بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او
به پیروزی و بهروزی از آن بوم
ملک جمشید روی آورد در روم
پس آگاهی به سوی قیصر آمد
که از شام آفتاب چین برآمد
به ملک روم با جانی پر امید
مظفر بازگشت از شام جمشید
برآورده به بخت نیک کامش
به مردی رفته بر خورشید نامش
ز شهر آمد برون با سرکشان شاه
دو منزل شد به استقبال آن ماه
سران هر یک چو هوشنگ و فریدون
به استقبال او رفتند بیرون
چو آمد رایت جمشید نزدیک
شد از گرد سپه خورشید تاریک
جهانی پر غنیمت دید قیصر
ز گنج و بادپای و تخت و افسر
به دل میگفت هر دم خرم و شاد
که بر فرخنده داماد آفرین باد
نمیشاید شمردن این غنیمت
همی باید سپردن این غنیمت
ملک چون دید چتر قیصر از دور
فتاد اندر زمین چون سایه از نور
به نازش در کنار آورد قیصر
هزارش بوسه زد بر روی و بر سر
ملک سر در رکاب شاه مالید
ز رنج راه، شاهش باز پرسید
کزین رنج سفر چون بودی ای ماه
به صبح و شام چون پیمودی این راه
ز چین بر روم پیچیدی عنان را
چو خور تا شام بگرفتی جهان را
تو کار جنگ بیش از بیش کردی
برو کاکنون تو کار خویش کردی
ملک گفت ای جهان چون من غلامت
همه کار جهان بادا به کامت
مرا این دولت و پیروزی از تست
همه سرسبزی و بهروزی از تست
همه ره تا به درگه، قیصر و جم
حکایت باز میگفتند با هم
در ایوان مجلسی آراست قیصر
به پیروزی ز ساقی خواست ساغر
دو هفته هر دو باهم باده خَوردند
سِیُم، برگ عروسی ساز کردند
به روز اختیار فرخ اختر
به فال سعد جشنی ساخت قیصر
چو انجم روشنان دین نشستند
مه و خورشید را عقدی ببستند
چنان در روم سوری کرد بنیاد
که شد زان سور عالی عالم آباد
به هر شهری و کویی بود جشنی
نگارین کرده کف هر سرو گشنی
به نقشی رو نمودی هر بهاری
به دستی جلوه کردی هر نگاری
چمان در جلوه طاووسان آن باغ
به حنّا پای رنگین کرده چون زاغ
زمرد با گهر ترکیب کردند
چو گردون حجلهای ترتیب کردند
نشست آن آفتاب شام برقع
به پیروزی در آن برج مرصع
نگار از شرم دستش میشد از دست
به پایان گشت حنا نیز پا بست
مه مشاطه با آیینه برخاست
رخ خورشید چون گل خواست آراست
چو رویش دید رو در حاضران کرد
کزین خوشتر چه آرایش توان کرد؟
رخش در آینه این نظم شیرین
شکر را همچو طوطی کرد تلقین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به پیروزی و بهروزی از آن بوم
ملک جمشید روی آورد در روم
هوش مصنوعی: به موفقیت و خوشبختی از سرزمین جمشید در سرزمین روم نزدیک شد.
پس آگاهی به سوی قیصر آمد
که از شام آفتاب چین برآمد
هوش مصنوعی: خبر به قیصر رسید که آفتاب چین از سمت شام طلوع کرده است.
به ملک روم با جانی پر امید
مظفر بازگشت از شام جمشید
هوش مصنوعی: در سرزمین روم، شخصی با روحیهای پر از امید و خوشبینی به نام مظفر، از شام به خانه بازگشت.
برآورده به بخت نیک کامش
به مردی رفته بر خورشید نامش
هوش مصنوعی: با یاری بخت خوب، آرزوهایش به واقعیت پیوسته و به خاطر تواناییاش، نامش تا حدی بلندآوازه شده است که حتی در برابر خورشید نیز درخشش دارد.
