بخش ۸۸ - ستایش قیصر از دلاوری جمشید
فرستاد افسر و خورشید را خواند
برِ خود چون مه و خورشید بنشاند
حدیث صیدگاه و شیر و جمشید
حکایت کرد یک یک پیش خورشید
بدو گفت این پسر خسرو نژادست
که خسرو سیرت و خسرو نهاد است
رخش آیینه آیین شاهی است
ز سر تا پا همه فرّ الهی است
مرا مرد هنر پرورد باید
ز شخص بی هنر کاری نیاید
کنون در کار شادی من حزینم
غمی در دل نمیآید جز اینم
عیار گوهرش گرچه درست است
ولی یکبارگی در کار سست است
به هر بابی که کردم آزمایش
ندیدم یک سر مو زو گشایش
ز جاه و گوهر ارچه با نصیب است
ولی در کار چون تیغ خطیب است
خرد تیغ خطیبش میشمارد
که قطعاً هیچ بُرّایی ندارد
چو بشنید این فسانه افسر از جفت
بدو کرد آفرین از مهر و پس گفت:
«بدان، شاها حقیقت کان جوانمرد
که دیدهست او بسی گرم و بسی سرد
به پیش من کنون عین الیقین است
که نور دیده فغفور چین است
هوای خدمت درگاه قیصر
بر آوردش ز تخت و تاج و کشور
نشاط پایهٔ تخت خداوند
چو یاقوتش ز جای خویش برکند»
بخش ۸۷ - نجات دادن جمشید ، قیصر را از مرگ: چو این شهباز زرین بال خاوربخش ۸۹ - غزل: عشق مرا از هزار کار برآورد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرستاد افسر و خورشید را خواند
برِ خود چون مه و خورشید بنشاند
هوش مصنوعی: فرستاد، رئیس و فرمانده را ارسال کرد و او را به خود خواند تا مانند ماه و خورشید در کنار هم قرار بگیرند.
حدیث صیدگاه و شیر و جمشید
حکایت کرد یک یک پیش خورشید
هوش مصنوعی: شعر به توصیف داستان شکارگاه و شیر و جمشید میپردازد و هر یک از آنها را بهطور جداگانه برای خورشید روایت میکند.
بدو گفت این پسر خسرو نژادست
که خسرو سیرت و خسرو نهاد است
هوش مصنوعی: او به او گفت که این پسر از نسل خسرو است، زیرا او هم از نظر رفتار و هم از نظر شخصیت شبیه خسرو است.
رخش آیینه آیین شاهی است
ز سر تا پا همه فرّ الهی است
هوش مصنوعی: چهره و ظاهری که دارد، نمایانگر بزرگی و شکوه سلطنت است و از سر تا پا، نشانههای جلال و زیبایی الهی در آن دیده میشود.
مرا مرد هنر پرورد باید
ز شخص بی هنر کاری نیاید
هوش مصنوعی: کسی که هنر و مهارت ندارد، نمیتواند کار مؤثری انجام دهد. پس، برای دستیابی به موفقیت و آبادانی، باید به سراغ افراد با استعداد و هنرمند برویم.
کنون در کار شادی من حزینم
غمی در دل نمیآید جز اینم
هوش مصنوعی: اکنون در حال خوشحالی هستم، ولی با این حال احساس غم میکنم و تنها غمی که دارم، همین احساس است.
عیار گوهرش گرچه درست است
ولی یکبارگی در کار سست است
هوش مصنوعی: البته ارزش و کیفیت گوهری که در دست داریم مشخص و غیرقابل انکار است، اما ممکن است در یک لحظه و به صورت ناگهانی، دچار ضعف و ناپایداری شود.
به هر بابی که کردم آزمایش
ندیدم یک سر مو زو گشایش
هوش مصنوعی: هر بار که برای آزمودن و تجربه کردن اقدام کردهام، نتوانستهام حتی کوچکترین نشانهای از گشایش و موفقیت ببینم.
ز جاه و گوهر ارچه با نصیب است
ولی در کار چون تیغ خطیب است
هوش مصنوعی: اگرچه مقام و ثروت به نصیب و قسمت انسان بستگی دارد، اما در عمل و کار، مثل تکیه بر سخنوری یک سخنران است.
خرد تیغ خطیبش میشمارد
که قطعاً هیچ بُرّایی ندارد
هوش مصنوعی: عقل و خرد سخنران را چون شمشیری میشمارد که هیچ قدرتی در بریدن ندارد.
چو بشنید این فسانه افسر از جفت
بدو کرد آفرین از مهر و پس گفت:
هوش مصنوعی: زمانی که افسر این داستان را شنید، از محبت و دوستی به همسرش او را ستود و سپس گفت.
«بدان، شاها حقیقت کان جوانمرد
که دیدهست او بسی گرم و بسی سرد
هوش مصنوعی: بدان ای شاه، حقیقت این است که آن جوانمردی که بسیار تجربههای گرم و سرد را دیده، درک عمیقی از زندگی دارد.
به پیش من کنون عین الیقین است
که نور دیده فغفور چین است
هوش مصنوعی: اکنون برای من واضح و مشخص است که عزیزم همانند نوری است که چشمانم را روشن میکند.
هوای خدمت درگاه قیصر
بر آوردش ز تخت و تاج و کشور
هوش مصنوعی: میل به خدمت در برابر قدرت و مقام قیصر او را از تخت و تاج و کشورش دور کرده است.
نشاط پایهٔ تخت خداوند
چو یاقوتش ز جای خویش برکند»
هوش مصنوعی: شادی و شادابی به اندازه ارزش و زیبایی یاقوت، در زندگی انسانها اهمیت دارد و میتواند آنها را از مکان و وضعیت فعلیشان حرکت دهد.