شمارهٔ ۹ - اظهار افلاس خود و طلب تدارک
ای سروری که بر در دولتسرای تو
هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود
خورشید با وجود جناب بلند تو
بر آسمان ز همت کوتاه می رود
از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق
صد نامه بیش بر پر هر کاه می رود
در یک نفس کبوتر عزم تو طی کند
راهی که آفتاب به یک ماه می رود
از بس ندیده کار تو بی مصلحت کسی
یوسف به ریسمان تو در چاه می رود
شد مدت سه سال که بر درگهت مرا
حرفی نه از وزیر و نه از شاه می رود
رحم آیدت به حالم اگر باخبر شوی
کاوقات من به سر به چه اکراه می رود
احوال خویش می کنم از هرکسی نهان
دانم سخن چگونه در افواه می رود
راضی نیم که پیشتر از من کسی ترا
گوید فلان غلام نکوخواه می رود
شمارهٔ ۸ - راه گم کردن در نجف معلی: یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجفشمارهٔ ۱۰ - تعریف خانه ی اسلام خان و تاریخ بنای آن: در زمان خلافت شه دین
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سروری که بر در دولتسرای تو
هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، هر کسی که به درگاه تو قدم میگذارد، با میل و رضایت خودش وارد میشود.
خورشید با وجود جناب بلند تو
بر آسمان ز همت کوتاه می رود
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر وجود والا و بلندمرتبه تو در آسمان، از نظر تلاش و عظمت، خود را کم میآورد و پایین میآید.
از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق
صد نامه بیش بر پر هر کاه می رود
هوش مصنوعی: از انبوهی که دشمن تو دارد، به سمت آسمان صد نامه بیشتر بر روی هر کاه میرود.
در یک نفس کبوتر عزم تو طی کند
راهی که آفتاب به یک ماه می رود
هوش مصنوعی: اگر کبوتر در یک نفس بخواهد مسیری را طی کند، مسیری که آفتاب به یک ماه میرسد، نمایانگر این است که با عزم و اراده قوی میتوان به هدفهای بزرگ دست یافت. در واقع، میخواهد بگوید که عزم و اراده میتوانند موانع را از سر راه بردارند و به انسان این امکان را بدهند که به فرازهای بلندی برسد.
از بس ندیده کار تو بی مصلحت کسی
یوسف به ریسمان تو در چاه می رود
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه هیچکس بیهدف و بدون دلیل به دنبال کار تو نمیرود، یوسف به خاطر تو به چاه میافتد.
شد مدت سه سال که بر درگهت مرا
حرفی نه از وزیر و نه از شاه می رود
هوش مصنوعی: مدت سه سال است که در درگاه تو هستم و هیچ خبری از وزیر و شاه نمیآید.
رحم آیدت به حالم اگر باخبر شوی
کاوقات من به سر به چه اکراه می رود
هوش مصنوعی: اگر از حال من باخبر شوی، ممکن است به حالت من رحم کنی، زیرا روزهایم با چه زحمتی و ناتوانی سپری میشود.
احوال خویش می کنم از هرکسی نهان
دانم سخن چگونه در افواه می رود
هوش مصنوعی: من از هر کسی درباره وضعیت خودم میپرسم، ولی میدانم که چگونه حرفها در بین مردم پخش میشود.
راضی نیم که پیشتر از من کسی ترا
گوید فلان غلام نکوخواه می رود
هوش مصنوعی: من راضی نیستم که قبل از من، کسی درباره تو بگوید فلان غلامِ خوبخواه در حال رفتن است.