گنجور

شمارهٔ ۱ - مسمط در ستایش پروردگار

اول ایجاد چون خدای تعالی
کرد پدید از قلم چو صورت اشیاء
گفت قلم بهر وصف ایزد یکتا
ای ز صفات تو، ذات پاک تو پیدا
در دل هر ذره قدرت تو هویدا
هر کسی از چاره دست وی شده کوته
سوی تو آورده روی درگه و بیگه
جمله تو را بنده گر گدا و اگر شه
علم تو چون قدر توز عیب منزه
قدر تو چون علم تو ز نقص مبرا
نیست کسی را به کنه معرفت پی
مرغ نفس روز و شب به گفتن یاحی
کرده به تن آشیان قرب تو را طی
جلوه حسن تو گر نتافته بروی
روح به زندان گرفته بهر چه ماوا
مخزن عقل هر آنکه باشد ز گهر پر
کرد به صنع خایی تو تفکر
در عجب ابلیس شد ز عجب و تکبر
در شب معراج گفت بهر تحیر
آدم خاکی کجا و عالم بالا
هر که به راه محبت تو قدم زد
دولت جاوید جست و عزت سرمد
کار مجاز از حقیقت تو موید
عشق اگر از تو نیست بهر چه نبود
هیکل مجنون جدا ز هیبت لیلا
هر که شد اندر حریم قرب تو محرم
شاهی او شد به کائنات مسلم
نسل بنی‌آدم از تو گشت مکرم
گرنه تو را بنگرد به قالب آدم
سجده به آدم کند ملائکه؟ حاشا!
دانش کونین در صفات تو قاصر
نیست کسی را به جز تو یاور و ناصر
بود ازل را وجود تست معاصر
قصد عبودیت چهار عناصر
خاصه معبودی و تو قادر و دانا
قهر تو اهل غرور را شده ناکب
مهر به جنگ سپهر ز امر تو راکب
سیر فلک را مشیت تو مراکب
جلوه شمع شهود هفت کواکب
شاهد یکتایی تو شاهد یکتا
نیست به قصد جلالت تو رسیدن
حضرت جبریل را مجال پریدن
راه تو رفتن خوش است و روی تو دیدن
در شجر از جلوه تو گاه بریدن
اره خجل شد ز طاقت زکریا
طوطی شیرین سخن شکر شکن از تو
بلبل شیدا به گل کند سخن از تو
بویسمن از تو عطر یاسمن از تو
صانع صنعت گری که در چمن از تو
سوسن اسود شگفت و لاله حمرا
طره سنبل ز تاب جعد تو پرچین
سوی تو نرگس گشاده دیده حق بین
روی شقایق ز جام شوق تو رنگین
معنی توحید تست لفظ ریاحین
کز خط ریحان سبز می‌شود افشا
گلشن ایجاد را ز حکم تو رونق
لاله به سیر چمن ز وصل تو ملحق
مست مدام از شراب لعل مروق
مصدر اسرار تست ذکر انا الحق
کز لب منصور غنچه می‌شود انشا
نرگس شهلا به طرف باغ چو زنبق
برده چو سرو سهی ز حسن تو رونق
هست ثنای تو در شکوفه مفلق
از پی تعظیم تست بید معلق
خم شده در باغ ایستاده به یک پا
آنچه که مرعی بود به کشور امکان
وانچه نهان است از تصور اعیان
جمله در اوصاف ذات تست ثناخوان
از غم سودای تست گشته پریشان
سنقل آشتفه همچون زلف چلیپا
قلب معارف به داغ مهر تو محزن
امن تحلای تست وادی ایمن
طالب دیدار تست شیخ و بر همین
دیده جمال تو جلوه‌گر که به گلشن
دیدهحیرت شده است نرگس شهلا
خاتم مهر تو مهر کرده لب گل
غنچه نموده به صنعت تو تامل
غرق به سیلاب شبنم است قرمفل
حسن تو را می‌کند اشاره به بلبل
گل به شکر خنده و شکوه به ایما
دیر و حرم در پناه لطف تو آمن
ارض و سما را ز حضرت تو میا من
صانع کونین و خدای مهیمن
عین ستایش تویی ز کعبه مومن
محض پرستش تویی ز معبد ترسا
فیض تو جان را مدد اگر نرساند
تن به تمنای وصل روح بماند
درک صفای تو مشت خاک چه داند
قول تو را نطق عقل کل نتواند
