گنجور

شمارهٔ ۹۰

نوبهار است و به جدول می‌رود مستانه آب
دارد از یاد گلستان در دهن پیمانه آب
بس که سیراب است از ابر بهاری، دور نیست
چوب گل گر می‌زند بر آتش دیوانه آب
گلستان عشق را کاوش همه بر آتش است
برگ گل هرگز ندیده چون پر پروانه آب
از ضرورت آب اکنون می‌پرستند اهل کفر
می‌شود از بس بت از شرم تو در بتخانه آب
در به در افتادهٔ رزق پریشانی سلیم
از در مسجد طلب نان، از در میخانه آب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبهار است و به جدول می‌رود مستانه آب
دارد از یاد گلستان در دهن پیمانه آب
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و آب که مستانه در جدول جاری است، یاد گلستان را به درون پیمانه می‌آورد.
بس که سیراب است از ابر بهاری، دور نیست
چوب گل گر می‌زند بر آتش دیوانه آب
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به خوبی از باران بهاری سیراب شده، بعید نیست که چوب گل اگر به آتش دیوانه بیفتد، بخار شود.
گلستان عشق را کاوش همه بر آتش است
برگ گل هرگز ندیده چون پر پروانه آب
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، همه چیز دچار حرارت و آتش است. هیچ گلی، مانند پروانه که در کنار آتش است، آب و زندگی را تجربه نکرده است.
از ضرورت آب اکنون می‌پرستند اهل کفر
می‌شود از بس بت از شرم تو در بتخانه آب
هوش مصنوعی: اهل کفر به قدری از شرم تو در مقابل بت‌ها ذلیل شده‌اند که برای آب دست به بندگی می‌زنند و آن را می‌پرستند.
در به در افتادهٔ رزق پریشانی سلیم
از در مسجد طلب نان، از در میخانه آب
هوش مصنوعی: انسانی که به دنبال روزی و مایحتاج زندگی‌اش است، در حال حاضر به شدت در تنگنای معیشتی است. او از در مسجد، به خاطر حلال شدن نان طلب می‌کند؛ ولی از در میخانه هم برای آرامش و آبی تازه می‌جوشد تا از تنش‌ها و مشکلاتش فرار کند.