شمارهٔ ۱ - برج سلطنت
حاجیان روی صفا در کعبه جان کردهاند
عاشقان عزم طواف کوی جانان کردهاند
نفس کافر کیش را در راه او روحی فداه
هر نفس چون کیش اسماعیل قربان کردهاند
میدمد بوی وفا زین صبح خیزان چون صبا
کز هوا جان داده و سعی فراوان کردهاند
رهروان او ز زاد و آب فارغ زادهاند
تکیه بر خون دل و بر آب مژگان کردهاند
طالبان روضهاش طوبی لهم در بادیه
اولین منزل سرابستان رضوان کردهاند
از بهار چین به سنبل پرچین او
آهوان مشک را ره در بیابان کردهاند
بر جمال کعبه رخسار او خال سیاه
دیدهاند و دیدهها را زمزم افشان کردهاند
بر در آن کعبه دل، بسته جانها حلقهوار
ذکر خیر داور دارای دوران کردهاند
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
باغ رخسار تو را امروز آبی دیگرست
در کمند طرهات پیچی و تابی دیگرست
سایهبان بر مه چرا بندی به دفع آفتاب
زآنکه زیر سایه بانت آفتابی دیگرست
عقد زلفت را نمیشاید به انگشتان گرفت
زآنکه عقد زلف شست را حسابی دیگرست
دیدهام یک شب خیال نقش رویت را بخواب
دیده زان شب باز در سودای خوابی دیگرست
زلف مشکین تو را تا باد بر هم میزند
جان مسکین هر نفس در اضطرابی دیگرست
سینه من نیست تنها منزل سودای عشق
گنج عشقت را به هر کنجی حسابی دیگرست
رشته جان من و شمع سر زلف یکی است
گرچه هر یک را ز رخسار تو تابی دیگرست
هندوی مالک رقاب طره را گو کین ستم
بس که در دور فلک مالک رقابی دیگرست
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
چشم او هر لحظه مستان را به هم بر میزند
شور عشقش عاشقان را حلقه بر در میزند
پشت من در عشق رویش راست چون چنگ است خم
هر زمان زان روی بر من راه دیگر میزند
چون نورزم مهر در رخش کانوار مهر
ز آسمان میبارد و از خاک سر بر میزند
لعل او هر لحظه سنگی میزند بر ساغرم
چون توان کردن که او پیوسته ساغر میزند
ساخت در چشمم خیالش جایگه وین طرفهتر
کز خیالش جمله عالم خیمه برتر میزند
چشم و رویم میدهند از حلقه گوشش خبر
آن یکی در میچکاند وین یکی زر میزند
چند خواهم دم به دم دادن آنکس را که دم
در هوای پادشاه بنده پرور میزند
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
آنکه ذات آفرینش با وجودش زیور است
بر وجودش آفرین کز آفرینش برتر است
رای عالمگیر او را صبح صادق سنجق است
بزم ملک آرای او را بحر زاخر ساغر است
پادشاه تاج بخش با ذل صاحبدل است
شهر یار کامگار عادل دین پرور است
کیست گردون تا به نان خور کند بازار گرم
بر بساط او چو گردون صد هزارش نانخور است
هر طرف کانجا غبار نعل شبدیزش رسید
خاک آن اطراف تا صد میل کحل اغبر است
از پی زیب بزرگی بر سپهر این بیت من
نقش پیشانی ماه و آفتاب انوارست
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
دست فیاض تو خاطرهها ز بند آزاد کرد
عدل معمارت درونهای خراب آباد کرد
هر که میخواهد که در عهد تو آزادی کند
اولش چون تیغ باید روی چون فولاد کرد
باد ازان دست چنار انداخت کاندر عهد تو
مرغ از دست چناری در چمن فریاد کرد
آنچه کرد اسکندر اندر سد باب مملکت
بابت آن ثانی جم درباره بغداد کرد
سوسن آزادی خلقت کرد با سرو سهی
لطف طبعت را خوش آمد هر دو را آزاد کرد
لطفت اندر باب ارباب هنر ز انصاف و داد
هرچه میبایست کرد انصاف باید داد کرد
زمره کروبیان بر سدره در اوقات ذکر
بس که خواهد این حدیث از قول سلمان یاد کرد
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
پادشاها روز عیدت فرخ و فرخنده باد
چون لب ساغر مدامت کام جان پرخنده باد
در جهالن تا سایه خورشید را باشد نشان
سایه خورشید چترت بر جهان پاینده باد
شهسوار همتت بر خنگ چوگانی به حکم
آسمان را در خم چوگان چو گوی افکنده باد
چرخ کو یک چشم دارد جز به چشم مهر اگر
بنگرد سوی تو آن یک چشم نیزش کنده باد
سوسن آزاد تا رطب اللسان باشد به باغ
سوسن آزاد باغ مدحت اول بنده باد
تا نظام سال و ماه و هفته و روز و شب است
سال و ماه و هفته و روز و شبت فرخنده باد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاجیان روی صفا در کعبه جان کردهاند
عاشقان عزم طواف کوی جانان کردهاند
هوش مصنوعی: مردم در کنار كعبه مشغول عبادت و راز و نیاز هستند و عاشقان با شور و شوق به دور معشوق خود میچرخند.