با همه حکمت بلا نعم ولا
دولت لطف تو بهتر از همه دولت
فضل تو اسباب فیض دولت و ملت
وا اسفا نزد حضرتت ز خجالت
غرق گناهیم در سراچه غفلت
بی‌خبر از خود چو باده‌خوار ز صهبا
هر چه بود عیب و نقص از همه پاکی
عین بقا عاری از فنا و هلاکی
در بر تو ماسوی کم از کف خاکی
با تو محاکم کی از محاکمه باکی
با تو محاسب خود از حساب چه پروا
این منم آن مستمند عاصی حیران
صدرنشین سر بر غفلت عصیان
منحرف از راه و رسم مذهب و ایمان
دل به تو مشغول گشته نفس به شیطان
نق عمل از میانه رفته به یغما
مهر جان ذوق بندگی ز دلم برد
شیشه عقلم به سنگ جهل هوا خورد
گشته ز صاف حیات قسمت ما درد
گر پسری زشت و کور از پدری مرد
گفت چو بادام بود چشم تو زیبا
قامت جان خم به زیر بار غم توست
منتظر لطف‌های دم به دم توست
بی‌پر و بی‌بال صیدی از کرم توست
چون دیه با عاقله است از کرم توست
دادن کالا به شخص گمشده کالا
ای غم روی تو مونس شب و روزم
نور لقای تو شمع بزم فروزم
قهر تو سرمیه رضا است هنوزم
چون تو پسندی که من به حشر بسوزم
مدعیان هر طرف کنند تماشا
جنت و حور وقصور و کوثر و غلمان
نار حجیم و شرار دووزخ سوزان
در بر من هست با رضای تو یکسان
چون تو رضایی که من به دوزخ سوزان
سوزم هر دم به زیر سایه طوبی
لایق هر کس هر آنچه دیده وادادی
بر رخ هر کس دری ز لطف گشادی
اول و آخر به جز تو نیست مرادی
گر به تمنا نمی‌رسیم و تو شادی
عین تمنای ما است ترک تمنا
نیست بخوان کرم به جز تو کریمی
صاحب احسان خاص و لطف عمیمی
مبدء اشیاء معید عرش عظیمی
رازق و رحمانی و روف و رحیمی
خالق سبحانی و حکیمی و دانا
عین کمالات در وجود تو کامل
رسم خدایی بود به اسم تو شامل
بر همه کس کوه کوه فیض تو نازل
حی و سمیع و بصیر و عالم و عادل
قادر و قیوم و فرد و وتر و توانا
(صامت) اگر بر در تو روی گذارد
دست دعایی زروی صدق برآرد
روز قیمت ز دیده اشک ببارد
جوهری از سیئات باک ندارد
گرچه فناده ز بار معصیبت از پا

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اول ایجاد چون خدای تعالی
کرد پدید از قلم چو صورت اشیاء
هوش مصنوعی: در آغاز، خداوند جهان را آفرید و با قلم، شکل و صورت اشیاء را به وجود آورد.
گفت قلم بهر وصف ایزد یکتا
ای ز صفات تو، ذات پاک تو پیدا
هوش مصنوعی: قلم برای توصیف خداوند یگانه می‌گوید که ویژگی‌های تو مشخص است و خودت به وضوح نمایان است.
در دل هر ذره قدرت تو هویدا
هوش مصنوعی: در درون هر ذره، نشانه‌ای از قدرت تو به وضوح دیده می‌شود.
هر کسی از چاره دست وی شده کوته
سوی تو آورده روی درگه و بیگه
هوش مصنوعی: هر کسی که از رسیدن به هدفش ناامید شده، به طرف تو می‌آید و در درگاه تو درخواست کمک می‌کند.
جمله تو را بنده گر گدا و اگر شه
علم تو چون قدر توز عیب منزه
هوش مصنوعی: هر کسی از تو و مقام تو بهره‌ای می‌برد، خواه آن فرد فقیر باشد یا توانگر. علم و دانش تو به قدری والا است که هیچ عیبی نمی‌تواند آن را خدشه‌دار کند.
قدر تو چون علم تو ز نقص مبرا
هوش مصنوعی: ارزش و مقام تو به اندازه علم و دانش تو بدون عیب و نقص است.
