اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در خوشنویسی مسلم روزگار و در انشاء سرآمد فضلای بلاغت شعار بود. پدرش بوزارت شاهزاده بدیع الزمان میرزا اشتغال داشت خود بطالب علمی و کسب کمال مساعی جمیله بظهور میآورد و بعد از آن بسپاهیگری مشغول شده در خدمت درمش خان که لله من بود بسر می برد و خان مذکور با او ظرافت ها میکرد و او از این معنی بسیار آزرده خاطر می بود در آن ولا این دو بیت بطرز بوستان حسب حال خود گفته :
هوش مصنوعی: در دوران خودش همانند تلاشی در خوشنویسی داشت و در نوشتن به اوج بلاغت رسیده بود. پدرش در خدمت شاهزاده بدیع الزمان میرزا بود و او با هدف کسب علم و کمال تلاش میکرد. بعد از آن به سپاهیگری مشغول شد و در خدمت درمش خان بود، که برای او مشکلاتی به وجود میآورد و او از این وضعیت ناراضی بود. در آن زمان، دو بیت شعری به سبک بوستان درباره حال و روز خود سرود.
گشت بی صبری من موجب رسوایی من
یکی را برآری و خانی دهی
هوش مصنوعی: به خاطر بیتابی من، رسواییام افزایش یافته است. تو یکی را نجات میدهی و دیگری را به حال خود رها میکنی.
بصد عزتش کامرانی دهی
یکی را بیاری و نوکر کنی
هوش مصنوعی: اگر تو به کسی که به خاطر شرف و مقامش به او احترام میگذاری، کمک کنی و او را به مقام بالایی برسانی، او به تو خدمت خواهد کرد و تحت فرمان تو خواهد بود.
آخر در شهور سنه اثنین و ثلاثین و تسعمایه در هری در خانه خواجه حبیب الله بدست یکی از ترکان کشته شد، این ابیات از جمله اشعار اوست :
هوش مصنوعی: در ماههای سال ۱۳۰۳ هجری شمسی، در شهر هری، خواجه حبیب الله به دست یکی از ترکان کشته شد، و این ابیات از شعرهای او به شمار میرود.
قد بر افراز که کوته شود این افسانه
مشکل حکایتی است که گفتن نمیتوان
هوش مصنوعی: قد بلندت را بر افراز، زیرا این داستان پیچیده، هر چه هم که گفته شود، به سختی قابل بیان است.
برجان و دلم همیشه بیداد از تو
فریاد ز بیداد تو و داد از تو
هوش مصنوعی: همیشه در جان و دل من از تو شکوایه و فریاد به خاطر ظلم و ستمی که به من میکنی، وجود دارد و از تو درخواستی برای انصاف دارم.
روزی با میرزای مذکور بباغ مراد هرات بطریق گشت رفته بودیم و در خانه بیت العشرت مشهور منزل کرده بودیم این رباعی و مطلع را در بدیهه گفته و بدیوار خانه نوشت:
هوش مصنوعی: یک روز با میرزای معروف به باغ مراد هرات رفتیم و در خانه بیت العشرت اقامت داشتیم. در همانجا، این رباعی و مطلع را به طور بداهه گفتم و بر دیوار خانه نوشتم:
فریاد ز تو، هزار فریاد از تو
دردا که گل امیدم از باغ مراد
هوش مصنوعی: یاد تو در دلم مانند هزار فریاد طنینانداز است و افسوس که امیدم مانند گلی از باغ آرزوها پژمرده شده است.
هرگز بمراد دل غمگین نگشاد
افسوس ز هجر یار جانی افسوس
هوش مصنوعی: هرگز دل غمگین به خواستهاش نرسید و از دوری یار خود بسیار افسوس خورد.
و گویا این مطلع حسب حال خود نوشت و مولانا شوقی یزدی این مطلع را تضمین کرده و در پهلوی خط او بدیوار نوشت:
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این متن به حالت و وضعیت نویسنده اشاره دارد و مولانا شوقی یزدی آن را تأیید کرده و بر روی دیوار در کنار نوشتههای او قرار داده است.
ای بی تو گردش فلک بی مدار حیف
بودی و در زمانه نظیری نداشتی
هوش مصنوعی: بدون تو، چرخش زمین بینظم و ترتیب است و حیات تو در این دنیا بینظیر بوده است.