شمارهٔ ۵۸
مدعی کو تا چراغ محفلم بیند ترا
غافل از راه آید و در منزلم بیند ترا
از ترحم سنگ را دل خون شود هر گه چو موج
خنده زن بر گریه ی بی حاصلم بیند ترا
در غم سامان به راه کعبه، ای بت نیستم
راهزن ترسم درون محملم بیند ترا
کاش سوزن بخیه ی اول به چشم خود زند
کز شکاف سینه ترسم در دلم بیند ترا
صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف
ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند ترا
دست کوته کن سلیم از من، که ترسم روزگار
عاجز از اصلاح کار مشکلم بیند ترا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مدعی کو تا چراغ محفلم بیند ترا
غافل از راه آید و در منزلم بیند ترا
هوش مصنوعی: مدعی که بود تا روشنایی محفل ما را ببیند و تو را در حال غفلت ببیند، به طور ناخواسته به خانهام خواهد آمد و تو را مشاهده خواهد کرد.
از ترحم سنگ را دل خون شود هر گه چو موج
خنده زن بر گریه ی بی حاصلم بیند ترا
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر ترحم، دل سنگ هم میشکفد، هر بار که بر ناله بینتیجهام میخندی، تو را میبینم.
در غم سامان به راه کعبه، ای بت نیستم
راهزن ترسم درون محملم بیند ترا
هوش مصنوعی: در تمام غمها به یاد خدا و تلاش برای رسیدن به کعبه هستم. ای بت، من دزدی نیستم و نگرانم که درون محمل (چادر) من تو را ببیند.
کاش سوزن بخیه ی اول به چشم خود زند
کز شکاف سینه ترسم در دلم بیند ترا
هوش مصنوعی: ای کاش که سوزن بخیهی اول به چشمان خودم فرو رود، تا از درد و شکاف سینهام نترسم و تو را در قلبم ببینم.
صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف
ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند ترا
هوش مصنوعی: ما درباره تو، ای طوفان، سخن نمیگوییم زیرا ناخدا که باید شاهد تو باشد، باید حریف ساحل ما را ببیند.
دست کوته کن سلیم از من، که ترسم روزگار
عاجز از اصلاح کار مشکلم بیند ترا
هوش مصنوعی: بهتر است سلیم از من دوری کند، زیرا نگرانم که مشکلاتم به او هم سرایت کند و نتواند آنها را حل کند.