ز شهر آمد برون با سرکشان شاه
دو منزل شد به استقبال آن ماه
هوش مصنوعی: پادشاه از شهری بیرون آمد و به میهمانی چهرهی زیبایی که مانند ماه میدرخشد، رفت. در این راه، دو منزل را طی کرد تا به او برسد.
سران هر یک چو هوشنگ و فریدون
به استقبال او رفتند بیرون
هوش مصنوعی: سران هر یک مانند هوشنگ و فریدون به پیشواز او بیرون آمدند.
چو آمد رایت جمشید نزدیک
شد از گرد سپه خورشید تاریک
هوش مصنوعی: وقتی پرچم جمشید نزدیک شد، سپاهیان خود را به هم فشردند و نور خورشید نیز به خاطر عظمت آن تاریک شد.
جهانی پر غنیمت دید قیصر
ز گنج و بادپای و تخت و افسر
هوش مصنوعی: قیصر جهان را پر از نعمت و ثروت دید؛ او از گنجینهها، تجهیزات نظامی، پادشاهی و تاج و تخت برخوردار بود.
به دل میگفت هر دم خرم و شاد
که بر فرخنده داماد آفرین باد
هوش مصنوعی: به دل میگفت همیشه خوشحال و شاد باش، زیرا برای داماد خوشبختی و شادی میآورند.
نمیشاید شمردن این غنیمت
همی باید سپردن این غنیمت
هوش مصنوعی: این غنیمت را نمیتوان به شمارش آورد، بلکه باید آن را به همان حالتی که هست، حفظ کرد و به آن احترام گذاشت.
ملک چون دید چتر قیصر از دور
فتاد اندر زمین چون سایه از نور
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه مشاهده کرد که سایهی قیصر از دور بر زمین افتاده، مانند سایهای که از نور جدا میشود، متوجه شد.
به نازش در کنار آورد قیصر
هزارش بوسه زد بر روی و بر سر
هوش مصنوعی: قیصر به زیبایی او بسیار شگفته شد و هزاران بار بر صورت و سرش بوسه زد.
ملک سر در رکاب شاه مالید
ز رنج راه، شاهش باز پرسید
هوش مصنوعی: سروان در اثر خستگی سفر، سرش را به پای شاه گذاشت و شاه از او پرسید.
کزین رنج سفر چون بودی ای ماه
به صبح و شام چون پیمودی این راه
هوش مصنوعی: این بیت به تعبیر سفر و سختیهایی که در طول آن تجربه میشود، اشاره دارد. شاعر از ماه میپرسد که چگونه توانسته است این رنج سفر را تحمل کند و در صبح و شام این مسیر را طی کند. به نوعی، میخواهد بداند که پشت سر گذاشتن این چالشها چگونه بوده است.
ز چین بر روم پیچیدی عنان را
چو خور تا شام بگرفتی جهان را
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زیبایی و جذابیتی است که به مانند تابش خورشید در شامگاه جهان را دربر میگیرد؛ جایی که رهایی و آزادی به گونهای در طول روز به بروز میآید و در شب نیز سایهای از زیبایی را همراه میآورد. این احساس، نمونهای از قدرت و تاثیر جذابیت بر زندگی و محیط اطراف است.
تو کار جنگ بیش از بیش کردی
برو کاکنون تو کار خویش کردی
هوش مصنوعی: تو در کار جنگ زیادتری کردی، اکنون برو و به کار خودت برس.
ملک گفت ای جهان چون من غلامت
همه کار جهان بادا به کامت
هوش مصنوعی: پادشاه گفت: ای دنیا، چون من برای تو خدمتگزار هستم، همه امور دنیا باید به خواست تو انجام شود.
مرا این دولت و پیروزی از تست
همه سرسبزی و بهروزی از تست
هوش مصنوعی: این موفقیت و پیروزی که نصیب من شده، از توست و همه شادی و خوشبختیام به خاطر توست.
