گنجور

شمارهٔ ۵۲ - در مدح شاه دوندی

حور اگر دیده بدین روضه کند روزی باز
کند از شرم در روضه فردوس فراز
ای نهال چمن جا ه در این روضه ببال
وی حریم حرم قدر بدین کعبه بناز
بوستانی است که طاوس ملایک هر دم
از سر سدره نماید به هوایش پرواز
خم طاقش همه با سقف فلک گردد جفت
لب بامش همه در گوش زحل گوید راز
جای ما هست چه جای مه ومهر است که هست
مه فروزان وبه صد پایه زمهر است فراز
زهره را زهره نباشد که به بامش گذرد
تا نباشد زوکیلان درش خط جواز
مشک خاک در او خواست که گردد اقبال
گفت در خانه ما راه ندارد غماز
خشت ایوانش در سدره یگردون خشتک
طرز بنیانش بر دامن آفاق طراز
آن بزرگی وضیا یافت از این خانه عراق
که زارکان حرم کعبه واز کعبه حجاز
خوش بهاری است بساز ای بت چین برگ بهار
خوش مقامی است نوا راست کن ای مایه ناز
تا به کی چرخ مخالف ره عشاق زند ؟
هر دای راست کن ای مطرب عشاق نواز
ساقیا ! برگ طرب ساز که از بلبل وگل
کا روبار چمن امروز به برگ است و به ساز
نرگس از مستی می سر بنهاده است به خواب
سر بر دامن گل پای کشیده ست دراز
غنچه ی شاهد رعنا همه غنج است ودلال
بلبل عاشق شیدا همه شوق است ونیاز
بوستان سفره پر برگ گل از هم بگشود
بلبلان را به سر سفره ی گل داد آواز
باغ را سبزه طرازیده عذارست مگر
خطی آمد به وی از عارض خوبان طراز
افسر لاله ببین بر صفت تاج خروس
چشم نرگس بنگر بر نمط دیده باز
باغ چون مجلس سلطان جهان است امروز
از لطافت شده بر جنت اعلی طناز
شاه وندی جوانبخت جهان بخش که او
از کمال شرف است از همه شاهان ممتاز
آن کریمی که درین گنبد فیروزه صدا
بجز از شکر ایادیش نمی گوید باز
ادب ان است که با حرمت عدلش پس ازین
بر سر جمع نبرند سر شمع به گاز
ای زشرم اثر رای تو خور در تب و تاب
وی زمهر سم شبدیز تو مه در تک و تاز
مه به نعل سم شبدیز تو هرگز نرسد
گو به آم شد ازین بیش تن خود مگذار
چتر انصاف تو چون ظل همای انداز د
کبک در سایه او خنده زند بر شهباز
در کمال شرف و جاه و جلالی اکنون
هست دور ابد انجام تو را این آغاز
هر کجا چتر همایون تو را باز کنند
ادب آن است که خورشید کند دیده فراز
میل آتش بکشندش ز شهاب ار نکند
آسمان دیده انجم به شبستان تو باز
پادشاها چو دل از غیر تو پرداخته ام
لطف کن لطف دمی با من بیدل پرواز
آنکه جز پرده مدحت ننوازد شب و روز
بلبل خاطر او را به نوایی بنواز
نظر انداز بدین گفته که ضایع نشود
گفته اند آنکه نگویی کن و درآب انداز
تا دهد هر سر سالی زپس پرده غیب
عرض خوبان ریاحین فلک لعبت باز
قبله خلق جهان باد سراپرده تو
وز شرف پرده سرای فلکش برده نماز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حور اگر دیده بدین روضه کند روزی باز
کند از شرم در روضه فردوس فراز
هوش مصنوعی: اگر حوری روزی به این باغ نظر کند، از شرم در بهشت برین جمع خواهد شد.
ای نهال چمن جا ه در این روضه ببال
وی حریم حرم قدر بدین کعبه بناز
هوش مصنوعی: ای نهال چمن، در این باغ رشد کن و بال و پر بگستر. تو که در حریم مقدس این کعبه قرار داری، باید به خود ببالید.
بوستانی است که طاوس ملایک هر دم
از سر سدره نماید به هوایش پرواز
هوش مصنوعی: بوستانی وجود دارد که در آن، طاوس فرشتگان هر لحظه از درخت سدر پرواز می‌کند و زیبایی آن را به نمایش می‌گذارد.
