گنجور

بخش ۱۰۶ - دوبیتی

مرا چو یاد ز یار و دیار خویش آید
هزار نالهٔ زار از درون ریش آید
نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز
خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا چو یاد ز یار و دیار خویش آید
هزار نالهٔ زار از درون ریش آید
هوش مصنوعی: وقتی به یاد یار و وطن خود می‌افتم، از دلم صداهای دلشکسته و زار برمی‌خیزد.
نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز
خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از تنهایی و غربتم، شب و روز در حال گذر است و فقط خدا می‌داند که در آینده چه سرنوشتی در انتظار من خواهد بود.