گنجور

شمارهٔ ۶۷۳

گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر
آفرین گویند بر هم زخم تیر یکدگر
دل ز فریاد دل آید سوی زلف از کاکلش
شبروان یابند هم را از صفیر یکدگر
دست در دست سبو دارم که در این روزگار
هم مگر باشند مستان دستگیر یکدگر
گر لبانش الفتی دارند با هم، دور نیست
خورده اند ایام طفلی هر دو شیر یکدگر
من زنم بر شیخ طعن، اهل ریا بر می فروش
ناسزا تا کی توان گفتن به پیر یکدگر؟
تنگدستان راچه حاجت درد دل گفتن سلیم
راز هم خوانند از نقش حصیر یکدگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر
آفرین گویند بر هم زخم تیر یکدگر
هوش مصنوعی: هر بار که گلرخان به یکدیگر نگاه می‌کنند، مثل این است که بر زیبایی اسیران یکدیگر تحسین می‌کنند و به زخم‌هایی که از تیر عشق بر هم دارند، ابراز تأسف می‌نمایند.
دل ز فریاد دل آید سوی زلف از کاکلش
شبروان یابند هم را از صفیر یکدگر
هوش مصنوعی: دل از فریادش به سمت زلف شب‌روانی می‌رود که از بافت‌های پیچیده‌اش، مردم شب را به هم وصل می‌کند.
دست در دست سبو دارم که در این روزگار
هم مگر باشند مستان دستگیر یکدگر
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، من همراهی دارم که با او نوشیدنی در دست داریم و امیدواریم افرادی مثل ما که شاد و مستانه زندگی می‌کنند، بتوانند به یکدیگر کمک کنند و از یکدیگر پشتیبانی کنند.
گر لبانش الفتی دارند با هم، دور نیست
خورده اند ایام طفلی هر دو شیر یکدگر
هوش مصنوعی: اگر لبانشان با یکدیگر نزدیکی و الفت دارد، بعید نیست که در دوران کودکی هر دو از یک شیر نوشیده باشند.
من زنم بر شیخ طعن، اهل ریا بر می فروش
ناسزا تا کی توان گفتن به پیر یکدگر؟
هوش مصنوعی: من زنم که به شیخ طنزی بزنم، زیرا اهل ریا مدام به هم بد و بیراه می‌گویند. تا کی می‌توانیم به پیران یکدیگر فحش بدهیم؟
تنگدستان راچه حاجت درد دل گفتن سلیم
راز هم خوانند از نقش حصیر یکدگر
هوش مصنوعی: تنگدستان نیازی به بیان درد دل خود ندارند، زیرا افراد با نیت پاک و خوب می‌توانند از رفتار و حالت‌های یکدیگر متوجه احساسات هم شوند.