گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۹

دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد
خاطر از رهگذرت، بهره غباری دارد
دیده در خلوت وصل تو ندارد، راهی
کار، کار دل تنگ است، که باری دارد
غم ایام خورم، یا غم خود، یا غم دوست؟
غم من نیست از آن غم که شماری دارد
دوش صد بار به تیغ مژه‌ام زد چشمت
که به هر گوشه چو من کشته، هزاری دارد
گله کردم، دهنت گفت: مگو هیچ که او
مست بود، امشب و امروز خماری دارد
عالمی غرقه دریای هوا و هوسند
هر کسی خاطر یاری و دیاری دارد
زین میان، خاطر آسوده کسی راست که او
دامن دوست، گرفتست و کناری دارد
بحر، می‌جوشد و جز باد ندارد در کف
صدف آورده به کف، در و قراری دارد
پای باد از پی آن، هر نفسی می‌بوسم
که به خاک سر کوی تو، گذاری دارد
نیست در کوی تو کاری، دگران را لیکن
با سر کوی تو سلمان، سروکاری دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد
خاطر از رهگذرت، بهره غباری دارد
هوش مصنوعی: دل به زیبایی صورت تو دلخوش است، اما یاد تو برایم بی‌قراری و دردسته. نگاهت باعث می‌شود که احساس تنهایی کنم و خاطرم از حضورت غمگین است.
دیده در خلوت وصل تو ندارد، راهی
کار، کار دل تنگ است، که باری دارد
هوش مصنوعی: چشمی که در تنهایی وصالت به سر می‌برد، نمی‌تواند راهی بیابد. کار دل خسته و دلتنگ، بار سنگینی به دوش دارد.
غم ایام خورم، یا غم خود، یا غم دوست؟
غم من نیست از آن غم که شماری دارد
هوش مصنوعی: در دل خود غم روزگار را می‌پرورم، آیا غم خودم را احساس کنم یا غم دوستی دیگر؟ غم من آن‌قدر عمیق و بی‌نهایت است که قابل شمارش نیست.
دوش صد بار به تیغ مژه‌ام زد چشمت
که به هر گوشه چو من کشته، هزاری دارد
هوش مصنوعی: دیشب بارها چشمانت با نرمی و زیبایی خودم را مجروح کرد، به گونه‌ای که هر جا نگاه می‌کنم، مثل من افراد زیادی از زیبایی تو آسیب دیده‌اند.
گله کردم، دهنت گفت: مگو هیچ که او
مست بود، امشب و امروز خماری دارد
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که وقتی من شکایت کردم، تو به من گفتی که در این لحظه صحبت نکن چرا که او در حال مستی است و حالا احساس خستگی و بی‌حالی دارد.
عالمی غرقه دریای هوا و هوسند
هر کسی خاطر یاری و دیاری دارد
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در دنیای آرزوها و خواسته‌های شخصی غرق شده‌اند و هر کسی به دنبال محبت و سرپناهی برای خود می‌گردد.
زین میان، خاطر آسوده کسی راست که او
دامن دوست، گرفتست و کناری دارد
هوش مصنوعی: در میان همه، کسی که آرامش خاطر دارد، دامن دوست را در دست گرفته و در کنار او قرار دارد.
بحر، می‌جوشد و جز باد ندارد در کف
صدف آورده به کف، در و قراری دارد
هوش مصنوعی: دریا به شدت در تلاطم است و هیچ چیز جز باد در دستانش نیست. صدفی که در دستانش دارد، حاکی از آرامش و تعادل خاصی است.
پای باد از پی آن، هر نفسی می‌بوسم
که به خاک سر کوی تو، گذاری دارد
هوش مصنوعی: هر نفسی که می‌کشم را چون بوسه‌ای بر پای باد می‌زنم، چرا که این نفس‌ها به خاک سرکوچه تو می‌رسند و عبور می‌کنند.
نیست در کوی تو کاری، دگران را لیکن
با سر کوی تو سلمان، سروکاری دارد
هوش مصنوعی: در محل شما هیچ کار و فعالیتی انجام نمی‌شود، اما دیگران با سر کوی شما، سلمان، ارتباط و سر و کاری دارند.

حاشیه ها

1401/12/20 19:02
فاطمه یاوری

غم ایام خورم یا غم خود یا غم دوست؟

...

دیده در خلوت وصل تو ندارد راهی!

کار، کار دل تنگ است، که باری دارد....