غزل شمارهٔ ۱۳۸
سحرگه بلبلی آواز میکرد
همی نالید و با گل راز میکرد
نیاز خویش با معشوقه میگفت
نیازش میشنید و ناز میکرد
به هر آهی که میزد در غم یار
مرا با خویشتن دمساز میکرد
نسیم صبح دلبر میشنیدم
دلم دیوانگی آغاز میکرد
خیال آب رکناباد میپخت
هوای خطه شیراز میکرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سحرگه بلبلی آواز میکرد
همی نالید و با گل راز میکرد
هوش مصنوعی: در صبح زود، بلبل آواز میخواند و با گلها در مورد دلباختگیهایش صحبت میکرد.
نیاز خویش با معشوقه میگفت
نیازش میشنید و ناز میکرد
هوش مصنوعی: عشق به معشوق خود از دل نیازش میگفت و معشوق نیز درخواستش را میشنید ولی با ناز و کرشمه پاسخ میداد.
به هر آهی که میزد در غم یار
مرا با خویشتن دمساز میکرد
هوش مصنوعی: هر بار که از غم یارم آهی میکشیدم، انگار در دل خودم با آن غم همصدا میشدم.
نسیم صبح دلبر میشنیدم
دلم دیوانگی آغاز میکرد
هوش مصنوعی: در هنگام صبح نسیم ملایمی را حس میکردم که باعث میشد دلم شور و شوق خاصی پیدا کند و احساس دیوانگی و هیجان به من دست دهد.
خیال آب رکناباد میپخت
هوای خطه شیراز میکرد
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده است که فکر و یادآوری آب رکناباد، که نمادی از زیبایی و صفای طبیعت است، در دل و ذهن فردی احساساتی به وجود میآورد و او را به یاد هوای دلنشین شیراز میاندازد. این تصور، حس نوستالژیک و شوق به زادگاه و مناظر آرامشبخش آن را تداعی میکند.