نفس کافر کیش را در راه او روحی فداه
هر نفس چون کیش اسماعیل قربان کردهاند
هوش مصنوعی: نفس کافر، در مسیری که هدفش عشق و دیانت است، باید فدای روحی شود که در آن راه قدم گذاشته است. هر لحظه مانند قربانی اسماعیل، آماده است تا از خود گذشتگی کند.
میدمد بوی وفا زین صبح خیزان چون صبا
کز هوا جان داده و سعی فراوان کردهاند
هوش مصنوعی: این صبح خنک و سرشار از وفا، مانند نسیم صبحگاهی، بویی دلانگیز به مشام میرساند. در این هوا، کسانی که جانشان را برای عشق و تلاش گذاشتهاند، احساسات و کوششهای زیادی را به نمایش گذاشتهاند.
رهروان او ز زاد و آب فارغ زادهاند
تکیه بر خون دل و بر آب مژگان کردهاند
هوش مصنوعی: راهروان او از چیزهایی چون زاد و آب بینیاز هستند و تنها بر روی درد دل و اشکهایشان تکیه کردهاند.
طالبان روضهاش طوبی لهم در بادیه
اولین منزل سرابستان رضوان کردهاند
هوش مصنوعی: طلبکنندگان بهشت، در صحرا، در نخستین توقفگاه، سراب شیرینی از رضوان برای خود ساختهاند.
از بهار چین به سنبل پرچین او
آهوان مشک را ره در بیابان کردهاند
هوش مصنوعی: از بهار چین، به خاطر زیبایی سنبلهایش، آهوانی که عطر مشک دارند، به دنبال راهی در بیابانها گشتهاند.
بر جمال کعبه رخسار او خال سیاه
دیدهاند و دیدهها را زمزم افشان کردهاند
هوش مصنوعی: خوبی و زیبایی چهرهاش مانند جمال کعبه است، و انسانها با دیدن لکهای سیاه بر روی صورت او، تحت تأثیر قرار گرفته و اشکهایشان مانند آب زلال زمزم ریخته است.
بر در آن کعبه دل، بسته جانها حلقهوار
ذکر خیر داور دارای دوران کردهاند
هوش مصنوعی: در دروازه دل آن کعبه، جانها به صورت حلقهای به هم متصل شدهاند و برای یاد کردن از داور و خداوندی که زمان را در دست دارد، دور هم جمع شدهاند.
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
هوش مصنوعی: ماه زیبایی و نمایندگی سلطنت سلطان اویس در دریا، نشاندهنده قدرت و عظمت اوست.
باغ رخسار تو را امروز آبی دیگرست
در کمند طرهات پیچی و تابی دیگرست
هوش مصنوعی: امروز زیبایی چهرهات حال و هوا و رنگ و بویی تازه دارد. در پیچش و تاب موی تو، حرکتی خاص و متفاوت دیده میشود.
