گنجور

قطعه شمارهٔ ۱۳

ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ
گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت
چون خروش نوبتت بشنید گردون گفت من
پیر گشتم نوبت من رفت و آمد نوبتت
دامن آخر زمتان پر شد ز فیض بخششت
گردن گردون دون خم شد ز بار منتت
پادشاها بنده در حضرت به رسم عرضه داشت
انبساطی می‌نماید بر امید رحمتت
قرب چل سال است تا سکان شرق و غرب را
طبع سلمان می‌کند در گوش در مدحتت
زان جهان پرکرده‌ام از شکر شکرت که من
بسته‌ام در استخوان چون پسته مغز نعمتت
با چنین نعمت که خواهد ماند تا دور ابد
شرمساری می‌برم حقا هنوز از خدمتت
در ثنای حضرتت دور جوانی گشت صرف
نوبت پیری رسید اکنون به امر حضرتت
گوشه‌ای خواهم گرفتن تا اگر عمری بود
چند روزی بگذرانم در دعای دولتت
علت پیری و درد پا و ضعف جسم و چشم
می‌برد درد سر من بنده را از صحبتت
گفته‌ام در باب خود فصلی دو سه آن را جواب
چشم دارد بنده از درگاه گردون حشمتت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ
گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت
هوش مصنوعی: ای پروردگاری که تمامی گنبد آسمان به صدای پیروزی و نصرت تو پر شده است.
چون خروش نوبتت بشنید گردون گفت من
پیر گشتم نوبت من رفت و آمد نوبتت
هوش مصنوعی: زمانی که صدا و ناله‌ی تو به گوش آسمان رسید، آسمان گفت: من پیر شدم و نوبت من تمام شده، اکنون نوبت توست که بیایی و بروی.
دامن آخر زمتان پر شد ز فیض بخششت
گردن گردون دون خم شد ز بار منتت
هوش مصنوعی: دلسوزی و بخشش تو باعث شده که دامن زمین از نعمت‌های تو پر شود، به طوری که حتی آسمان هم به خاطر لطف و کرامت تو احساس خجالت می‌کند و سرش را خم می‌کند.
پادشاها بنده در حضرت به رسم عرضه داشت
انبساطی می‌نماید بر امید رحمتت
هوش مصنوعی: ای پادشاه، بندگیت در درگاه تو به گونه‌ای است که امیدوارم با رحمتت بر من گشایش و آرامش بیافری.
قرب چل سال است تا سکان شرق و غرب را
طبع سلمان می‌کند در گوش در مدحتت
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مدت طولانی اشاره می‌کند که تحت تأثیر شخصیت و طبع سردار یا رهبر خود، به مدح او پرداخته و او را ستایش می‌کند. این تأثیرگذاری به گونه‌ای است که حتی نقاط دوردست شرق و غرب نیز در شعری که می‌سراید، به طبع و ذوق شاعر در می‌آید. به عبارت دیگر، شاعر از تأثیر عمیق و مثبتی که این شخصیت بر او گذاشته سخن می‌گوید.
زان جهان پرکرده‌ام از شکر شکرت که من
بسته‌ام در استخوان چون پسته مغز نعمتت
هوش مصنوعی: از آن جهانی که سرشار از نعمت و شیرینی توست، من خود را پر کرده‌ام. من مانند مغز پسته‌ای هستم که درون استخوانی بسته شده، و این مغز، طعم شیرین نعمت‌های تو را در خود دارد.
با چنین نعمت که خواهد ماند تا دور ابد
شرمساری می‌برم حقا هنوز از خدمتت
هوش مصنوعی: با چنین نعمتی که برای همیشه باقی خواهد ماند، من در عجبم که چگونه هنوز در برابر تو شرمنده‌ام و نتوانسته‌ام به درستی خدمت کنم.
در ثنای حضرتت دور جوانی گشت صرف
نوبت پیری رسید اکنون به امر حضرتت
هوش مصنوعی: در ستایش تو، دوران جوانی به پایان رسید و اکنون زمان پیری فرا رسیده است، به خواست تو.
گوشه‌ای خواهم گرفتن تا اگر عمری بود
چند روزی بگذرانم در دعای دولتت
هوش مصنوعی: می‌خواهم در جایی گوشه‌نشین شوم تا اگر عمری باقی مانده باشد، چند روزی را در دعا برای خوشبختی تو بگذرانم.
علت پیری و درد پا و ضعف جسم و چشم
می‌برد درد سر من بنده را از صحبتت
هوش مصنوعی: درد پا و ضعف جسمانی و مشکل بینایی، همه به خاطر دوری از صحبت‌های توست که مرا رنج می‌دهد.
گفته‌ام در باب خود فصلی دو سه آن را جواب
چشم دارد بنده از درگاه گردون حشمتت
هوش مصنوعی: من در مورد خودم چند فصل گفته‌ام و به این سوال پاسخ می‌دهم که بنده، در برابر عظمت و بزرگی تو، فقط نگاه می‌کنم و منتظر لطف تو هستم.