گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۷

پرده از رویش ای صبا بردار!
وین حجاب از میان ما بردار
به تماشای جان، ز باغ رخش
دامن زلف مشکسا بردار
همرهانیم، در طریق وفا
من به سر می‌روم، تو پا بردار
چون غبار من اوفتان خیزان
می‌توانی مرا دمی بردار
بر سر کوی او چو جان بخشند
بهره‌ای بهر این گدا بردار
ور زخوان لبش نواله دهند
قسم این جام بینوا بردار
چشم عشاق را ز خاک درش
ذره‌ای بهر توتیا بردار
سر ما جست و ما بفرمانش
سر نهادیم، گو بیا بردار
ای دل از منزلش صبا بویی
می‌برد هان پی صبا بردار!
دل ز تقوی گرفت سلمان را
ساقیا جام جانفزا بردار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرده از رویش ای صبا بردار!
وین حجاب از میان ما بردار
هوش مصنوعی: ای نسیم، پوشش از روی او کنار بزین و این مانع را از میان ما بزدای.
به تماشای جان، ز باغ رخش
دامن زلف مشکسا بردار
هوش مصنوعی: به تماشای جان، از باغ چهره او، دامن زلف مشکی‌اش را کنار بزن.
همرهانیم، در طریق وفا
من به سر می‌روم، تو پا بردار
هوش مصنوعی: ما در مسیر وفا همراه هم هستیم؛ من به جلو می‌روم و تو هم باید قدم برداری.
چون غبار من اوفتان خیزان
می‌توانی مرا دمی بردار
هوش مصنوعی: اگر در حالتی دچار مشکل یا نوسان هستم، می‌توانی به من کمک کنی و لحظه‌ای مرا به آرامش برسانی.
بر سر کوی او چو جان بخشند
بهره‌ای بهر این گدا بردار
هوش مصنوعی: وقتی به سر کوچه‌ی او می‌رسم، جانم را فدای او می‌کنم و از این گدا چیزی بگیر تا بهره‌ای از آن داشته باشم.
ور زخوان لبش نواله دهند
قسم این جام بینوا بردار
هوش مصنوعی: اگر از دستانش لقمه‌ای به من بدهند، قسم به این جام بی‌چاره آن را نمی‌گذارم.
چشم عشاق را ز خاک درش
ذره‌ای بهر توتیا بردار
هوش مصنوعی: چشم‌های عاشقان را از گرد و غبار پاتو بزدای.
سر ما جست و ما بفرمانش
سر نهادیم، گو بیا بردار
هوش مصنوعی: ما سر خود را به فرمان او خم کردیم و آماده‌ایم که هر لحظه بگوییم بیا و ما را با خود ببر.
ای دل از منزلش صبا بویی
می‌برد هان پی صبا بردار!
هوش مصنوعی: ای دل، از مکانی که صبا بویی از آنجا می‌آید، آگاه باش و به دنبال صبا برو!
دل ز تقوی گرفت سلمان را
ساقیا جام جانفزا بردار
هوش مصنوعی: دل سلمان به خاطر تقوا و پرهیزگاری پر از شوق و محبت شده است، ای ساقی! جامی که جان را شاداب کند، برای او بیاور.