خم طاقش همه با سقف فلک گردد جفت
لب بامش همه در گوش زحل گوید راز
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و عظمت یک مکان می‌پردازد. در آن به این اشاره شده که قوس و گنبد این مکان به تمام آسمان‌ها شکل می‌دهد و بر بالای آن، رازها و سخنان پنهانی بیان می‌شود که حتی ساکن ستاره زحل نیز به آن گوش می‌دهد. این تصویر ترکیبی از زیبایی، رمز و راز و ارتباطی عمیق با کائنات را به نمایش می‌گذارد.
جای ما هست چه جای مه ومهر است که هست
مه فروزان وبه صد پایه زمهر است فراز
هوش مصنوعی: جای ما کجا و جای ماه و خورشید کجا؟ که ماه درخشان و با شکوه بر صد پایه آسمان قرار دارد.
زهره را زهره نباشد که به بامش گذرد
تا نباشد زوکیلان درش خط جواز
هوش مصنوعی: زهره نمی‌تواند به بام خود برود، مگر اینکه کسانی که مجوز ورود دارند در آنجا حضور نداشته باشند.
مشک خاک در او خواست که گردد اقبال
گفت در خانه ما راه ندارد غماز
هوش مصنوعی: مشک خاکی از او خواست که خوشبختی و ترقی یابد، اما او پاسخ داد که در خانه‌ی ما جایی برای مشکلات و نارضایتی‌ها وجود ندارد.
خشت ایوانش در سدره یگردون خشتک
طرز بنیانش بر دامن آفاق طراز
هوش مصنوعی: خشت‌های ایوان او در آسمان بلند است و ساختمانش به گونه‌ای است که بر روی دامن زمین قرار گرفته است.
آن بزرگی وضیا یافت از این خانه عراق
که زارکان حرم کعبه واز کعبه حجاز
هوش مصنوعی: از این خانه در عراق، مقام و بزرگی به او بخشیده شد که زائران حرم کعبه و خود کعبه در حجاز را تحت تأثیر قرار داد.
خوش بهاری است بساز ای بت چین برگ بهار
خوش مقامی است نوا راست کن ای مایه ناز
هوش مصنوعی: بهاری دل‌انگیز است، ای معشوقه چینی، بیا و زیبایی‌های آن را خلق کن. فصل بهار فضایی خوشایند دارد، پس بیا و آواز دلنشینی سر بده، ای منبع زیبایی و لطافت.
تا به کی چرخ مخالف ره عشاق زند ؟
هر دای راست کن ای مطرب عشاق نواز
هوش مصنوعی: تا کی باید عشق ورزیدن را با مشکلات و سختی‌ها سپری کنیم؟ ای مطرب، ساز را به نغمه‌ای بنواز که دل عاشقان را شاد کند.
ساقیا ! برگ طرب ساز که از بلبل وگل
کا روبار چمن امروز به برگ است و به ساز
هوش مصنوعی: ای ساقی! نوشیدنی خوشمزه‌ای بیاور که امروز چمن پر از بلبل و گل است و این زیبایی را باید با موسیقی و شادی جشن بگیریم.
نرگس از مستی می سر بنهاده است به خواب
سر بر دامن گل پای کشیده ست دراز
هوش مصنوعی: نرگس به حالت مستی سرش را روی زمین گذاشته و در خواب است، در حالی که پایش را به آرامی بر روی گل‌ها کشیده است.
غنچه ی شاهد رعنا همه غنج است ودلال
بلبل عاشق شیدا همه شوق است ونیاز
هوش مصنوعی: غنچه زیبای گل در حال لذت و سرور است و بلبل عاشق پر از شوق و آرزوست.
بوستان سفره پر برگ گل از هم بگشود
بلبلان را به سر سفره ی گل داد آواز
هوش مصنوعی: باغی به وجود آمد که پر از برگ و گل بود و بلبلان را به آنجا دعوت کرد. آنها در این باغ زیبا به آواز خواندن پرداختند.
باغ را سبزه طرازیده عذارست مگر
خطی آمد به وی از عارض خوبان طراز
هوش مصنوعی: باغ به وسیله‌ی سبزه‌زارها و گیاهان زیبا آراسته شده است، مگر اینکه زیبایی خطی از چهره‌ی معشوقان بر آن بیفتد و جلوه‌ای خاص به آن ببخشد.
افسر لاله ببین بر صفت تاج خروس
چشم نرگس بنگر بر نمط دیده باز
هوش مصنوعی: به بیداری و زیبایی افسر گل لاله توجه کن که شبیه به تاج خروس است و همچنین به چشم‌های نرگس که همچون نگاه باز شده‌ای است.
باغ چون مجلس سلطان جهان است امروز
از لطافت شده بر جنت اعلی طناز
هوش مصنوعی: این باغ امروز به مانند محفل و گردهمایی پادشاهی است که در آن لطافت و زیبایی به اوج خود رسیده و از آن بهشت عالی تماشایی می‌سازد.
