بخش ۵۰ - رباعی
ماییم کله چو لاله بر خاک زده
صد نعره چو ابر از دل غمناک زده
از مهر چو صبح پیرهن چاک زده
آنگه علم مهر بر افلاک زده
شکر گفتار گفتا ای سمن بوی
چرا در بستهای بر من به یک موی
دلم چون شانه بود از غم به صد شاخ
از آن دستت زدم بر مویْ گستاخ
به دل گفتم سیاهی حلقه در گوش
چرا با او نشیند دوش با دوش
دل من داشت در زلف تو منزل
ز دستت میزدم دست بر دل
از آن من دست هندویی گرفتم
که او را بر پریرویی گرفتم
تنور گرم چون بیند فقیری
دلش خواهد که بربندد فطیری
کژی کردم بسی آشوب دیدم
به جرم آن پریشانی کشیدم
خطا کردم به جرمم دست بربند
وگر خواهی جدا کن دستم از بند
چو هندو چیره گشت از دست رفتم
زدم دست و بدین جرمش گرفتم
نگردد پایه رکن حرم پست
اگر در حلقهاش مستی زند دست
صنم چون دید جم را جامهها چاک
چو گل کرد از هوا صد جا قبا چاک
سحرگه جامه جم را صبا برد
قبای گل نسیم جانفزا برد
برون کردش حریری جامه از جم
به دیبایش بپوشانید شبنم
سماع ارغنون از سر گرفتند
شراب ارغوانی برگرفتند
بخش ۴۹ - غزل: در هر آن سر که هوا و هوست جا گیرد بخش ۵۱ - نصیحت مهراب به جمشید: معنبر زلف را چون داد شب تاب
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماییم کله چو لاله بر خاک زده
صد نعره چو ابر از دل غمناک زده
هوش مصنوعی: ما مانند لالهای هستیم که بر روی زمین روییده و از دل غمهایمان صدای نالهای همچون رعد و برقی از خود صادر کردیم.
از مهر چو صبح پیرهن چاک زده
آنگه علم مهر بر افلاک زده
هوش مصنوعی: عشق و محبت مانند صبحی است که با زیبا بودن و روشناییاش همه جا را پر میکند. وقتی عشق واقعی نمایان شد، تمام آسمانها را از زیبایی و نور خودش پر میسازد.
شکر گفتار گفتا ای سمن بوی
چرا در بستهای بر من به یک موی
هوش مصنوعی: شکر به گل سمن میگوید: چرا بوی خوش تو اینقدر محفوظ و پنهان است و من نمیتوانم آن را بشنوم؟
دلم چون شانه بود از غم به صد شاخ
از آن دستت زدم بر مویْ گستاخ
هوش مصنوعی: دل من مانند شانهای پر از غم است و از آن غم، به هزار شاخه تقسیم شده است. از آن سو، به خاطر این احساس، بر روی موهای بیپروایت دست میزنم.
به دل گفتم سیاهی حلقه در گوش
چرا با او نشیند دوش با دوش
هوش مصنوعی: به دل گفتم که چرا حلقه سیاه در گوش او قرار دارد و چرا او در کنار او شب را میگذراند.
دل من داشت در زلف تو منزل
ز دستت میزدم دست بر دل
هوش مصنوعی: دل من در زلفهای تو آرامش داشت و از شدت عشق، بیاختیار بر دل خود دست میزدم.
از آن من دست هندویی گرفتم
که او را بر پریرویی گرفتم
هوش مصنوعی: به دست کسی افتادم که زیبایی او را خیرهکننده میدانستم.
تنور گرم چون بیند فقیری
دلش خواهد که بربندد فطیری
هوش مصنوعی: وقتی تنور داغی را میبیند، فقیر دلمند میشود که نانی بپزد و از آن بهرهمند شود.
کژی کردم بسی آشوب دیدم
به جرم آن پریشانی کشیدم
هوش مصنوعی: من به خاطر کارهای نادرست خود، آشفتگی و دردسرهای زیادی را تجربه کردم و به خاطر این بینظمی، عواقب سختی را تحمل کردم.
خطا کردم به جرمم دست بربند
وگر خواهی جدا کن دستم از بند
هوش مصنوعی: من اشتباهی کردم، اگر میخواهی مجازاتم کن و دستهایم را ببند، اما اگر میخواهی میتوانی دستم را از بند آزاد کنی.
چو هندو چیره گشت از دست رفتم
زدم دست و بدین جرمش گرفتم
هوش مصنوعی: زمانی که هندو بر من تسلط یافت، از دستش فرار کردم و به خاطر این عملش او را مورد سرزنش قرار دادم.
نگردد پایه رکن حرم پست
اگر در حلقهاش مستی زند دست
هوش مصنوعی: اگر کسی در حلقه قدس و کرامت قرار گیرد، هرگز پایههای آن مکان مقدس و باعظمت پایین نخواهد آمد، حتی اگر در حالت مستی و شیدایی باشد.
صنم چون دید جم را جامهها چاک
چو گل کرد از هوا صد جا قبا چاک
هوش مصنوعی: چون معشوق، جوانی به نام جم را دید، لباسهایش را چاکچاک کرد و مانند گل، از هیجان و شوق به حالتهای مختلف دچار شد.
سحرگه جامه جم را صبا برد
قبای گل نسیم جانفزا برد
هوش مصنوعی: صبحگاه، نسیم نرم و ملایم، جامه سلطنتی جم را برداشت و عبای گل را به همراه خود آورد.
برون کردش حریری جامه از جم
به دیبایش بپوشانید شبنم
هوش مصنوعی: او جامهای از حریر را به دست جمشید درآورد و شبنم را بر تن او پوشاند.
سماع ارغنون از سر گرفتند
شراب ارغوانی برگرفتند
هوش مصنوعی: صدای خوش موسیقی دوباره به گوش میرسد و نوشیدنی رنگین و زیبای ارغوانی را به دست گرفتهاند.