نیست کسی را به کنه معرفت پی
مرغ نفس روز و شب به گفتن یاحی
هوش مصنوعی: هیچ کس به عمق و حقیقت معرفت نرسیده است؛ زیرا مرغ نفس انسان همیشه در پی خواسته‌ها و آرزوهای خود به سر می‌برد و تنها با گفتن عباراتی مثل "یا حی" (ای زنده) به خداوند روی می‌آورد.
کرده به تن آشیان قرب تو را طی
جلوه حسن تو گر نتافته بروی
هوش مصنوعی: در وجودم زندگی‌ام را وقف محبت تو کرده‌ام، و زیبایی‌های تو چنان دلنواز است که اگر با نگاهی به من نگاهم کنی، سرشار از عشق و شور می‌شوم.
روح به زندان گرفته بهر چه ماوا
هوش مصنوعی: روح در حالتی اسیر و گرفتار است، و برای چه دلیلی در این مکان محصور شده است.
مخزن عقل هر آنکه باشد ز گهر پر
کرد به صنع خایی تو تفکر
هوش مصنوعی: هر کس که به خوبی فکر کند و عقلش را پرورش دهد، می‌تواند از خلاقیت و نبوغ تو بهره‌مند شود.
در عجب ابلیس شد ز عجب و تکبر
در شب معراج گفت بهر تحیر
هوش مصنوعی: ابلیس به خاطر تعجب و خودبینی‌اش در شب معراج حیرت‌زده شد و چیزی گفت که به حیرت او اشاره داشت.
آدم خاکی کجا و عالم بالا
هوش مصنوعی: آدم‌های زمینی چه ارتباطی با دنیای معنوی و آسمانی دارند؟
هر که به راه محبت تو قدم زد
دولت جاوید جست و عزت سرمد
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر عشق و محبت تو قدم بردارد، به خوشبختی ابدی و honor دائمی دست خواهد یافت.
کار مجاز از حقیقت تو موید
عشق اگر از تو نیست بهر چه نبود
هوش مصنوعی: اگر کار تو فقط از روی ظاهر و مجاز باشد، عشق واقعی به تو تعلق ندارد. اگر عشق واقعی از جانب تو نیست، پس به چه دلیل این احساس وجود دارد؟
هیکل مجنون جدا ز هیبت لیلا
هوش مصنوعی: بدن مجنون از زیبایی و جاذبه لیلا جداست.
هر که شد اندر حریم قرب تو محرم
شاهی او شد به کائنات مسلم
هوش مصنوعی: هر کسی که به نزدیکی و قرب تو دست یابد، مانند یک شاه در میان موجودات و جهان خیال می‌کند که به تمام کائنات دسترسی دارد.
نسل بنی‌آدم از تو گشت مکرم
گرنه تو را بنگرد به قالب آدم
هوش مصنوعی: نسل آدمی به سبب تو محترم و ارجمند شده است، وگرنه اگر به ظاهر آدم نگاه کنیم، تو نیز همچون دیگران هستی.
سجده به آدم کند ملائکه؟ حاشا!
هوش مصنوعی: آیا فرشتگان بر آدم سجده کنند؟ هرگز!
دانش کونین در صفات تو قاصر
نیست کسی را به جز تو یاور و ناصر
هوش مصنوعی: هیچ کس جز تو نمی‌تواند به درستی به صفات و ویژگی‌های تو پی ببرد و درک کند، زیرا علم و دانش موجود در عالم قادر به شناخت کامل تو نیست.
بود ازل را وجود تست معاصر
قصد عبودیت چهار عناصر
هوش مصنوعی: وجود تو، آغاز و سرآغاز همه چیز است و هدف از آفرینش، بندگی و عبادت تو در میان چهار عنصر دنیایی است.
خاصه معبودی و تو قادر و دانا
هوش مصنوعی: تو معبود ویژه‌ای هستی و دارای قدرت و دانش بسیار.
قهر تو اهل غرور را شده ناکب
مهر به جنگ سپهر ز امر تو راکب
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو باعث شده است که کسانی که مغرورند، شکست بخورند. وجود تو به مانند سواری است که در مقابل آسمان و سرنوشت ایستادگی می‌کند.