شاه وندی جوانبخت جهان بخش که او
از کمال شرف است از همه شاهان ممتاز
هوش مصنوعی: آن پادشاه جوانمرد و خوشبخت که جهان را می‌بخشد، از نظر کمال ونزاکت، از همه شاهان برجسته‌تر است.
آن کریمی که درین گنبد فیروزه صدا
بجز از شکر ایادیش نمی گوید باز
هوش مصنوعی: این کریم، که در این آسمان فیروزه‌ای جز نعمت‌هایش سخن دیگری گفته نمی‌شود، دوباره یادآور شده است.
ادب ان است که با حرمت عدلش پس ازین
بر سر جمع نبرند سر شمع به گاز
هوش مصنوعی: آداب این است که با احترام به عدالتش، بعد از این دیگر نباید در جمع، خود را به گونه‌ای نشان دهیم که با چراغ شمع به گاز بیفتیم.
ای زشرم اثر رای تو خور در تب و تاب
وی زمهر سم شبدیز تو مه در تک و تاز
هوش مصنوعی: ای کسی که تاثیر اندیشه‌ات باعث شرم و نگرانیم شده، در حالی که در آتش اشتیاق برای تو هستم. تو همچون اسب سفید و تندرویی هستی که در میدان جولان می‌دهد و من در تلاطم عشق و محبت تو قرار دارم.
مه به نعل سم شبدیز تو هرگز نرسد
گو به آم شد ازین بیش تن خود مگذار
هوش مصنوعی: ماه به زین اسب شبدیز تو هرگز نمی‌رسد، پس از این بیشتر از این خود را رها نکن.
چتر انصاف تو چون ظل همای انداز د
کبک در سایه او خنده زند بر شهباز
هوش مصنوعی: چتر انسانیت و عدالت تو همچون سایه‌ای است که بر روی کبک افتاده و در این سایه، کبک با آرامش و شادی زندگی می‌کند و بر شاهباز می‌خندد.
در کمال شرف و جاه و جلالی اکنون
هست دور ابد انجام تو را این آغاز
هوش مصنوعی: هم‌اکنون در اوج بلندمرتبه‌گی و شکوه قرار داری و از این‌جا به بعد، سرنوشت تو آغاز می‌شود.
هر کجا چتر همایون تو را باز کنند
ادب آن است که خورشید کند دیده فراز
هوش مصنوعی: هر جا که با شکوه تو را محترمانه استقبال کنند، شایسته است که انسان با ادب و احترام، جایگاهش را بالا ببرد و خود را در برابر آن عظمت قرار دهد.
میل آتش بکشندش ز شهاب ار نکند
آسمان دیده انجم به شبستان تو باز
هوش مصنوعی: اگر آسمان ستاره‌ها را در شب به سوی میخانه تو باز نکند، عشق آتشین او را همچون شهابی به سوختن وا خواهد داشت.
پادشاها چو دل از غیر تو پرداخته ام
لطف کن لطف دمی با من بیدل پرواز
هوش مصنوعی: ای پادشاه، اکنون که قلبم را از عشق دیگران خالی کرده‌ام، لطفاً بر من ببخش و فرصتی به من بده تا به اوج پرواز کنم.
آنکه جز پرده مدحت ننوازد شب و روز
بلبل خاطر او را به نوایی بنواز
هوش مصنوعی: آینده‌ای که تنها در ستایش و مدح سر کند و هیچ چیز دیگری نگوید، بلبل دلش را به آهنگی شاداب کن.
نظر انداز بدین گفته که ضایع نشود
گفته اند آنکه نگویی کن و درآب انداز
هوش مصنوعی: اگر به این جمله توجه کنی، متوجه خواهی شد که نباید چیزی را که قابل اعتماد نیست، نادیده بگیری، زیرا گفته‌اند چیزی که بیان کندی، آن را در آب بینداز.
تا دهد هر سر سالی زپس پرده غیب
عرض خوبان ریاحین فلک لعبت باز
هوش مصنوعی: در این شعر به این موضوع اشاره شده است که در هر سال، پس از پرده غیب، زیبایی‌ها و نیکان به نمایش درمی‌آیند. مانند گل‌هایی که در آسمان برای بازی و سرگرمی به نمایش گذاشته می‌شوند. از این طریق به زیبایی و جذابیت زندگی و موجودات اشاره شده است.
قبله خلق جهان باد سراپرده تو
وز شرف پرده سرای فلکش برده نماز
هوش مصنوعی: جهان به سوی تو و مشخصات تو توجه دارد و مقام تو، از ارزش‌های آسمانی فراتر است و برتر از همه‌ی موجودات است.