غزل شمارهٔ ۱۳۱
نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد
نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد
چو باد راهروی صبح خیز میخواهم
که ناله سحر به گوش یار برد
صبا اگر چه رسول من است بیمار است
بدین بهانه مبادا که روزگار برد
فتادهایم به شهری غریب و یاری نیست
که قصهای ز فقیری به شهریار برد
من آن نیم که توانم بدان دیار شدن
صبا مگر ز سر خاک من غبار برد
تو اختیار منی از جهانیان و جهان
در آن هوس که ز دست من اختیار برد
غلام ساقی لعل توام که چاره من
به جرعه مینوشین خوشگوار برد
بیار ساقی از آن می که میپرستان را
دمی به کار بدارد، دمی ز کار برد
می میار که درد سر و خمار آرد
از آن می آرد که هوش آرد و خمار برد
هزار بار دلم هست و در میان دل نیست
در این میان دل سلمان کدام بار برد؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد
نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد
هوش مصنوعی: نه کسی هست که پیامی به محبوب برساند و نه کسی که سلامی به آن سرزمین ببرد.
چو باد راهروی صبح خیز میخواهم
که ناله سحر به گوش یار برد
هوش مصنوعی: میخواهم مانند بادی که در صبح به آرامی میوزد، به راه بیفتم تا نالههای طلوع صبح را به گوش معشوق برسانم.
صبا اگر چه رسول من است بیمار است
بدین بهانه مبادا که روزگار برد
هوش مصنوعی: باد صبا هرچند که پیامآور من است و حال خوشی ندارد، اما بهانه نکن که مبادا روزگار بر من سخت بگذرد.
فتادهایم به شهری غریب و یاری نیست
که قصهای ز فقیری به شهریار برد
هوش مصنوعی: ما در یک شهر نا آشنا گرفتار شدهایم و کسی نیست که داستان فقرمان را به فرمانروا بگوید.
من آن نیم که توانم بدان دیار شدن
صبا مگر ز سر خاک من غبار برد
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که میتوانم به آن سرزمین بروم، اما فقط اگر نسیم، غبار از خاک من بردارد.
تو اختیار منی از جهانیان و جهان
در آن هوس که ز دست من اختیار برد
هوش مصنوعی: تو برای من از همه مردم مهمتری و دنیا هم در آرزو دارد که اختیار تو را از دست من بگیرد.
غلام ساقی لعل توام که چاره من
به جرعه مینوشین خوشگوار برد
هوش مصنوعی: من خدمتگزار ساقی خوشلب تو هستم و تنها راه نجات من، نوشیدن جرعهای از می خوشطعم است.
بیار ساقی از آن می که میپرستان را
دمی به کار بدارد، دمی ز کار برد
هوش مصنوعی: ساقی، آن شرابی را بیاور که میتواند میپرستان را برای لحظهای مشغول کند و از کارهای روزمرهشان دور کند.
می میار که درد سر و خمار آرد
از آن می آرد که هوش آرد و خمار برد
هوش مصنوعی: شراب بیاور که از آن، هم شوری و دردسر ایجاد میشود و هم هوش و حواس را میگیرد.
هزار بار دلم هست و در میان دل نیست
در این میان دل سلمان کدام بار برد؟
هوش مصنوعی: دلم هزار بار میخواهد که چیزی را احساس کند، اما در واقعیت هیچ احساسی وجود ندارد. در این وضعیت، دل سلمان چه بار معنایی یا چه احساسی را میتواند پیدا کند؟
حاشیه ها
1388/08/14 01:11
mareshtani
dar mesraje awale beide shashom(hama)sajed ast
mesraje dowome bei hashtom(dame bakarbedarad dame sekarebarad)tahrirshawad
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1397/02/20 04:05
محمدتقی عارفیان
مصرع دوم بیت دوم نادرست است و جاافتادگی دارد؛ این جاافتادگی را از مشکل وزنی آن میتوان دریافت.
درستش این است:
چو باد راهروی صبحخیز میخواهم
که نالۀ سحر من گوش یار برد
1397/02/20 04:05
محمدتقی عارفیان
اصلاحیه:
چو باد راهروی صبحخیز میخواهم
که نالۀ سحر من به گوش یار برد
1398/09/21 19:12
مئی میار که درد سر و خمار آرد----از آن می آر که هوش آرد و خمار برد-----درست است