سیر فلک را مشیت تو مراکب
جلوه شمع شهود هفت کواکب
هوش مصنوعی: حرکت آسمان‌ها به خواست تو است و وجود من مانند چراغی است که هفت ستاره را به نمایش می‌گذارد.
شاهد یکتایی تو شاهد یکتا
هوش مصنوعی: تو تنها شاهدی هستی که بی‌همتاست.
نیست به قصد جلالت تو رسیدن
حضرت جبریل را مجال پریدن
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و جلال تو، جبریل (فرشته وحی) هم فرصتی برای پرواز و رسیدن به تو ندارد.
راه تو رفتن خوش است و روی تو دیدن
در شجر از جلوه تو گاه بریدن
هوش مصنوعی: راه رفتن به سوی تو خوشایند است و دیدن چهره‌ات دل‌انگیز، گاهی درختان نیز از زیبایی تو شگفت‌زده می‌شوند.
اره خجل شد ز طاقت زکریا
هوش مصنوعی: ذکر زکریا او را شرمنده و ناتوان کرد.
طوطی شیرین سخن شکر شکن از تو
بلبل شیدا به گل کند سخن از تو
هوش مصنوعی: پرنده‌ای با صدای دل‌نواز و شیرین، برای تو غزل‌خوانی می‌کند و بلبل عاشق هم در صحبت از تو به باغ گل اشاره می‌کند.
بویسمن از تو عطر یاسمن از تو
صانع صنعت گری که در چمن از تو
هوش مصنوعی: عطر یاسمن تو به مشام می‌رسد و تویی که هنر و صنعت را در باغ به ما عطا کرده‌ای.
سوسن اسود شگفت و لاله حمرا
هوش مصنوعی: سوسنی سیاه و لاله‌ای سرخ، هر دو زیبایی‌های خاص خود را دارند و شگفتی‌هایی در طبیعت به شمار می‌روند.
طره سنبل ز تاب جعد تو پرچین
سوی تو نرگس گشاده دیده حق بین
هوش مصنوعی: شده که زیبایی‌های موی تو همچون سنبل، به خاطر جاذبه‌ی خاصی که دارد، به سمت تو می‌کشد و در این میان، نرگس با چشمان باز و حق‌طلب در انتظار توست.
روی شقایق ز جام شوق تو رنگین
معنی توحید تست لفظ ریاحین
هوش مصنوعی: شادی و عشق تو باعث شده تا رنگ شقایق‌ها زیبا و پرطراوت شود و این نشان‌دهنده‌ی مفهوم یگانگی و توحید است. واژه‌ی "ریحان" هم به نوعی زیبایی و طراوت را تداعی می‌کند.
کز خط ریحان سبز می‌شود افشا
هوش مصنوعی: از بوی خوش ریحان، رازها فاش می‌شوند.
گلشن ایجاد را ز حکم تو رونق
لاله به سیر چمن ز وصل تو ملحق
هوش مصنوعی: باغ به خاطر اراده تو زیباتر شده و گل‌های لاله به سبب وصال تو به شکوفایی و سرزندگی در چمن پیوسته‌اند.
مست مدام از شراب لعل مروق
مصدر اسرار تست ذکر انا الحق
هوش مصنوعی: به طور مداوم از شراب قرمز مست باش که منبع اسرار توست. ذکر "من حق هستم" را در ذهن خود داشته باش.
کز لب منصور غنچه می‌شود انشا
هوش مصنوعی: از لب‌های منصور، غنچه‌ای به وجود می‌آید.
نرگس شهلا به طرف باغ چو زنبق
برده چو سرو سهی ز حسن تو رونق
هوش مصنوعی: نرگس زیبای شهلا به سمت باغ می‌رود، مانند زنبق، و مانند سرو بلند از زیبایی تو سرشار است.
هست ثنای تو در شکوفه مفلق
از پی تعظیم تست بید معلق
هوش مصنوعی: ستایش تو در شکوفه‌هایی که به خاطر احترام و ارادت به تو هستند، وجود دارد. مانند درخت بیدی که به خاطر ادب و احترام، در حال تعظیم و فرود آمدن است.
خم شده در باغ ایستاده به یک پا
هوش مصنوعی: کسی در باغ در حالی که به یک پا ایستاده، خم شده است.