سایهبان بر مه چرا بندی به دفع آفتاب
زآنکه زیر سایه بانت آفتابی دیگرست
هوش مصنوعی: چرا از تابش آفتاب زیر سایهات جلوگیری میکنی، در حالی که زیر آن سایه، نور و روشنی دیگری وجود دارد؟
عقد زلفت را نمیشاید به انگشتان گرفت
زآنکه عقد زلف شست را حسابی دیگرست
هوش مصنوعی: زلفت را نمیتوان با انگشتان گرفت؛ زیرا که به خاطر ویژگیهای خاص خودش، نمیتوان به سادگی آن را مهار کرد.
دیدهام یک شب خیال نقش رویت را بخواب
دیده زان شب باز در سودای خوابی دیگرست
هوش مصنوعی: در یک شب، خواب تو را در خیال دیدم و حالا چشمانم بار دیگر مشغول خیال خواب دیگری هستند.
زلف مشکین تو را تا باد بر هم میزند
جان مسکین هر نفس در اضطرابی دیگرست
هوش مصنوعی: زلفهای مشکی تو هر بار که باد آنها را به هم میزند، روح بیچاره من در هر لحظه اضطراب و نگرانی جدیدی را تجربه میکند.
سینه من نیست تنها منزل سودای عشق
گنج عشقت را به هر کنجی حسابی دیگرست
هوش مصنوعی: قلب من تنها محل نگهداری آرزوهای عاشقانه نیست؛ گنج عشق تو در هر گوشهای به شکل متفاوتی ارزشمند است.
رشته جان من و شمع سر زلف یکی است
گرچه هر یک را ز رخسار تو تابی دیگرست
هوش مصنوعی: رشته زندگی من و شمع سر زلف تو به هم گره خورده است، هرچند که هر کدام از آنها نور و درخششی متفاوت از چهره تو دارند.
هندوی مالک رقاب طره را گو کین ستم
بس که در دور فلک مالک رقابی دیگرست
هوش مصنوعی: به آن فردی که موهای بلند و زیبایی دارد بگو که دیگر بس است، چرا که در پهنای عالم کسی دیگری هست که زیباتر میباشد.
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
هوش مصنوعی: ماه، نمایانگر زیبایی و شکوه سلطنت سلطان اویس است و در دریا، نشانهای از نعمت و برکت سلطنت اویس تجلی دارد.
چشم او هر لحظه مستان را به هم بر میزند
شور عشقش عاشقان را حلقه بر در میزند
هوش مصنوعی: چشم او به طور مداوم احساسات و حالتهای عاشقان را تحت تأثیر قرار میدهد و عشق او باعث میشود که عاشقان به دور در منتظر بمانند.
پشت من در عشق رویش راست چون چنگ است خم
هر زمان زان روی بر من راه دیگر میزند
هوش مصنوعی: در عشق، زیبایی او همچون صدایی دلنشین است که همیشه بر من تأثیر میگذارد و به نوعی مرا به سمت دیگری میکشاند.
چون نورزم مهر در رخش کانوار مهر
ز آسمان میبارد و از خاک سر بر میزند
هوش مصنوعی: زمانی که عشق و محبت در چهرهات میدرخشد، مانند نور خورشید است که از آسمان فرو میریزد و از زمین نیز جوانه میزند.
لعل او هر لحظه سنگی میزند بر ساغرم
چون توان کردن که او پیوسته ساغر میزند
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و درد ناشی از عشق میپردازد. گویا معشوق به دل عاشق سنگینی میکند و هر لحظه به او آسیب میزند، اما در عین حال، عاشق به دلمشغولیاش ادامه میدهد و نمیتواند از این وضعیت دست بردارد. احساس وابستگی و تسلیم در برابر عشق، حتی با وجود آلام و دردهایی که به همراه دارد، در این بیت به خوبی به تصویر کشیده شده است.
ساخت در چشمم خیالش جایگه وین طرفهتر
کز خیالش جمله عالم خیمه برتر میزند
هوش مصنوعی: در چشمم، خیال او جایی خاص و ویژه دارد و این شگفتانگیز است که از خیال او، تمام عالم همچون چادرهایی بزرگ به نظر میرسد.
