گنجور

۱۹۳- خواجه خلیل

اصلش از حله است اما در نخجوان متولد شده در اوایل جوانی به زرگری اشتغال داشت و بعد از آن که مدتی بوزارت ترکان قیام نمود ترک آن مهم کرده بکلانتری نخجوان اکتفا نمود و در تعمیر آن بلده سعی جمیله بتقدیم رسانیده آثار خیر او در آنجا باقی است در آخر چشمش از حلیه بینائی عاری شده دو نوبت بطواف کعبه مشرف شده این معما باسم اویس از اوست .

گر همی خواهی که از غم های عالم وارهی
چون سبو پر می کنی در پای سروی کن تهی

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اصلش از حله است اما در نخجوان متولد شده در اوایل جوانی به زرگری اشتغال داشت و بعد از آن که مدتی بوزارت ترکان قیام نمود ترک آن مهم کرده بکلانتری نخجوان اکتفا نمود و در تعمیر آن بلده سعی جمیله بتقدیم رسانیده آثار خیر او در آنجا باقی است در آخر چشمش از حلیه بینائی عاری شده دو نوبت بطواف کعبه مشرف شده این معما باسم اویس از اوست .
هوش مصنوعی: این شخص از حله است، اما در نخجوان متولد شده و در اوایل جوانی خود به زرگری مشغول بود. پس از مدتی، در وزارت ترکان فعالیت کرد و سپس به عنوان کلانتر در نخجوان مشغول به کار شد. او در بازسازی و بهبود اوضاع آن منطقه تلاش‌های زیادی کرد و آثار نیکوی او همچنان در آنجا باقی مانده است. در نهایت، او بینایی خود را از دست داد و دو بار به سفر به کعبه رفت. این داستان به اویس نسبت داده شده است.
گر همی خواهی که از غم های عالم وارهی
چون سبو پر می کنی در پای سروی کن تهی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از غم‌ها و مشکلات زندگی رهایی یابی، مانند یک سبو که پر از شراب می‌شود، خود را در پای درختی خالی کن و سرشار از لذت و شادی شو.