آنچه که مرعی بود به کشور امکان
وانچه نهان است از تصور اعیان
هوش مصنوعی: هر آنچه در کشور ممکن و واقعی است، در دسترس است و آنچه که در خیال و تصور وجود دارد، ممکن است مخفی و ناپیدا بماند.
جمله در اوصاف ذات تست ثناخوان
از غم سودای تست گشته پریشان
هوش مصنوعی: تمامی اوصاف و ویژگی‌های تو را مدح می‌گویند و از آنجا که عشق و دلدادگی تو در دل‌ها ایجاد غم کرده، همه به این حالت پریشان و ناراحت هستند.
سنقل آشتفه همچون زلف چلیپا
هوش مصنوعی: آشفتگی سنجی به مانند زلفی که به شکل چلیپا در آمده است.
قلب معارف به داغ مهر تو محزن
امن تحلای تست وادی ایمن
هوش مصنوعی: قلب دانش‌ها بر اثر عشق تو به مکانی امن و پاک تبدیل شده است که در آن آسایش و امنیت وجود دارد.
طالب دیدار تست شیخ و بر همین
دیده جمال تو جلوه‌گر که به گلشن
هوش مصنوعی: من مشتاق دیدار تو هستم، ای شیخ، و به همین خاطر جمال تو در گلشن به نمایش درآمده است.
دیدهحیرت شده است نرگس شهلا
هوش مصنوعی: چشمان نرگس زیبا پر از شگفتی و حیرت شده است.
خاتم مهر تو مهر کرده لب گل
غنچه نموده به صنعت تو تامل
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو همانند مهر درخشان بر گل‌ها نشسته و مانند غنچه‌ای خوشبو و دلنشین شکل گرفته است. هنر و ذوق تو در این خلق و زیبایی قابل تأمل است.
غرق به سیلاب شبنم است قرمفل
حسن تو را می‌کند اشاره به بلبل
هوش مصنوعی: حسن تو مانند درخشش شبنم در دل شب است و این زیبایی به بلبل الهام می‌دهد.
گل به شکر خنده و شکوه به ایما
هوش مصنوعی: گل با لبخند شیرین و زیبا، شکایتش را با اشاره‌ای به تصویر می‌کشد.
دیر و حرم در پناه لطف تو آمن
ارض و سما را ز حضرت تو میا من
هوش مصنوعی: در این جهان، هم در دیر (مکان عبادت) و هم در حرم (مکان مقدس) در سایه‌ی رحمت تو احساس امنیت می‌کنم. زمین و آسمان را از وجود تو می‌خواهم.
صانع کونین و خدای مهیمن
عین ستایش تویی ز کعبه مومن
هوش مصنوعی: خالق جهان و خداوند بزرگ، شایسته‌ترین ستایش‌ها از توست، ای سرچشمه ایمان.
محض پرستش تویی ز معبد ترسا
هوش مصنوعی: تو به خاطر پرستش تو از معبد ترسایان هستی.
فیض تو جان را مدد اگر نرساند
تن به تمنای وصل روح بماند
هوش مصنوعی: اگر فیض و رحمت تو، جان را یاری نکند، حتی اگر جسم به آرزوی وصل نرسد، روح همچنان باقی خواهد ماند.
درک صفای تو مشت خاک چه داند
قول تو را نطق عقل کل نتواند
هوش مصنوعی: خاک و خاکی که از آن ساخته شده‌ایم، چگونه می‌تواند زیبایی و صفای تو را درک کند؟ سخنان تو آن‌قدر عمیق و حکیمانه هستند که حتی عقل کل هم قادر به بیان آن‌ها نیست.
با همه حکمت بلا نعم ولا
هوش مصنوعی: هر چه دانش و حکمت داشته باشی، در برابر بلا و ناپایداری‌ها ناتوانی.
دولت لطف تو بهتر از همه دولت
فضل تو اسباب فیض دولت و ملت
هوش مصنوعی: دولت و نعمت تو از هر چیز دیگری بهتر است، زیرا لطف و محبت تو به همه چیز و همه کس برکت می‌بخشد و باعث رونق و سعادت ملت می‌شود.
وا اسفا نزد حضرتت ز خجالت
غرق گناهیم در سراچه غفلت
هوش مصنوعی: آه، چقدر متأسفم که در حضور تو از شرم و خجالت غرق در گناه هستیم و در دنیای بی‌خود و غفلت به سر می‌بریم.