چشم و رویم میدهند از حلقه گوشش خبر
آن یکی در میچکاند وین یکی زر میزند
هوش مصنوعی: چشم و رویم از گوش او خبر میگیرند؛ یکی از او شراب مینوشد و دیگری طلا به دست میآورد.
چند خواهم دم به دم دادن آنکس را که دم
در هوای پادشاه بنده پرور میزند
هوش مصنوعی: چند بار باید نفس بزنم به خاطر کسی که در هوای پادشاهی که به بندگانش اهمیت میدهد، زندگی میکند؟
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
هوش مصنوعی: ماه زیبا و جذاب در آسمان، همچون نشانی از سلطنت سلطان اویس، در دریای فیض و نعمتهای این سلطنت درخشیده است.
آنکه ذات آفرینش با وجودش زیور است
بر وجودش آفرین کز آفرینش برتر است
هوش مصنوعی: کسی که وجودش خود زینتی برای آفرینش است، شایسته تحسین است، زیرا او از خود آفرینش نیز بالاتر است.
رای عالمگیر او را صبح صادق سنجق است
بزم ملک آرای او را بحر زاخر ساغر است
هوش مصنوعی: عقیده و فکر جهانی او مانند صبح صادق است که روشنی و وضوح را به ارمغان میآورد. جشن و مهمانی او به گونهای است که مانند دریای زلال و عمیق، پر از شادی و سرور میباشد.
پادشاه تاج بخش با ذل صاحبدل است
شهر یار کامگار عادل دین پرور است
هوش مصنوعی: پادشاهی که تاج بر سر دارد و مظهر قدرت است، در واقع کسی است که با محبت و دلسوزی نسبت به دیگران رفتار میکند. شهری که دوستش در آن قرار دارد، به شکرانه انصاف و عدالت، با دینداری و پرورش معنوی همراه است.
کیست گردون تا به نان خور کند بازار گرم
بر بساط او چو گردون صد هزارش نانخور است
هوش مصنوعی: کیست که بتواند با سفرهای که دارد، بازار را رونق بخشد؟ زیرا بر سر سفرهاش، مانند آسمان، هزاران نفر نانخور وجود دارند.
هر طرف کانجا غبار نعل شبدیزش رسید
خاک آن اطراف تا صد میل کحل اغبر است
هوش مصنوعی: هر جایی که گرد و غباری از نعل شبدیز او به جا مانده است، خاک آن منطقه تا صد میل دورتر همچون کحل سیاه به نظر میآید.
از پی زیب بزرگی بر سپهر این بیت من
نقش پیشانی ماه و آفتاب انوارست
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که زیبایی و عظمت یک شخص در آسمان، مانند نشانههایی در چهره ماه و خورشید، درخشش و نور خاصی دارد. این نشاندهندهای از ارزش و اهمیت آن شخص در دنیا است که مانند نور خورشید و ماه، همه جا را روشن میکند.
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و شکوه ماه اشاره شده که مانند نماد و نشان سلطنت سلطان اویس است، و همچنین دریایی از نعمت و برکت را به تصویر میکشد که مرتبط با سلطنت اویس است.
دست فیاض تو خاطرهها ز بند آزاد کرد
عدل معمارت درونهای خراب آباد کرد
هوش مصنوعی: دست بخشندهات یادها را از قید رها کرد و عدالت ساختمان تو، دلهای ویران را آباد ساخت.
هر که میخواهد که در عهد تو آزادی کند
اولش چون تیغ باید روی چون فولاد کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که میخواهد در دوره تو آزاد شود، باید در ابتدا همچون تیغی که از فولاد ساخته شده، سفت و محکم باشد.
باد ازان دست چنار انداخت کاندر عهد تو
مرغ از دست چناری در چمن فریاد کرد
هوش مصنوعی: باد از سمت درخت چنار باری را به زمین انداخت که در زمان تو، پرندهای از درخت چنار در باغ فریاد زد.
