غزل شمارهٔ ۱۲
ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا!
بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟
راندهاند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم
نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟
در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز
سر به سر بر باد رفت، اندر پریشانی مرا
میدهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم
هیچ کاری بر نمیآید، به آسانی مرا
همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟
آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟
مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان
وین زمان سودی نمیدارد، پشیمانی مرا
از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد
کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا
کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز
میبرند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا
بندهای باشد تو را سلمان گران باشد که آن
یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا!
بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟
هوش مصنوعی: تو که با ناز و غمزه به من بیاعتنا هستی و حرفهایم را نمیفهمی! چرا مانند یک نامه که به دورش چند بار میپیچند، مرا در پیچ و خمهای افکار و احساساتت گنجاندهای؟
راندهاند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم
نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟
هوش مصنوعی: در آغاز، از ما دوری و ناکامی جدا شده است. من نمیتوانم از خودم دفاع کنم، تا چه زمانی میخواهی از من دوری کنی و مرا بیخود بیهدف رها کنی؟
در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز
سر به سر بر باد رفت، اندر پریشانی مرا
هوش مصنوعی: من عمر گرانبهای خود را در فکر و خیال زلفهای تو گذراندم و همین عمر در هم و برهمی و آشفتگی سپری شد.
میدهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم
هیچ کاری بر نمیآید، به آسانی مرا
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای لحظهای با تو میکنم، اما چهطور میتوانم این کار را انجام دهم؟ هیچ چیزی برایم آسان نیست.
همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟
آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟
هوش مصنوعی: من همچون عود که از خود دود تولید میکند، از من هم چیزی خارج میشود. تا کی باید نفس بکشی؟ آتشی را بر آتش دیگر بگذار، تا کی میخواهی مرا در این وضعیت نگهداری؟
مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان
وین زمان سودی نمیدارد، پشیمانی مرا
هوش مصنوعی: من عاشق تو نبودم، اما تجربهام نشان داد که نتیجهای جز ضرر نداشت. حالا هم که در این زمان، هیچ فایدهای برای پشیمانی من وجود ندارد.
از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد
کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا
هوش مصنوعی: از زمانهای قدیم، من دلی پر از حسرت برای تو دارم و هیچکس نمیتواند به وضوح خشمی را که بر دل من نشسته است، درک کند. این درد سلطنتی بر دلم همچنان باقی مانده است.
کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز
میبرند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا
هوش مصنوعی: من در گذشته به زیبایی و جذابیت چهرهی دختران ترک، با ابروهای کمانمانند و نگاه فریبندهشان، دلبسته بودهام و اکنون از راه چشمان بازیگوش و پیشانی دلربا، مرا مجذوب خود کردهاند.
بندهای باشد تو را سلمان گران باشد که آن
یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا
هوش مصنوعی: یک بندهای مانند سلمان برای تو ارزش زیادی دارد، زیرا او محبت و قبول پروردگار را به من عطا کرده است.
حاشیه ها
1388/08/10 00:11
mareshtani
mesraje awale beide dowom bajad(randa and roze azal)wa ia (andar azal)bashad
1393/03/29 02:05
مهرنوش
بیت سوم: شاید قافیه باید "پریشانی" باشه به جای پیشانی. چون 1- با زلف در مصرع اول جناس داره و 2- پیشانی در بیت هشتم استفاده شده
1396/03/01 13:06
خانم الف
در بیت دوم کلمه ای جا افتاده:
یا "روز ازل"
و یا "از ازل"
صحیح است
1398/09/18 14:12
شاید منظور شاعر این بوده که زلف یار در پپیشانی او و یا سرنوشت او به باد رفته---میتوان در اینجا پیشانی را سرنوشت دانست