بی‌خبر از خود چو باده‌خوار ز صهبا
هوش مصنوعی: انسانی که بی‌خبر از حال خود است، مانند می‌نوشی است که تحت تأثیر الکل احوالش را فراموش کرده و به خواب و خیال رفته است.
هر چه بود عیب و نقص از همه پاکی
عین بقا عاری از فنا و هلاکی
هوش مصنوعی: هر چه عیب و نقصی وجود دارد، از همه دور است. در واقع، ذات پاک بقا، از زوال و نابودی خالی است.
در بر تو ماسوی کم از کف خاکی
با تو محاکم کی از محاکمه باکی
هوش مصنوعی: در کنار تو هیچ چیز دیگری کمتر از خاک نیست و من از قضاوت یا محاکمه با تو هیچ ترسی ندارم.
با تو محاسب خود از حساب چه پروا
هوش مصنوعی: با تو که هستم، نگران حساب و کتاب خود نیستم.
این منم آن مستمند عاصی حیران
صدرنشین سر بر غفلت عصیان
هوش مصنوعی: این من هستم، شخصی که در فقر و نادانی غرق شده و در حالت سردرگمی به سر می‌برم، بدون توجه به عواقب کارهایم نشسته‌ام.
منحرف از راه و رسم مذهب و ایمان
دل به تو مشغول گشته نفس به شیطان
هوش مصنوعی: از مسیر صحیح دین و ایمان منحرف شده‌ام، دل و فکر من به تو مشغول شده و نفس‌ام به وسوسه‌های شیطانی دچار شده است.
نق عمل از میانه رفته به یغما
هوش مصنوعی: عمل و کار از بین رفته و به طور کامل از دست رفته است.
مهر جان ذوق بندگی ز دلم برد
شیشه عقلم به سنگ جهل هوا خورد
هوش مصنوعی: عشق و محبت باعث شد که عزت نفس و آگاهی‌ام را از دست بدهم و دلم دچار سردرگمی و بی‌خبری شد.
گشته ز صاف حیات قسمت ما درد
گر پسری زشت و کور از پدری مرد
هوش مصنوعی: زندگی برای ما تنها درد و رنج به ارمغان آورده است، چرا که ما از پدری ناپخته و نامناسب به دنیا آمده‌ایم، مثل پسری که هم زشت است و هم نابینا.
گفت چو بادام بود چشم تو زیبا
هوش مصنوعی: چشم‌های تو مانند بادام زیبا و دلنشین است.
قامت جان خم به زیر بار غم توست
منتظر لطف‌های دم به دم توست
هوش مصنوعی: جان من به خاطر غم تو خم شده و در انتظار لطف‌های مداوم توست.
بی‌پر و بی‌بال صیدی از کرم توست
چون دیه با عاقله است از کرم توست
هوش مصنوعی: انسانی بی‌پر و بال، همانند صید خوشحال و امنی از لطف توست، مانند دیه‌ای که با ساکنان خود، به آرامی و محبت زندگی می‌کند، از نوازش و مهربانی توست.
دادن کالا به شخص گمشده کالا
هوش مصنوعی: اگر کالا را به شخصی بدهیم که آن کالا در اختیار او نیست، عملاً کاری بی‌معنی انجام داده‌ایم.
ای غم روی تو مونس شب و روزم
نور لقای تو شمع بزم فروزم
هوش مصنوعی: ای غم زیبایی تو، همراه و همدم من در شب و روز است. نور دیدار تو، شمع روشنایی بزم و جشن من را فراهم می‌کند.
قهر تو سرمیه رضا است هنوزم
چون تو پسندی که من به حشر بسوزم
هوش مصنوعی: قهر تو برای من شوری و امید است و هنوز هم اگر تو بخواهی، من آماده‌ام که در قیامت، برای عشق تو بسوزم.
مدعیان هر طرف کنند تماشا
هوش مصنوعی: رقابت‌کنندگان از هر سو شروع به تماشا و قضاوت می‌کنند.
جنت و حور وقصور و کوثر و غلمان
نار حجیم و شرار دووزخ سوزان
هوش مصنوعی: بهشت و حوریان زیبا و قصرها و نهر کوثر و پسران جوان و آتش بزرگ و شعله‌های سوزان جهنم.
