گنجور

۷- فریدون حسین میرزا

او نیز از جمله اولاد و امجاد آن سرور ارباب سداد است، بقوت بازو و شوکت و شجاعت و پیل تنی سرور ارباب جدل و عنا بود، قدرت بازوی او در کمانداری تا بحدی بود که اگر کمان رستم بدستش افتادی در یک کشش درهم شکستی، حدت نظرش در تیراندازی در مرتبه ای بود که اگر صد تیر انداختی پیکان بر سوفار آن دیگری نشستی، اما . چون سخت کمان قضا تیر تقدیر جهت فنای او از آماج خانه ی قدر گشادی داد، کشش و کوشش او فایده ای نداد و چون زال روزگار پنجه ی آمال و اقبال او را تاب داده بود، از چابک دستی و کوشش بسیار او هیچ نگشاد و هر چند بعد از پدر کروفری نمود آخر کار بکام و ناکام از استرآباد و دامغان که مقر او بود بجانب دشتی که مسکن یخه ترکمانان است گذشت و به امداد آن طایفه بر قلعه کرات که از امهات قلاع خراسانست مستولی شده آخر بدست مخالفان ازبک گرفتار شده و در شهور سنه خمس و عشر و تسعمایه قلعه بدنش را از ذخیره حیات خالی نمودند و مضمون آیه کریمه. « انما یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده » شامل حال او گشت . این مطلع و بیت از اوست :

شوخی که دایما دل او مایل جفاست
عمر عزیز ماست چه حاصل که بیوفاست
تنها نه من به خال رخش مبتلا شدم
بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست
۶- بدیع الزمان میرزا: ولد نجیب سلطان مذکور است. با علو طبع و هنرپروری در افواه و السنه مشهور، الحق شهزاده ای عالیمقدار و شهریار کامگار بود. در سخاوت گدای او حاتم، در شجاعت ثالث اسفندیار و رستم، اما چه فایده که بواسطه عدم موافقت بخت، از نهال تاج و تخت بر نخورد و از ناسازگاری روزگار غدار در غربت، جان شیرین بهزار حسرت سپرد، صورت احوال آنکه : بعد از وفات سلطان حسین میرزا عظمای ارکان دولت، اورا با مظفر حسین میرزا برادر کهترش در امر سلطنت شریک نمودند و از مضمون بدایع مکنون لوکان فیهما آلهه الالله لفسدتا فسبحان الله غافل شدند، اگر چه چند روزی باتفاق یکدیگر بساط سلطنت گستردند و صدای عشرت در دادند اما آخر کار بواسطه سوء تدبیر و رفتار، در امر شرکت اختلال تمام بمهام راه یافته محمد شیبانی، چون بلای ناگهانی، در اوایل محرم سنه ثلث و عشر و تسعمایه «۹۱۳» بر سر ایشان ایلغار آورده بنای جمعمیت و اتفاق ایشان را منهدم گردانید .۸- شاه غریب میرزا: او نیز از جمله پسران آن سلطان گیتی نشانست، در فنون فضایل و کمالات غریب و در صنوف آداب و خصایل ادیب، همواره همت بلند بر کسب کمال می گماشت اما در عنفوان شباب دست از صحبت شیخ و شاب، باز داشته متوجه بوستان عدم شد این مطلع از اوست :

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

او نیز از جمله اولاد و امجاد آن سرور ارباب سداد است، بقوت بازو و شوکت و شجاعت و پیل تنی سرور ارباب جدل و عنا بود، قدرت بازوی او در کمانداری تا بحدی بود که اگر کمان رستم بدستش افتادی در یک کشش درهم شکستی، حدت نظرش در تیراندازی در مرتبه ای بود که اگر صد تیر انداختی پیکان بر سوفار آن دیگری نشستی، اما . چون سخت کمان قضا تیر تقدیر جهت فنای او از آماج خانه ی قدر گشادی داد، کشش و کوشش او فایده ای نداد و چون زال روزگار پنجه ی آمال و اقبال او را تاب داده بود، از چابک دستی و کوشش بسیار او هیچ نگشاد و هر چند بعد از پدر کروفری نمود آخر کار بکام و ناکام از استرآباد و دامغان که مقر او بود بجانب دشتی که مسکن یخه ترکمانان است گذشت و به امداد آن طایفه بر قلعه کرات که از امهات قلاع خراسانست مستولی شده آخر بدست مخالفان ازبک گرفتار شده و در شهور سنه خمس و عشر و تسعمایه قلعه بدنش را از ذخیره حیات خالی نمودند و مضمون آیه کریمه. « انما یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده » شامل حال او گشت . این مطلع و بیت از اوست :
هوش مصنوعی: او از نسل بزرگواران و خاندان سادات است و به دلیل قدرت و شجاعتش در میدان رزم مشهور بود. توانایی او در تیراندازی به حدی بود که اگر کمان رستم را در دستش می‌گذاشتی، در یک بار کشیدن آن را می‌شکست. دقت نظر او در تیراندازی به گونه‌ای بود که اگر صد تیر پرتاب می‌کرد، هر پیکانی بر نشانه قرار می‌گرفت. اما وقتی زمان دشوار کمان قضا به او برخورد کرد، تلاش‌ها و زحماتش مؤثر واقع نشد. با وجود تلاش بسیار و برخی موفقیت‌ها پس از پدرش، در نهایت از سرنوشتش نجاتی نیافت. او از استرآباد و دامغان، که محل زندگی‌اش بود، به دشت ترکمانان رفت، اما بر اثر مشکلات و مخالفت‌ها در قلعه‌ای در خراسان به دست دشمنان گرفتار شد و در سال ۱۵۹۲ هجری شمسی جان خود را از دست داد. این واقعه مصداق آیه قرآنی «موت شما را خواهد یافت، حتی اگر در برج‌های بلند باشید» برای او بود. در پایان شعر و مصراعی از او باقی مانده است.
شوخی که دایما دل او مایل جفاست
عمر عزیز ماست چه حاصل که بیوفاست
هوش مصنوعی: نیکی کردن به کسی که همیشه دلش به بی وفایی و دوری می‌خواهد، عمر گرانبها و عزیز ما را صرف چه چیزی می‌کند، وقتی که او نسبت به ما بی‌اعتناست؟
تنها نه من به خال رخش مبتلا شدم
بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست
هوش مصنوعی: من تنها نیستم که به زیبایی او دچار شده‌ام، هر کس که نگاه کند و بخواهد، همین درد را تجربه می‌کند.