گنجور

۲۸- امیر هادی

موسوی است در اوایل حال بطلب علم مشغول بود اما عاشقی زود او را از آن کار باز آورد و بسیار خوش صحبت و خوش خلق بود و در نزد اهل قبضه بسیار مسلم بود، مدتی احتساب ممالک محروسه نواب حضرت صاحبقرانی تعلق بدو داشت در آن حال از او امور منکر صادر شد که نهی آن از جانب صاحب شرع امر معروف بود و در اواخر عمر روزی چند بتولیت آستانه ملایک آشیان روضه ی رضویه علی ساکنهم السلام و التحیه مشرف شده بنظم گفتن میلی میکرد، و این دو سه مطلع از اوست:

بجان رسید دل از محنت جهان ما را
اجل کجاست که منت نهد بجان ما را
رقیبان معتبر در کوی او، من خوار و زار آنجا
سگان را پیش او صد قدر و من بی اعتبار آنجا
نهادی بر دلم داغ نهان و سوختی جان را
بدرد و داغ هجران چند سوزی نامرادان را

و هم این مقطع بدو منسوب است :

نگفتم تیغ کین بردار و اول قتل هادی کن
بگفتا، در ره عاشق کشی هادی نمیخواهم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موسوی است در اوایل حال بطلب علم مشغول بود اما عاشقی زود او را از آن کار باز آورد و بسیار خوش صحبت و خوش خلق بود و در نزد اهل قبضه بسیار مسلم بود، مدتی احتساب ممالک محروسه نواب حضرت صاحبقرانی تعلق بدو داشت در آن حال از او امور منکر صادر شد که نهی آن از جانب صاحب شرع امر معروف بود و در اواخر عمر روزی چند بتولیت آستانه ملایک آشیان روضه ی رضویه علی ساکنهم السلام و التحیه مشرف شده بنظم گفتن میلی میکرد، و این دو سه مطلع از اوست:
هوش مصنوعی: موسوی در اوایل زندگی‌اش به دنبال کسب علم بود، اما عشق زود او را از این مسیر منحرف کرد. او شخصیتی خوش‌زبان و خوش‌اخلاق داشت و در میان اهل علم مورد احترام بسیار بود. مدتی مسؤولیت امور محروسه در اختیار او بود، اما در آن زمان اقداماتی نادرست از او سر زد که نهی آنها از سوی دین الزامی بود. در سال‌های پایانی عمرش، چند روزی به عنوان تولیت آستانه ملایک و روضه‌ی رضویه مشرف شد و به سرودن شعر تمایل پیدا کرد. اینجا دو یا سه بیت از شعرهای اوست:
بجان رسید دل از محنت جهان ما را
اجل کجاست که منت نهد بجان ما را
هوش مصنوعی: دل از دردها و سختی‌های زندگی به تنگ آمده و به مرگ اشاره می‌کند. می‌پرسد که مرگ چه زمانی فرا می‌رسد تا از این دلدردها و رنج‌ها رهایی یابد.
رقیبان معتبر در کوی او، من خوار و زار آنجا
سگان را پیش او صد قدر و من بی اعتبار آنجا
هوش مصنوعی: در کوی محبوب، رقیبان معتبر و باارزشی هستند و من در آنجا همچون موجودی زبون و حقیر به شمار می‌روم. حتی سگان در نزد او مقام و ارزش بیشتری دارند و من در مقابل آنها بی‌اعتبار و بی‌ارزش به نظر می‌آیم.
نهادی بر دلم داغ نهان و سوختی جان را
بدرد و داغ هجران چند سوزی نامرادان را
هوش مصنوعی: در دل من نشانه‌ای از غم و درد وجود دارد که جانم را می‌سوزاند و عشق جدایی چندین بار مرا آزار داده است.
نگفتم تیغ کین بردار و اول قتل هادی کن
بگفتا، در ره عاشق کشی هادی نمیخواهم
هوش مصنوعی: نگفتم که چاقو را بردار و ابتدا هادی را بکش. او پاسخ داد که در راه عاشق‌کشی، هادی را نمی‌خواهم.