شمارهٔ ۸۴۹
دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخن
مباد آن که کسی را کند خراب، سخن
طلسم غم که شکستی؟ اگر ز حلقهٔ گوش
نمیگذاشت سر پای در رکاب سخن
مرا دماغ حدیث بهشت و دوزخ نیست
گه از شراب کنم، گاهی از کباب سخن
سر بریده نگوید سخن، چه عقل است این
ز راز چرخ مپرسید از آفتاب سخن
اگر زبان خموشان این چمن دانی
بود تبسم هر غنچه یک کتاب سخن
حدیث لعل تو کوته نمی شود، چه عجب
اگر دراز شود در سر شراب سخن
ز وصف آن گره زلف بر زبان سلیم
چو حرف لال درآید به پیچ و تاب سخن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخن
مباد آن که کسی را کند خراب، سخن
هوش مصنوعی: خورشید به هر ذرهای نور و زندگی میبخشد، بنابراین نباید سخن را به گونهای گفت که باعث ویرانی کسی شود.
طلسم غم که شکستی؟ اگر ز حلقهٔ گوش
نمیگذاشت سر پای در رکاب سخن
هوش مصنوعی: غم و اندوه را چگونه شکست دادهای؟ اگر زینت گوش تو نبود، چطور میتوانستی به سخنها وارد شوی؟
مرا دماغ حدیث بهشت و دوزخ نیست
گه از شراب کنم، گاهی از کباب سخن
هوش مصنوعی: من به مسائل مربوط به بهشت و دوزخ اهمیت نمیدهم، زیرا وقتی از شراب صحبت میکنم، گاهی هم درباره کباب حرف میزنم.
سر بریده نگوید سخن، چه عقل است این
ز راز چرخ مپرسید از آفتاب سخن
هوش مصنوعی: سخن تازهای از کسی که سرش بریده شده نمیتوان شنید، پس از راز دنیا و حوادث آن نپرس. از آفتاب هم در مورد مسائل نپرس، زیرا او نیز تنها نور میتاباند و نمیتواند به سؤالات عمیق پاسخ دهد.
اگر زبان خموشان این چمن دانی
بود تبسم هر غنچه یک کتاب سخن
هوش مصنوعی: اگر بتوانی صدای خاموشان این چمن را درک کنی، هر غنچه مثل یک کتاب پر از سخن و داستان خواهد بود.
حدیث لعل تو کوته نمی شود، چه عجب
اگر دراز شود در سر شراب سخن
هوش مصنوعی: داستان زیبایی که درباره ی لعل تو هست، هرگز نمیتواند تمام شود؛ چه جای تعجب دارد اگر این گفتوگو در مورد شراب هم ادامه پیدا کند.
ز وصف آن گره زلف بر زبان سلیم
چو حرف لال درآید به پیچ و تاب سخن
هوش مصنوعی: وقتی درباره زیبایی و جذابیت آن گیسوی پیچخورده سخن میگوییم، زبان نمیتواند توصیف درستی از آن داشته باشد و حرفی که بزنیم به پیچیدگی و ناتوانی ما در بیان احساسات شباهت دارد.