آنچه کرد اسکندر اندر سد باب مملکت
بابت آن ثانی جم درباره بغداد کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره شده است که آنچه اسکندر در راستای فتح و گشایش به سرزمینهای دیگر انجام داد، دومین جم نیز در مورد بغداد و کنترل آن انجام داد. به عبارتی، هر دو شخصیت تاریخی به نوعی در تلاش برای گسترش سلطه و نفوذ خود بودهاند.
سوسن آزادی خلقت کرد با سرو سهی
لطف طبعت را خوش آمد هر دو را آزاد کرد
هوش مصنوعی: گل سوسن به خاطر زیبایی و آزادی که داشت، به همراه سرو بلند قامت، در طبیعت خوش تأثیر بود و این دو را آزاد و رها کرد تا در زیبایی یکدیگر را یاری کنند.
لطفت اندر باب ارباب هنر ز انصاف و داد
هرچه میبایست کرد انصاف باید داد کرد
هوش مصنوعی: لطف تو در مورد کارشناسان هنر نشان از انصاف و عدل دارد. هر کاری که لازم است انجام شود، باید با انصاف و عدالت انجام گیرد.
زمره کروبیان بر سدره در اوقات ذکر
بس که خواهد این حدیث از قول سلمان یاد کرد
هوش مصنوعی: گروهی از فرشتگان در کنار درخت طوبی در هنگام ذکر خدا جمع شدهاند و به زودی این روایت را از زبان سلمان نقل خواهند کرد.
ماه ملک آرای برج سلطنت سلطان اویس
در دریا فیض درج سلطنت سلطان اویس
هوش مصنوعی: ماه به عنوان جلوهای زیبا و شگفتانگیز از قدرت و بزرگی سلطنت سلطان اویس، در دریا نماد و نشانی از عظمت این سلطنت را نشان میدهد.
پادشاها روز عیدت فرخ و فرخنده باد
چون لب ساغر مدامت کام جان پرخنده باد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، روز عید تو خوش و مبارک باد. مانند شرابی که در لیوان است، امیدوارم همیشه شاد و خندان باشی.
در جهالن تا سایه خورشید را باشد نشان
سایه خورشید چترت بر جهان پاینده باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که نشانهای از وجود خورشید باشد، در دنیا از سایهاش بهرهمند شو. امیدوارم چتر حمایتی تو بر این جهان همواره برقرار بماند.
شهسوار همتت بر خنگ چوگانی به حکم
آسمان را در خم چوگان چو گوی افکنده باد
هوش مصنوعی: ای انسان با ارادهات، همچون یک سوارکار ماهر که بر روی میدان چوگان حاضر است، باید به دست سرنوشت تن بدهی و همچون گوی چوگان در این میدان، در مسیر دلخواه خود حرکت کنی.
چرخ کو یک چشم دارد جز به چشم مهر اگر
بنگرد سوی تو آن یک چشم نیزش کنده باد
هوش مصنوعی: آن چرخ و فلک که تنها یک چشم دارد، اگر فقط به عشق تو نگاه کند، آن یک چشم هم از جایش کنده میشود.
سوسن آزاد تا رطب اللسان باشد به باغ
سوسن آزاد باغ مدحت اول بنده باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبان را چنان خوش بگردانی که شبیه به خرما شیرین و گویا باشد، در باغ زیبای سوسن همیشه در مدح و ستایش تو خواهم بود.
تا نظام سال و ماه و هفته و روز و شب است
سال و ماه و هفته و روز و شبت فرخنده باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمان و نظم سال، ماه، هفته، روز و شب وجود دارد، برای تو آرزوی خوشبختی و سروری دارم.
حاشیه ها
1389/07/21 08:10
منصور محمدزاده
خواهشمند است بیت هشتم را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
نادرست:
بر در آن کعبه دل، بسته جانها حلقهوار
ذکیر خیر داور دارای دوران کردهاند
درست:
بر در آن کعبه دل، بسته جانها حلقهوار
ذکر خیر داور دارای دوران کردهاند
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1392/01/18 15:04
چون نورزم مهر در رخش کانوار مه
مصراع فوق به نظر ناموزون می آید من که نتوانستم بخوانم لطفا تصحیح فرمایید.