گنجور

۲۳- امیر محمد امیر یوسف

سید دانشمند خوش طبع پاکیزه روزگار بود و طبع زیبای او صراف در معانی و لطف عمیمش چاره ساز فقیران بوادی پریشانی، اصل وی از شکراب ری است و والد او میر عز الدین یوسف در ایام سلطان حسین میرزا بهرات رفته بود آن خلاصه سادات ترقی فرمود، در زمان سلطنت حضرت صاحبقران مغفور در خراسان بمنصب صدارت و امارت قیام و اقدام مینمودند، آخر بواسطه شرارت بعضی مفسدان بحکم امیرخان که حاکم خراسان بود در روز چهارشنبه هشتم رجب سنه سبع و عشرین و تسعمایه شهید شد، گویند در آن محل قطعه ای گفته و نزد امیر مذکور فرستاده این یک بیت از آنست .

بناحق ار چه مرا میکشی ولیک به بین
که عاقبت چه کند با تو خون ناحق من

و جناب امیر از غایت اخلاق پسندیده خلقی تخلص میکرده اند این دو سه مطلع از جمله اشعار ایشانست :

باستقبال قدت سرورا رفتار بایستی
بتعریف دهانت غنچه را گفتار بایستی
ما را هوای وصل تو از سر نمیشود
مشتاق خدمتیم و میسر نمیشود
زخیل اهل وفائیم در زمانه تو
سگ توئیم ولی دور از آستانه تو
۲۲- امیر معز الدین محمد: از جمله سادات و نقبای اصفهان است و در فقه و سایر علوم سرآمد علمای زمان خود است و در عنفوان جوانی بشرف طواف بیت الله الحرام و سیدالاأنام علیه الصلوه و السلم و سایر ائمه دین صلواه الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین مشرف شده بود و بعد از آن مدت هفت سال منصب صدارت صاحبقرانی تعلق باو میداشت، آخر ترک آن گفته در روضه منوره ی مقدسه سدره مرتبه رضویه علی ساکنهم السلام و التحیه معتکف شده اوقات با برکات خود را صرف طاعات و عبادات که مقصود از ایجاد ثقلین است میفرمود قطع نظر از فضایل و کمالات و خلق و تواضع و اختلاط ایشان با عامه خلایق نه در مرتبه ایست که در شرح و بیان آید و طبع ایشان در شعر درجه کمال دارد این غزل از ایشان است تخلص ایشان فیضی است .۲۴- امیرتقی الدین محمد: ولد حضرت امیر جمال الدین صدر است در کسب فضایل و تقوی و طهارت دقیقه ای فرو نگذاشتی ودر سخاوت و کرم، و صرف دینار و درم، اقتدا بائمه دین صلواه الله علیهم اجمعین مینمودندی بعضی اوقات در هرات بصدارت من مشغول می بودند، و در اواخر حیات قصد زیارت بیت الله الحرام و زیارت سید انام صلوات الله الملک العلام کرد و در آن راه انواع رنج و عنا مثل قید و زندان کشیده آخر در قدس خلیل داعی حق را لبیک اجابت گفته مرغ روح پر فتوحش بحظایر قدس پرواز کرده همانجا مدفون شد رحمه الله تعالی و کان ذلک فی شهور سنه اربع و اربعین و تسعمایه، سید مذکور در خوش طبعی و خوش صحبتی مسلم و در صنایع شعر و عروض و معما بی بدل عالم بود، این مطلع از اوست :

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سید دانشمند خوش طبع پاکیزه روزگار بود و طبع زیبای او صراف در معانی و لطف عمیمش چاره ساز فقیران بوادی پریشانی، اصل وی از شکراب ری است و والد او میر عز الدین یوسف در ایام سلطان حسین میرزا بهرات رفته بود آن خلاصه سادات ترقی فرمود، در زمان سلطنت حضرت صاحبقران مغفور در خراسان بمنصب صدارت و امارت قیام و اقدام مینمودند، آخر بواسطه شرارت بعضی مفسدان بحکم امیرخان که حاکم خراسان بود در روز چهارشنبه هشتم رجب سنه سبع و عشرین و تسعمایه شهید شد، گویند در آن محل قطعه ای گفته و نزد امیر مذکور فرستاده این یک بیت از آنست .
هوش مصنوعی: سید، دانشمندی خوش طبع و پاکیزه از روزگار خود بود و طبع زیبایش در فهم معانی و مهربانی‌اش برای فقیران کمک بسیار مهمی بود. او از شکراب ری می‌آید و پدرش، میر عزالدین یوسف، در دوران سلطنت حسین میرزا به هرات رفته بود. این خاندان از سادات شناخته شده بودند و در زمان سلطنت صاحبقران، در خراسان مسئولیت‌های مهمی را بر عهده داشتند. اما در نهایت، به دلیل مشکلاتی که برخی افراد مفسد ایجاد کردند، ایشان به دستور امیرخان، حاکم خراسان، در روز چهارشنبه هشتم رجب سال ۱۲۰۰ هجری شمسی به شهادت رسید. گفته می‌شود که ایشان در آن مکان شعری گفته و به امیر مذکور فرستاده که یکی از ابیات آن شعر هنوز در یادها مانده است.
بناحق ار چه مرا میکشی ولیک به بین
که عاقبت چه کند با تو خون ناحق من
هوش مصنوعی: اگرچه تو به ناحق مرا می‌کشی، اما به یاد داشته باش که در نهایت، خون ناحق من چه عواقبی برای تو به دنبال خواهد داشت.
و جناب امیر از غایت اخلاق پسندیده خلقی تخلص میکرده اند این دو سه مطلع از جمله اشعار ایشانست :
هوش مصنوعی: جناب امیر به خاطر ویژگی‌های برجسته اخلاقی خود، به تخلصی خاص معروف بوده‌اند. این دو یا سه بیت از اشعار ایشان، نشانه‌ای از این ویژگی‌هاست:
باستقبال قدت سرورا رفتار بایستی
بتعریف دهانت غنچه را گفتار بایستی
هوش مصنوعی: برای استقبال از قد و قامت زیبای تو، باید به سرفرازی و احترام برخورد کنم و به شیوایی کلامت مانند شکوفه‌ای زیبا بگویم.
ما را هوای وصل تو از سر نمیشود
مشتاق خدمتیم و میسر نمیشود
هوش مصنوعی: ما همیشه به یاد تو هستیم و دلمان برای وصال تو تنگ است، اما در عین حال، نمی‌توانیم به تو دسترسی پیدا کنیم و خدمتگزار تو باشیم.
زخیل اهل وفائیم در زمانه تو
سگ توئیم ولی دور از آستانه تو
هوش مصنوعی: ما از دوستداران و وفاداران تو هستیم، حتی اگر در این زمان به نظر بیاید که مثل سگ در خدمت تو هستیم، اما از درگاه تو دور هستیم.