در بر من هست با رضای تو یکسان
چون تو رضایی که من به دوزخ سوزان
هوش مصنوعی: در کنار من بودن تو برایم به اندازه‌ی رضایت تو ارزش دارد؛ زیرا برای من رضایت تو همانند آتش دوزخ سوزان است.
سوزم هر دم به زیر سایه طوبی
هوش مصنوعی: هر لحظه در زیر سایه درخت طوبی، دلتنگی و عشق مرا می‌سوزاند.
لایق هر کس هر آنچه دیده وادادی
بر رخ هر کس دری ز لطف گشادی
هوش مصنوعی: هر کس به اندازه‌ای که شایسته است، از خداوند چیزهایی دریافت کرده و بر چهره هر فرد، دری از رحمت و محبت باز شده است.
اول و آخر به جز تو نیست مرادی
گر به تمنا نمی‌رسیم و تو شادی
هوش مصنوعی: در ابتدا و انتهای زندگی، غیر از تو هدفی وجود ندارد. اگر نتوانیم به خواستهٔ خود برسیم، تو خود شادی و خوشبختی ما هستی.
عین تمنای ما است ترک تمنا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به دست آوردن خواسته‌ها و آرزوها برای ما تنها در گروی رها کردن آن‌هاست. به نوعی، اگر بیش از حد به خواسته‌هایمان وابسته شویم، ممکن است از رسیدن به آن‌ها بازبمانیم. این بیانگر این مفهوم است که باید از آرزوهایمان کم کنیم تا به تحقق آن‌ها نزدیک‌تر شویم.
نیست بخوان کرم به جز تو کریمی
صاحب احسان خاص و لطف عمیمی
هوش مصنوعی: به جز تو، هیچ‌کسی نیست که به حقیقت کرم و بخشش واقعی دارای احسان و لطف بزرگ باشد.
مبدء اشیاء معید عرش عظیمی
رازق و رحمانی و روف و رحیمی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف خداوند می‌پردازد که سرچشمه همه چیزهاست. او صاحب عرش بزرگ و رحمان و رحیم است و با لطف و مهربانی‌اش روزی می‌دهد و خلقش را مورد حمایت قرار می‌دهد.
خالق سبحانی و حکیمی و دانا
هوش مصنوعی: خالق پاک و فرزانه‌ای که دارای دانش و حکمت است.
عین کمالات در وجود تو کامل
رسم خدایی بود به اسم تو شامل
هوش مصنوعی: تمام صفات و کمالات به طور کامل در وجود تو وجود دارد، و خداوند به واسطه نام تو این کمالات را در تو تجلی بخشیده است.
بر همه کس کوه کوه فیض تو نازل
حی و سمیع و بصیر و عالم و عادل
هوش مصنوعی: بر همه افرادی که از فیض و بخشش تو بهره‌مند می‌شوند، کوهی عظیم از نعمت‌ها نازل می‌گردد، تو هستی زنده و شنوا و بینا و دانا و عادل.
قادر و قیوم و فرد و وتر و توانا
هوش مصنوعی: این عبارت به ویژگی‌ها و صفات خداوند اشاره دارد. به معنای این است که خداوند نه تنها احاطه کامل بر هستی دارد بلکه او یگانه و بی‌نظیر است و قدرت و توانایی مطلق را داراست.
(صامت) اگر بر در تو روی گذارد
دست دعایی زروی صدق برآرد
هوش مصنوعی: اگر کسی خاموش و بی‌صدا به در خانه‌ات بیاید، با دلی پر از صداقت و نیت نیک، دعایی برای تو خواهد کرد.
روز قیمت ز دیده اشک ببارد
جوهری از سیئات باک ندارد
هوش مصنوعی: روزهایی که انسان در مقابل مشکلات و چالش‌ها قرار می‌گیرد، احساساتش به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و ممکن است اشک بریزد. اما در این روزها، نباید از کارهای ناپسند یا خطاهای گذشته خود احساس ناراحتی کرد، چرا که این احساسات به نوعی درک عمیق‌تری از زندگی و تجربیات ما را به ارمغان می‌آورد.
گرچه فناده ز بار معصیبت از پا
هوش مصنوعی: اگرچه از بار سختی و مشکلات به زمین افتاده‌ام،