قطعه شمارهٔ ۲۲
ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن
موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است
کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر
ساخته شمشیر را کلک تو دایم دسته است
دین پناها مدتی شد کز سواد حضرتت
مردم چشمم چو اشک من کناری جسته است
جز خیالت کس نمیآید به پرسش بر سرم
خواب دست از من به آب دیده من شسته است
هم سقی الله اشک من کز عین مردم زادگی
در چنین غرقاب دست از دامنم نگسسته است
تا به گوش من خروش کوس عزمت میرسد
هوشم از تن رفته و مسکین دل از جا جسته است
جان من بر بسته است اینک به همراهیت بار
دل به کلی از تعلقهای تن وارسته است
دیده سرگردان و حیران مانده است از خستگی
گرچه با این خستگی او نیز هم بربسته است
دیرتر گر میرسد چشمم به گرد موکبت
خسروا معذور میفرما که چشمم خسته است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن
موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است
هوش مصنوعی: ای کسی که بر دنیا حکم میکنی، در زمان رفتن و بازگشتن، همواره یاری و نصرت تو در دسترس است.
کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر
ساخته شمشیر را کلک تو دایم دسته است
هوش مصنوعی: عدالت تو باعث شده است که صد داوطلب و تیرانداز به گوشه بنشینند و شمشیرهایشان را به خاطر قلم تو همیشه به سوی تو آماده نگه دارند.
دین پناها مدتی شد کز سواد حضرتت
مردم چشمم چو اشک من کناری جسته است
هوش مصنوعی: مدتی است که دین و ایمانم در سایههای تو پناه گرفته و من از شدت شوق و اشتیاق به تو، همچون اشکی که از چشم میچکد، کنارهگیری کردهام.
جز خیالت کس نمیآید به پرسش بر سرم
خواب دست از من به آب دیده من شسته است
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو در این لحظه به سراغ من نمیآید و به احوالم نمیرسد. خواب و آرامش از من دور شده و چشمانم پر از اشک شده است.
هم سقی الله اشک من کز عین مردم زادگی
در چنین غرقاب دست از دامنم نگسسته است
هوش مصنوعی: آه من از چشمانم چون باران میریزد و در غم و اندوهی عمیق غرق شدهام، اما همچنان به امید و آرزوهایم چنگ زدهام.
تا به گوش من خروش کوس عزمت میرسد
هوشم از تن رفته و مسکین دل از جا جسته است
هوش مصنوعی: صدای شکوهمندت به گوشم میرسد و در این میان، من به حدی به وجد آمدهام که احساس میکنم وجودم از دست رفته و قلبم در حال پرواز است.
جان من بر بسته است اینک به همراهیت بار
دل به کلی از تعلقهای تن وارسته است
هوش مصنوعی: جان من اکنون به وجود تو وابسته شده و دل از تمام دلبستگیهای دنیوی و جسمانی آزاد گشته است.
دیده سرگردان و حیران مانده است از خستگی
گرچه با این خستگی او نیز هم بربسته است
هوش مصنوعی: چشمها از خستگی سرگردان و گیج شدهاند، اما با وجود این خستگی، او هم به آن وابسته است.
دیرتر گر میرسد چشمم به گرد موکبت
خسروا معذور میفرما که چشمم خسته است
هوش مصنوعی: چشمم دیرتر به کاروانی که به سمت تو میآید میرسد، ای بزرگوار، مرا ببخش که چشمانم خستهاند.