شمارهٔ ۹۴
چو احتیاج طلب می شود، نقاب طلب
که از خدا نتوان کرد بی جواب طلب
خبر ز خضر نداری و زندگانی او
بمیر تشنه، مکن از زمانه آب طلب
مرید پیر مغانم که این نصیحت اوست
طلب مکن ز کسی، ور کنی شراب طلب
نکرده ام ز قناعت به کودکی هرگز
ز دایه شیر به شب های ماهتاب طلب!
به زیر چرخ مجو کام خویش ای درویش
چه می کنی ز در خانه ی خراب طلب؟
درین محیط که دست تهی ست مخزن فیض
طلب مکن ز صدف گوهر، از حباب طلب
حدیث منع شراب است در کجا زاهد
چو غنچه بر سر زانو نشین، کتاب طلب
درین خرابه، عزیزان رفته را از خاک
به پنجه چند کنم همچو آفتاب طلب؟
کشد به جذبه ز هندم به سوی خاک نجف
بود سلیم همینم ز بوتراب طلب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو احتیاج طلب می شود، نقاب طلب
که از خدا نتوان کرد بی جواب طلب
هوش مصنوعی: وقتی نیاز به چیزی احساس میشود، نمیتوان از خدا خواستهای داشته باشیم که بیپاسخ بماند.
خبر ز خضر نداری و زندگانی او
بمیر تشنه، مکن از زمانه آب طلب
هوش مصنوعی: اگر از وجود خضر و زندگیاش بیخبری، پس بیدلیل در پی آب و زندگی نباش. بهتر است با تشنگی زندگی کنی تا به دنبال چیزهایی باشی که نمیدانی وجود دارند یا نه.
مرید پیر مغانم که این نصیحت اوست
طلب مکن ز کسی، ور کنی شراب طلب
هوش مصنوعی: پیر مغانم به من نصیحت کرده که از کسی چیزی نخواهی. اگر هم خواستی باده طلب کنی، بهتر است از کسی نخواهی.
نکرده ام ز قناعت به کودکی هرگز
ز دایه شیر به شب های ماهتاب طلب!
هوش مصنوعی: هرگز در دوران کودکی به قناعت بیتوجهی نکردم و همیشه از دایه شیر میخواستم، حتی در شبهای روشن ماه.
به زیر چرخ مجو کام خویش ای درویش
چه می کنی ز در خانه ی خراب طلب؟
هوش مصنوعی: ای درویش، به زیر آسمان به دنبال خواستههای خود نباش، چرا که چه فایدهای از طلب کردن از خانهای ویران داری؟
درین محیط که دست تهی ست مخزن فیض
طلب مکن ز صدف گوهر، از حباب طلب
هوش مصنوعی: در این دنیا که چیزی در دست نداریم، انتظار نداشته باش که از صدف جواهر بگیری؛ بلکه از حباب، که نشانههای گزرای زندگی است، استفاده کن.
حدیث منع شراب است در کجا زاهد
چو غنچه بر سر زانو نشین، کتاب طلب
هوش مصنوعی: در جایی که سخنی از ممنوعیت نوشیدن شراب است، زاهد مانند غنچهای که بر زانوان نشسته، در پی کسب دانش و فهم است.
درین خرابه، عزیزان رفته را از خاک
به پنجه چند کنم همچو آفتاب طلب؟
هوش مصنوعی: در این ویرانی، چگونه میتوانم با دستانم عزیزان رفته را از خاک بیرون بکشم، همچون خورشید که در جستجوی نور است؟
کشد به جذبه ز هندم به سوی خاک نجف
بود سلیم همینم ز بوتراب طلب
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر کشش و جذبهای است که فرد از سرزمین هند به سمت خاک نجف احساس میکند. این احساس نشاندهنده دلی پاک و سلیمی است که به دنبال حقیقت و معنویت در آن مکان مقدس است. فرد در جستجوی روابط عمیقتری با معنای زندگی و طلب علم و فهم بیشتر است.

سلیم تهرانی