گنجور

قطعه شمارهٔ ۲۹

شاها یقین که مدح و ثنای تو برترست
زانها که در سواد دل و دفتر آمده است
شاها بیان حال مفصل نمی‌کنم
درد مفاصل است که گردم برآمدست
از درد جامه‌ای که به زانو همی رسد
زین جامه خانه بهره من چاکر بر آمدست
درد دل و جفای جهانم نبود بس
کم درد پای نیز کنون بر سر آمدست
حالم ز من مپرس که بهر عرض حال
برخاسته است درد و به زانو درآمدست
این بوده است مانع اگر زانکه چند روز
سلمان به آستان شما کمتر آمدست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاها یقین که مدح و ثنای تو برترست
زانها که در سواد دل و دفتر آمده است
هوش مصنوعی: ای شاه، بدون شک ستایش و نیکو نامی تو از تمام آنچه در کتاب‌ها و دل‌ها آمده است، برتر و والاتر است.
شاها بیان حال مفصل نمی‌کنم
درد مفاصل است که گردم برآمدست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، حال و احوالم را به طور کامل توضیح نمی‌دهم، زیرا دردی که دارم مانند دردی است که در مفاصل احساس می‌شود و باعث زحمت من شده است.
از درد جامه‌ای که به زانو همی رسد
زین جامه خانه بهره من چاکر بر آمدست
هوش مصنوعی: از درد لباس که به زانو می‌رسد، باید بگویم که از این لباس، اینجا در خانه، من مانند شخصی که خدمتکار است، رنج می‌کشم.
درد دل و جفای جهانم نبود بس
کم درد پای نیز کنون بر سر آمدست
هوش مصنوعی: دلخوشی و زحمت‌های دنیا دیگر برایم کافی نیست و اکنون درد پایم نیز به مشکلاتم افزوده شده است.
حالم ز من مپرس که بهر عرض حال
برخاسته است درد و به زانو درآمدست
هوش مصنوعی: حالم را از من نپرس، چون دردی که دارم باعث شده است که به زانو بیفتم و برای بیان حال خود هیچ توانی ندارم.
این بوده است مانع اگر زانکه چند روز
سلمان به آستان شما کمتر آمدست
هوش مصنوعی: اگر سلمان چند روز کمتر به درگاه شما آمده، این دلیل بر آن نیست که مانعی در کار بوده است.