همه ره تا به درگه، قیصر و جم
حکایت باز میگفتند با هم
هوش مصنوعی: همه کسانی که به سمت درگاه میرفتند، داستانهای قیصر و جم را با یکدیگر بازگو میکردند.
در ایوان مجلسی آراست قیصر
به پیروزی ز ساقی خواست ساغر
هوش مصنوعی: در یک مجلس باشکوه، قیصر (پادشاه) از ساقی خواست که جام شراب را به او بدهد تا شادی و پیروزی خود را جشن بگیرد.
دو هفته هر دو باهم باده خَوردند
سِیُم، برگ عروسی ساز کردند
هوش مصنوعی: دو هفته آنها با هم مشغول نوشیدن شراب بودند و جشن عروسی خود را برگزار کردند.
به روز اختیار فرخ اختر
به فال سعد جشنی ساخت قیصر
هوش مصنوعی: در روزی که بخت خوش و خوبی به همراه داشت، قیصر جشن خاطرهانگیزی برپا کرد.
چو انجم روشنان دین نشستند
مه و خورشید را عقدی ببستند
هوش مصنوعی: زمانی که ستارههای نورانی دین گرد هم آمدند، مه و خورشید به هم پیوستند و عقدی شد.
چنان در روم سوری کرد بنیاد
که شد زان سور عالی عالم آباد
هوش مصنوعی: در روم، سور و شگفتیای به وجود آمد که به خاطر آن، سرزمینی برجسته و پررونق شکل گرفت.
به هر شهری و کویی بود جشنی
نگارین کرده کف هر سرو گشنی
هوش مصنوعی: در هر شهری و محلهای جشنی با شکوه برپا شده و در دستان هر سرو بهاری زیبایی را احساس میکنند.
به نقشی رو نمودی هر بهاری
به دستی جلوه کردی هر نگاری
هوش مصنوعی: به واسطهی زیباییهای بهار، تو جلوهای زیبا از خود نشان دادی و هر هنرمندی از آن الهام گرفت و نقشهای زیبا خلق کرد.
چمان در جلوه طاووسان آن باغ
به حنّا پای رنگین کرده چون زاغ
هوش مصنوعی: در آن باغ، پرندههای زیبا و باطراوت مانند طاووس در حال نمایش و زیبایی هستند، اما فردی که ناشناخته و معمولی مانند زاغ است، با حنا پایش را رنگی کرده و به نوعی خود را به آنها نزدیک کرده است.
زمرد با گهر ترکیب کردند
چو گردون حجلهای ترتیب کردند
هوش مصنوعی: زمرد را با گوهر ترکیب کردند و آسمان مانند یک حجله زیبا را تزیین کرد.
نشست آن آفتاب شام برقع
به پیروزی در آن برج مرصع
هوش مصنوعی: آفتاب غروب در برج زیبا و باشکوه به آرامی مینشیند و مانند زنی با برقع به پیروزی و زیبایی خود میبالد.
نگار از شرم دستش میشد از دست
به پایان گشت حنا نیز پا بست
هوش مصنوعی: زن زیبا به دلیل شرم و حیا، نمیتوانست دستش را به تمام دنیا نشان دهد و به همین خاطر، حنا نیز که به پای او بسته شده بود، به پایان رسیده بود.
مه مشاطه با آیینه برخاست
رخ خورشید چون گل خواست آراست
هوش مصنوعی: ماه با آرایشگر خود مشغول کار شد و با توجه به زیبایی خورشید، قصد کرد رویا و زیبایی آن را همچون گل بیاراید.
چو رویش دید رو در حاضران کرد
کزین خوشتر چه آرایش توان کرد؟
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهاش را دید، به جمع حاضر نگاه کرد و فکر کرد که چه تزیین و زیبایی از این بهتر میتوان انجام داد؟
رخش در آینه این نظم شیرین
شکر را همچو طوطی کرد تلقین
هوش مصنوعی: در آینه، زیبایی و شیرینی این شعر را مانند طوطی به تصویر کشید.