کرده است.
پرده شرم و حیای خویش دریده
هوش مصنوعی: شجاعت و جسارت فرد باعث شده است تا بر حیا و شرم خود غلبه کند.
چون اثر زهر در تن تو عیان شد
جسم عزیزت ز درد سیر ز جان شد
هوش مصنوعی: وقتی که اثر زهر در وجود تو مشخص شد، جسم با ارزش و گرانبهای تو به دلیل درد، از زندگی سیر و خسته شد.
خاک عزایت بهفرق کون و مکان شد
نور الهی خموش گشت و عیان شد
هوش مصنوعی: خاک عزای تو به اندازه‌ای از دنیا و زمان جدا شد که نور الهی خاموش گشت و نمایان شد.
قدر تو با این صفات و ذات حمیده
هوش مصنوعی: ارزش تو به خاطر این ویژگی‌ها و ذات نیکو، بسیار بالاست.
خواهر زارت بسر نبود به دوران
در دم مرگ تو ای غریب خاک خراسان
هوش مصنوعی: خواهر بیچاره‌ات در این لحظه سخت، در کنار تو نیست و در آخرین لحظات زندگی‌ات در خاک خراسان، غریب و تنها به سر می‌بری.
تا نگرد حال تو به دیده گریان
زین طرف و آن طرف تنت شده غلطان
هوش مصنوعی: قبل از این که حال تو به وضعیت ناگواری برسد و از طرفی به سمت دیگری بیفتی، بهتر است که مراقب خودت باشی.
لحظه به لحظه چو شخص مارگزیده
هوش مصنوعی: هر لحظه مانند فردی است که از نیش مار گزیده شده باشد.
باز غم و غصه کرد روز مرا شب
سوخت دل من به حالت دل زینب
هوش مصنوعی: روز مرا دوباره غم و اندوه پر کرده و دل من به خاطر حال زینب در آتش است.
نداشت چه حالی به قتلگاه که یارب
دید ز نعل سمند و از سم مرکب
هوش مصنوعی: او در قتلگاه، حال و روز خوبی نداشت و وقتی به نشانه‌های نعل سم اسب و اثرات سم مرکب نگریست، به شدت متأثر و دلگیر شد.
جسم حسین را به خون و خاک طپیده
هوش مصنوعی: بدن حسین در خون و خاک آغشته شده است.
صورت اطفال ناز پرور غمگین
روی یتیمان آل عترت یاسین
هوش مصنوعی: صورت‌های بچه‌های ناز پرور، غمگین و ناراحت هستند و این ناراحتی به خاطر یتیمان اهل بیت یاسین است.
نیلی از دست شمر کافر بی‌دین
هر یکی از یک طرف به دیده خونین
هوش مصنوعی: نیل، که به رنگ آبی تیره اشاره دارد، در اثر ظلم و بی‌دینی شمر کافر به حال زار و نزار درآمده و هر سمت آن به گونه‌ای به خون آغشته شده است.
رو به بیابان به پای خار خزیده
هوش مصنوعی: پای راهی رفته که در بیابان پر از خار و خاشاک است.
عصمت حق عترت رسول گرامی
گشته ذلیل و اسیر و کوفی و شامی
هوش مصنوعی: نجابت و پاکی خاندان پیامبر بزرگوار، به ذلت و بردگی افتاده و در دست کوفی‌ها و شامی‌ها گرفتار شده است.
گوئی آل رسول را به تمامی
بهر کنیزی از برای غلامی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که برای خدمت به خداوند، پیروان و خانواده پیامبر را به عنوان کنیزان و غلامانی در نظر می‌گیری.
نسل معاویه پلید خریده
هوش مصنوعی: نسل معاویه که افراد فساد و بدی هستند، به نیرنگ و تزویر خود ادامه می‌دهند.
عارض زینب که بود مهر نقابش
موی پریشان به چهره گشت حجابش
هوش مصنوعی: زینب با چهره‌ای زیبا و موهای پریشان، همچون پوششی بر روی چهره‌اش قرار گرفته است.
غصه نامحرمان و بزم شرابش
زد به جهان آنچنان به قلب کبابش
هوش مصنوعی: غم و اندوه ناشی از بی‌خبر بودن از رازها و لذت‌های بزم شراب به قدری بر دل او تأثیر گذاشته که دلش مانند کبابی شده است و این احساس، جهان را تحت تأثیر قرار داده است.
شعله که مرگ خود از خدا طبیده
هوش مصنوعی: شعله‌ای که به آتش می‌افتد، مرگ خود را از خدا درخواست کرده است.
ای شه طوسی که ساخته ره دورت
دور مرا از حضور بزم سرورت
هوش مصنوعی: ای شاه طوس، تو که راهت را برای من به دور ساخته‌ای، از حضور در جشن و سرور تو محرومم.
ای تو سلیمان و ماسوا همه مورت
گوی به خدام آستان حضورت
هوش مصنوعی: ای تو مانند سلیمان، و دیگران همه به مرگ تو می‌رسند، به خدمتگزاران آستانت بگو.
گفته (صامت) کننده ثبت جریده
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که کسی یا چیزی که باعث ثبت یا ضبط اطلاعات یا افکار می‌شود، در حال گوش دادن یا سکوت است. به عبارت دیگر، وقتی که اطلاعات در حال نوشته شدن یا ثبت شدن هستند، تأکید بر حضور یک شخص یا عنصر بی‌صدا وجود دارد که نمی‌خواهد همراه با این ثبت، صدای خود را به میان بیاورد.