بخش ۶۷ - دلجویی خورشید از حال جمشید
چو از اغیار مجلس گشت خالی
صنم از حال جم پرسید حالی
که آن مسکین حبیبم را چه حالست
درین غربت غریبم را چه حالست
یکایک قصه جمشید گفتند
حدیث ذره با خورشید گفتند
به شیرین قصه فرهاد بردند
به وامق نامه عذرا سپردند
چو چشمش بر سواد نامه افتاد
ز مژگان عقد مروارید بگشاد
ز نظمش داد جان را قوت و قوت
ز اشک آراست لو لو را به یاقوت
ز بویش یافت بوی آشنایی
نظر دید از سوادش روشنایی
سوادش چون سواد دیدگان بود
معانی خوب و الفاظش روان بود
بر او معنی به جای خود نشسته
چو مهرویی نقاب از مشک بسته
گل اندام از قلم شکر روان کرد
معانی در بیان خط روان کرد
بر اوراق سمن ریحان همی کاشت
به خامه حال هجران عرضه میداشت
بر آورد آب حیوان از سیاهی
مرکب شد روان در چشم ماهی
حریر چین به پای خامه پیمود
سر دیباچه آن نامه این بود:
بخش ۶۶ - غزل: آنکه عمری چو صبا بر سر کویش جان دادبخش ۶۸ - نامه خورشید به جمشید: به نام آنکه نامش حِرز جان است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو از اغیار مجلس گشت خالی
صنم از حال جم پرسید حالی
هوش مصنوعی: زمانی که مجلس از دیگران خالی شد، صنم از حال جم پرسید.
که آن مسکین حبیبم را چه حالست
درین غربت غریبم را چه حالست
هوش مصنوعی: حبیب بیچارهام در این دیار غریب چه وضعیتی دارد؟ حال من در این تنهایی و بیکسی چه طور است؟
یکایک قصه جمشید گفتند
حدیث ذره با خورشید گفتند
هوش مصنوعی: قصه جمشید را به تفصیل روایت کردند و داستان کوچکترین ذره را نیز در کنار خورشید بیان کردند.
به شیرین قصه فرهاد بردند
به وامق نامه عذرا سپردند
هوش مصنوعی: به فرهاد داستان شیرین را آوردند و نامهای از عذرا به وامق دادند.
چو چشمش بر سواد نامه افتاد
ز مژگان عقد مروارید بگشاد
هوش مصنوعی: وقتی چشمش به خط سیاه نامه افتاد، از روی مژههایش مرواریدهای عشقی را آزاد کرد.
ز نظمش داد جان را قوت و قوت
ز اشک آراست لو لو را به یاقوت
هوش مصنوعی: از نظم و ترتیب زندگی، جان انسان نیرو میگیرد و این نیرو از اشکها به زیبایی و جلا میآید، مانند جواهر لولو که با یاقوت آراسته میشود.
ز بویش یافت بوی آشنایی
نظر دید از سوادش روشنایی
هوش مصنوعی: از رایحهاش بوی آشنا را حس کرد و با نگریستن به چهرهاش، روشنایی و روشنی را دریافت نمود.
سوادش چون سواد دیدگان بود
معانی خوب و الفاظش روان بود
هوش مصنوعی: سواد او به تیزی و روشنی چشمها بود و معنای کلماتش زیبا و شیوا بود.
بر او معنی به جای خود نشسته
چو مهرویی نقاب از مشک بسته
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که مانند زنی زیبا که نقابی از مشک بر چهره دارد، معنی و مفهوم در جای خود قرار گرفته است. زیبایی و جذابیت آن، در حالی که هنوز پنهان است، به وضوح دیده میشود.
گل اندام از قلم شکر روان کرد
معانی در بیان خط روان کرد
هوش مصنوعی: با قلم شیرین، زیباییهای اندام را توصیف کرد و معانی را با خط زیبا بیان کرد.
بر اوراق سمن ریحان همی کاشت
به خامه حال هجران عرضه میداشت
هوش مصنوعی: روی برگهای درخت سمن و گل ریحان، با قلمش احساسات و حال و هوای جدایی را مینویسد.
بر آورد آب حیوان از سیاهی
مرکب شد روان در چشم ماهی
هوش مصنوعی: آب حیات از تاریکی به آرامی جاری شد و در چشم ماهی نمایان گردید.
حریر چین به پای خامه پیمود
سر دیباچه آن نامه این بود:
هوش مصنوعی: حریر چینی را به پای نوشتاری کشید، سرآغاز آن نامه این بود.