غزل شمارهٔ ۹۵
سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست
ماه را، با رخ تو، دعوی زیبایی نیست
هر که بیند، گل روی تو و عاشق نشود
همچو نرگس، مگرش دیده بینایی نیست
امشب از چشم تو مستم، مدهم، می ساقی
که مرا طاقت، درد سر فردایی نیست
گرچه آتش دهن و تیز زبانم چون شمع
در حضور تو مرا، قوت گویایی نیست
سر زلفت به قلم گفتم و این سر به کسی
بتوان گفت، که او را سر سودایی نیست
از خیالت نشود، مردم چشمم خالی
لایق صحبت تو، مردم هر جایی نیست
گرچه پروانه مسکین، رود اندر سر شمع
هیچ از صحبت او، تاب شکیبایی نیست
بجز از دیدن روی تو، ندارم رایی
بهتر از عادت یکرویی و یکرایی نیست
گو برو در وصالت مطلب، آنکس کو
که به عشق تو چو سلمان دل دریایی نیست
غزل شمارهٔ ۹۴: ما را به جز از عشق تو، در خانه کسی نیست غزل شمارهٔ ۹۶: هر که چون سروم، گل اندامی نداشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست
ماه را، با رخ تو، دعوی زیبایی نیست
هوش مصنوعی: سرو، که نماد زیبایی و قامت بلند است، در برابر زیبایی تو اهمیت کمی دارد و نمیتواند مقام بالایی را به خود اختصاص دهد. همچنین، ماه که به خاطر نور و جذابیتش مشهور است، در مقایسه با چهرهات، ادعایی برای زیبایی ندارد.
هر که بیند، گل روی تو و عاشق نشود
همچو نرگس، مگرش دیده بینایی نیست
هوش مصنوعی: هر کس که زیبایی و گلروی تو را ببیند و عاشق نشود، به مانند نرگس است که اگر دیده بینا نداشته باشد، نمیتواند زیبایی را ببیند.
امشب از چشم تو مستم، مدهم، می ساقی
که مرا طاقت، درد سر فردایی نیست
هوش مصنوعی: امشب به خاطر چشمان تو مست و شاداب هستم، به من آرامش بده، ای ساقی، زیرا که من هیچ توانایی برای تحمل درد و رنج فردا را ندارم.
گرچه آتش دهن و تیز زبانم چون شمع
در حضور تو مرا، قوت گویایی نیست
هوش مصنوعی: هرچند که زبان تند و آتشین من همچون شمع در برابر تو میلرزد، اما در حضور تو قدرت بیان کردن ندارم.
سر زلفت به قلم گفتم و این سر به کسی
بتوان گفت، که او را سر سودایی نیست
هوش مصنوعی: من از زیباییهای موهای تو به قلم سخن گفتم؛ اما این زیبایی را تنها میتوان به کسی نشان داد که جنون و شیدایی عشق را در خود نداشته باشد.
از خیالت نشود، مردم چشمم خالی
لایق صحبت تو، مردم هر جایی نیست
هوش مصنوعی: نکنه که فکر کنی من از یاد تو بیرون رفتهام، من هنوز به تو فکر میکنم. هر کسی نمیتواند با تو صحبت کند، چون تو ویژگیهای خاصی داری که دیگران ندارند.
گرچه پروانه مسکین، رود اندر سر شمع
هیچ از صحبت او، تاب شکیبایی نیست
هوش مصنوعی: اگرچه پروانهی بیچاره به سوی شمع میرود، ولی در کنار او هیچگونه حوصلهای برای تحمل وجود ندارد.
بجز از دیدن روی تو، ندارم رایی
بهتر از عادت یکرویی و یکرایی نیست
هوش مصنوعی: من فقط به دیدن چهرهات فکر میکنم و هیچ گزینه دیگری برایم بهتر از این عادت یکتا و وفادار نیست.
گو برو در وصالت مطلب، آنکس کو
که به عشق تو چو سلمان دل دریایی نیست
هوش مصنوعی: برو و در عشق تو تلاش کن، زیرا کسی که دلش به عشق تو مانند دل دریایی سلمان نیست، لایق آن عشق نیست.